معرفی کتاب محکوم به اعدام از محمد علی افغان
با انتشار رمان بلند شوهر آهو خانم در سال 1340 اتفاق مهمی در تاریخ ادبیات ایران افتاد. علی محمد افغانی با با خلق ارزشهای هنری در کنار بررسی ساختار جامعه و بیان مشکلات آن، به یکی از موفقترین نویسندگان سبک رئالیسم اجتماعی تبدیل شده است. کتاب محکوم به اعدام نام مجموعه داستانی است که علی محمد افغانی آن را در سال 1370 منتشر کرد. ساختار و درون مایهی این اثر شباهت نزدیکی با رمان شوهر آهو خانم دارد. او هنرمندانه، آزادی، تخیل و نیمه تاریک و سیاه انسانها را در آمیخته و داستانی زیبا و جذاب خلق میکند.
دربارهی کتاب محکوم به اعدام اثر علی محمد افغانی
علی محمد افغانی علاوه بر رمان بلند، داستان کوتاه نیز نوشت است. کتاب محکوم به اعدام از پنج داستان کوتاه به نامهای «محکوم به اعدام»، «زنده بگور»، «بالا بلنده»، «یک گردش تفریحی» و «فصل خوب سال» تشکیل شده است. این کتاب از لحاظ فرم و لحن شباهت زیادی با کتاب شوهر آهو خانم دارد و میتوان آن را از نوشتههای خوب مکتب رئالیسم دانست.
محکوم به اعدام نام اولین داستان این کتاب است که چپاول و فساد دستگاه قضایی دوران حکومت پهلوی را با زبانی صریح و بیپرده بیان میکند. علی محمد افغانی ادبیات را متعلق به همهی انسانها میداند و به همین علت با زبانی روان و ساده داستانهای خود را خلق میکند. او نه تنها دیدگاهها و احساسات خود را خواننده به اشتراک میگذارد بلکه با بیان زشتی و مشکلات جامعه سعی در آگاه سازی و انجام رسالت اجتماعی خود داشته است.
داستان محکوم به اعدام ماجرای فردی آزاده است که در برابر ظلم و حرف زور یک نزول خوار ایستادگی کرده است و باعث قتل وی میشود . حال که او به زندان میافتاد، با زندگی و ماجراهای زندانیان دیگر آشنا میشود. نام شخصیتهای اصلی این داستان، زکی است که در خلال داستان، ماجرای زندگی او مشخص میشود. شخصیت اصلی دیگر براگه، که قاتل شخص نزول خوار است و به زعم زندانیهای هم سلول خود فردی بیگناه به حساب میآید. داستان زندانیان دیگر، مشکلات سیستم قضایی و قوانین ظالمانه را به تصویر میکشد و از فضای سیاه آن دوران میگوید.
دربارهی علی محمد افغانی نویسندهی کتاب محکوم به اعدام
علی محمد افغانی نویسنده سرشناس ایرانی در یازدهم دی ماه ۱۳۰۳ در شهر کرمانشاه متولد شد. او برای ادامهی تحصیلات خود راهی تهران شد و برای گرفتن کمک هزینه و مسکن و وارد دانشکده افسری شد. چون از دانشجویان ممتاز دانشگاه بود بعد از فارغ التحصیلی از دانشکده افسری برای بورس تحصیلی به آمریکا اعزام شد. این سفر برای افغانی فرصت مناسبی فراهم کرد تا با ادبیات انگلیسی و رماننویس آشنایی پیدا کند. او پس از بازگشت به ایران به دلیل فعالیتهای سیاسی به زندان افتاد. اگرچه او شکنجههای زیادی را تحمل نمود اما این اتفاق موجب شد او به سراغ نویسندگی برود و یکی از شاهکارهای ادبیات ایران را تحت عنوان «شوهر آهو خانم» خلق کند.
قلم علی محمد افغانی در ادبیات بیشتر تحتتاثیر آثار صادق هدایت، صادق چوبک و محمد علیجمالزاده بوده است. او جزو نویسندگان رئالیست ایرانی است که مضامین داستانهای خود را حول محور مفاهیم اجتماعی و سیاسی و بیشتر در بستر خانواده روایت میکند. خانواده و به ویژه نقش زنان، در داستانهای افغانی نقش مهمی دارند.
«بوتهزار»، «دکتر بکتاش»، «همسفرها»، «دختردایی پروین»، «صوفی صحنه، دزد کنگاور»، «دنیای پدران و فرزندان»، «حاجالله باشی» و «خداحافظ دخترم» از آثار دیگر محمد علی افغانی است.
زنان ایرانی در داستانهای علی محمد افغانی
علی محمد افغانی یکی از معدود نویسندگان است که در داستانهای خود به شکل ویژهای به نقش زنان در خانواده و جامعه پرداخته است. تا جائی که میتوان گفت زنان در داستانهای علی محمد افغانی نقش پررنگتری نسبت به مردان دارند. علی محمد افغانی علت این امر را نقش تاثیرگذار زنان در جامعه عنوان کرده است. این موضوع در کتابهایی نظیر سیندخت، دکتر بکتاش، شغلم میوه بهشته و محکوم به اعدام نیز بیش از سایر آثار او دیده میشود.
در بخشی از کتاب محکوم به اعدام میخوانیم
به بانک مرکزی ایران واقع در خیابان فردوسی نزدیک چهارراه اسلامبول رفته بودم. آن روزها من به عنوان نماینده یک شرکت ژاپنی که در ایران شعبه داشت. در بازار آهن فروشی میکردم و با بازرگانان واردکننده آهن تماسهایی داشتم. بازرگان؛ بعد از توافق روی قیمت و زمان حمل کالا و سایر شرایط قراردادی با ما امضا میکرد و دریکی از بانکها اقدام به گشایش اعتبار ارزی به نام کارخانه فروشنده میکرد. من به بانک مرکزی رفته بودم تا در خصوص یکی از این اعتبارها که از طرف شرکت احمدیان و پسر بنا بود فورا به نام ما گشوده شود اطلاعی بگیرم. و اگر گشوده شده بود موضوع را با شماره مربوطه توسط تلکس به کارخانه ابلاغ کنم. چون آخر سال بود بانک مرکزی طبق معمول سنواتی اعلام کرده بود که آخرین مهلت برای گشایش هر نوع اعتبار ارزی تا پایان روز ۲۵ اسفندماه یعنی همان روز مراجعه من به بانک بود. اگر آن روز اعتبار به طور قطع گشایش نمییافت و شماره را به من نمیدادند. چه بس احتمال داشت با بیرون آمدن مقررات جدید واردات و صادرات که معمولا در آغاز هر سال با ذکر تغییرات جدید منتشر میشد. موانع تازهای در راه واردات آن قلم کالا پدید میآمد و قرارداد ما که نماینده فروشنده بودیم با خریدار باطل میشد. در مراجعه من به بانک، خریدار يا بهتر بگویم پسر خریدار که جوان بیست وپنج ساله شسته رفته و فهمیدهای به نام سعید بود نیز همراهیام می کرد. زیر! بانک مرکزی، شماره اعتبار را جز به خود بازکننده اعتبار به هیچ کس نمیداد. و این مقررات درستی بود که ما هم نمیخواستیم ندیدهاش بگیریم.
طرف صبح بود و هوا خنک و مرطوب. شب قبلش نم بارانی آمده بود که با بالا آمدن آفتاب اثرش روی پیادهروها از بین میرفت. گردش در هوای آزاد میچسبید. مردم برای خریدهای عید به خیابانها ريخته بودند و شادی و انتظار و جوش و خروش درچهرهها موج می زد. خوشبختانه کار ما در بانک با اشکالی روبرو نشد و زودتر از آنچه انتظارش را داشتیم راه افتادیم. به ما گفته شد همه چیز رو به راه است و شما می توانید یک یا احتیاطا دو ساعت بعد برای گرفتن شماره اعتبار دوباره به بانک رجوع کنید. ما ضروری میدانستیم که شماره را همان روز بگیریم و به فروشنده کالا که پشت خط تلکس منتظر نتیجه بود فورا اطلاع بدهیم.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب همسفرها
نقد و بررسی کتاب بافتههای رنج
نقد و بررسی کتاب شوهر آهو خانم
نقد و بررسی کتاب سیندخت
نقد و بررسی کتاب شلغم میوه بهشته
منبع: فیدیبو