معرفی کتاب به لهجه سپیدار
قهرمان بسیار ولی پهلوان...! قهرمان در هر شرایطی خواهان پیروزی است. از هر حربهای بهره میگیرد تا پیروز شود. پهلوان اما گاهی به عمد میبازد زیرا بزرگی او به بردن نیست. قهرمان را شاید همه بشناسند اما این پهلوان است که جاودانه میشود. «پوریای ولی» بر زمین افتاد و شکست خورد اما پهلوانیِ او خدشهدار نشد؛ این الگو هنوز هم پس از سالها الگوی راستی و درستی است. در دنیای کشتی، هر سال افراد زیادی بر سکوهای قهرمانی میایستند اما چند نفرشان همچون «جهان پهلوان تختی» در ذهنها باقی ماندند و قلبها را تسخیر کردند؟ علی میر میرانی در کتاب صوتی به لهجه سپیدار زندگی پهلوانی را روایت میکند که در حوادث زندگی تمام تلاش خود را میکند تا بر اصول و راستی خود پایدار بماند و پس از شکست دوباره از روی زمین برخیزد.
خلاصهای از داستان کتاب به لهجهی سپیدار
علی میرمیرانی کتاب به لهجهی سپیدار را در سه قسمت روایت کرده است. در بخش اول کتاب، قصه از زبان یک شکست خوردهی عاطفی روایت میشود که از شکستاش و تردیدهایش صحبت میکند. او به دنبال بهانهای است که دوباره از جای خود برخیزد و از نو شروع کند. قسمت دوم «امان»؛ در بستری از داستان عاشورا و پهلوانی امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) بیان میشود که در آن تحولات درونی شخصیت اصلی داستان با قرارگیری در حال و هوای عاشورا اتفاق میافتد. در قسمت پایانی «ختم کلام» نیز رستگاری پهلوان داستان رخ میدهد و او در حد خودش موفق میشود شرایط را دوباره به سمت پیشرفت سوق دهد.
دربارهی کتاب به لهجه سپیدار
علی میرمیرانی کتاب به لهجه سپیدار را در تصمیمی جالب تنها به صورت صوتی منتشر کرد و هیچگونه نسخهی مکتوب از آن چاپ نشد. او علت انتشار کتاب تنها به صورت نسخهی صوتی را اینگونه بیان میکند: «واقعیت این است که زمانیکه کتاب را مینوشتم لحن و نثر خاصی مدنظرم بود. از همان اوایل حس کردم که نوشتن چنین اثری به دلیل اینکه نیاز به خوانش متفاوتی نسبت به متنهای مشابه معمول دارد، سخت است و احتمال دارد حتی با رعایت سجاوندی هم مخاطب نتواند درست آن را بخواند. بههمین خاطر به این فکر افتادم که این متن را از پایه برای خواندن بنویسم.»
کتاب به لهجه سپیدار با صدای علی میرمیرانی منتشر شده است. درونمایهی کتاب که زندگی پهلوانانه مردی از طبقهی پایین جامعه را روایت میکند به همراه صدای بم خواننده سبب شد تا نگرانی دربارهی عدم ارتباط برقرار کردن زنان جامعه با کتاب بهوجود آید. خوشبختانه کتاب بین زنان جامعه نیز مورد توجه قرار گرفت. میرمیرانی دربارهی نگرانی از دست دادن خوانندگان زن در مصاحبهای گفته است: «در ابتدا نگران بودم وجه مردانه کار به وجه انسانی آن غلبه کند و خانمها حس کنند که در این جهان جایی ندارند. در حالیکه این جهان، جهانی انسانی است و حرفهایی که در دربارهی ارزشها، دردها و غربتها و زخمها زده میشود، یک نگاه انسانی دارد. با اینکه فاکتورهای ظاهری، جنس مردانهای دارند ولی مطلقا جهانی ندارد که مخاطب زن را به درون راه ندهد. جهان آن، جهانی انسانی است. ارزشها، دردها، غربتها، زخمها و اتمسفر آن انسانی است.»
در بخشهایی از کتاب به لهجه سپیدار میشنویم
مام دل داریم. بدیم نافرمیم. بیربطیم، کجیم، قوارهمون ناقصه و دلمون لک و تو رفاقتمون شک. همهاش آره. همهی اینا با کلی چیز دیگه آره، اما مام دل داریم. این شبا به حرمتِ اینکه خدا مارو با اینهمه بیربطی جا داده که یه گوشهی دنیاشو بگیریم و نفسِ به خس خس افتادمونو بشماریم تو هم رامون بده بیایم تو عزاداریت. بیایم قاطی مردم سلامت و وسطِ سلامت دست و دلِ مردمی که تو عزاداریت اشک میکارن و عشق ورمیدارن. یا حسین، این شبا همه با لباسِ سیاه میان و منِ رو سیاه موندم تو شش و بشِ چجوری رفیق دلای غصهدار بقیه شدن. هرگوشهای رو که تو این مراسم و اشک و دلای چینی بندزن لازم و صورتای نمدار و دلای غمدار میگردم و میبینم، بیشتر میفهمم من با این همه بیربطی و هم پا شدن با همهی نیمکاسههایی که زیر کاسه بودن جایی ندارم. اما همین من غلط غولوط، منی که اگه انصاف میون باشه، جام میون این جماعت لباس مشکی گریون عاشق نیست. تو رو خودت قسم بگو ... کجا برم؟ این شبا که داغ عزای تو، تو سینهشه، منِ شبگردِ شبزده، اگه قاعدهی یه مجلس شب گریه نصیبم نشه که با جفت پوش دو دو کردم. من همهی خیت و خبطم همرامه. اما اگه یه بار گوشهی از دستم رفته، و با خلاف تنه به تنه نشدم رو تکوندم و آوردم بلکه قسمت بدم به خودت که رام بدی این شبا تا مثه آدم عزاداریتو بکنم.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب بافتههای رنج
نقد و بررسی کتاب همسفرها
معرفی کتاب محکوم به اعدام از محمد علی افغان
معرفی کتاب شادکامان دره قرهسو
منبع: فیدیبو