نقد و بررسی کتاب بی بال پریدن
در تاریخ ادبیات ایران شاعران و نویسندگان بسیاری، دغدغههای مردمی خود و وضعیت اجتماعی زمانهشان را در آثارشان انعکاس دادهاند. آنها با نوشتن، از مردم سرزمینشان حمایت کرده و نابرابریها را در آثارشان نقد کردهاند. قیصر امینپور جزو شاعرانی است که در تمام عمرش به مردم فقیر توجه کرده و در آثارش نسبت به نابرابریها واکنش نشان داده است.
دربارهی کتاب بی بال پریدن
کتاب بیبال پریدن، یازده قطعه نثر ادبی است که با استفاده از طنز، نگاه شاعرانه و سخنان تمثیلگونه، مسائل اجتماعی را بررسی میکند. در این کتاب نثر و شعر تلفیق شده است، بنابراین اثری متفاوت بهشمار میآید. در کتاب بی بالپریدن، شاعر اختلافات طبقاتی را تحلیل کرده و اثرات آن را شرح داده است. امینپور، شاعری است که همیشه با لبخندی بر لب، غم محرومین و فقرا را به دوش میکشید. او با نوشتن این مجموعه، دغدغههایی را مطرح کرده است که همیشه در ذهنش بوده و نظرش را جلب میکرده است. امین پور با نوشتن این اثر، نارضایتی خود را نسبت به ناامنیهای اجتماعی و اقتصادی بروز داده است.
در این کتاب حرفهای خودمانی او را از وضعیت اجتماعی زمانهاش میخوانیم. کتاب بیبال پریدن یازده قطعه دارد که عبارتند از: «بیبال پریدن»، «کتابها مثل آدمها هستند»، «آدمها مثل کتابها هستند»، «زندگی در حاشیه»، «تقسیم عادلانه»، «خدا در همسایگی ما»، «مثل کوچههای روستا»، «مثل جادههای شهر»، «سرودی برای پاکی»، «پیش از آفتاب»، «چراغ سبز است»
قیصر امینپور؛ شاعر انقلابی
قیصر امینپور یکی از مشهورترین نویسندگان و شاعران دورهی معاصر است. او متولد سال 1338 در روستای «گتوند» است. بعد از گذراندن دورهی راهنمایی و دبیرستان، در دانشگاه تهران رشتهی دامپزشکی قبول شد اما این رشته را ادامه نداد و از دانشگاه انصراف داد. قیصر امینپور در سال 1363 دوباره به دانشگاه رفت و شروع به خواندن زبان و ادبیات فارسی کرد و تا مقطع دکترا این رشته را ادامه داد. پایان نامهی او با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر»، در سال 1383 از انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد. استاد راهنمای او برای ارائهی این پایان نامه «محمدرضا شفیعی کدکنی» بود. قیصر امینپور دربارهی تجربهی نگارش پایاننامهاش گفته است: «برای نوشتن این مقاله من یک انسان دوزیست بودم، زیرا هم درمطبوعات مشغول کار بودم هم در دانشگاه، بنابراین دانشگاه از من توقع داشت از چشمانداز سنت، نوآوری را بررسی کنم و مطبوعات برعکس اینرا توقع داشت». این مسئله باعث شد که امینپور در پژوهشش با بررسی مکاتب مختلف، فراتر از تحلیل تاریخ ادبیات سنتی رفته و آن را از دو دید دینی و ادبی ارزیابی کند.
او در راهاندازی و فعالیتهای بخش شعر حوزه هنری بسیار تلاش کرد و تاثیر مهمی در این بخش گذاشت. در همین دوره صفحهی شعر «هفتهنامهی سروش» را بر عهده داشت. اولین مجموعهی شعر قیصر امینپور با نام «در کوچهی آفتاب» و «تنفس صبح» بود که به صورت رباعی و دوبیتی نوشته شده بود. شعرهای امینپور همیشه دارای وزن بود ولی با اینحال شعرهای بدون وزن را هیچوقت رد نکرد. مجموعهی بعدی که توسط قیصر امینپور منتشر شد «منظومهی ظهر روز دهم» بود که دربارهی واقعهی عاشورا نوشته شده بود و عشق محور اصلی این اثر بود.
قیصر امینپور بعد از مدتی شروع به تدرس در دانشگاه کرد و این کار را از دانشگاه الزهرا در سال 1367 شروع کرد، سپس برای تدریس به دانشگاه تهران رفت.
ویژگی اشعار قیصر امینپور
قیصر امینپور در قالبهای «چهارپاره»، «دوبیتی»، «مثنوی»، «غزل» و «قالب نیمایی» اشعار بسیاری سروده است. او در اصل شاعر کودک و نوجوان بود، اما اشعار عمومیاش بیشتر از اشعار کودک و نوجوانش مورد توجه قرار گرفته است. او از نیمهی دوم دههی شصت به ثبات زبان و اندیشه در اشعارش رسید. اما چند نکته در شعرهایش وجود دارد که سبک او را بسیار ویژه کرده است. اشعار امینپور دارای مضمون بکر است، یعنی او همیشه در شعرهایش نکته پردازی و یافتن مضمون مناسب را رعایت کرده است، در عینحال با زبانی ساده و روان اشعارش را میسرود. اندیشههای نو در سر داشت، خیال و احساس را تحت تاثیر قرار میداد. او موفق شد با تلاشهای زیادش تفکر سنتیای که فقط قالبهای شعری قدیمی را ارزشمند میدانست، زیر سوال برد و ثابت کرد میتوان آثار هنری جدید و خلاقانهای را خلق کرد که رضایت مخاطب و منتقد را جلب کند. قیصر امینپور دائما میکوشید از زبان امروزی در آثارش استفاده کند و تمام قوانین بهکار بردن کنایات و اصطلاحات را رعایت میکرد. او در شعر «بالهای کودکی» فرهنگ زبانی همهی مردم را بهکار برده است. او در آثارش تنوع موضوعات را به خوبی رعایت کرده است. این موضوع را هنگامی که با آثارش آشنا بشویم به خوبی درک خواهیم کرد که موضوعاتی را انتخاب میکرد که عام و متعلق به نوجوانان و مردم باشد و همه بتوانند از آن بهره ببرند. قیصر امینپور همچنین به نوآوریهایی در حوزهی وزن در شعر نیز دست یافت. او برای اینکه میان کودکان و نوجوانان ارتباط برقرار کند از واژههای موزون و خوش آهنگ استفاده میکرد و وزن ریتمیک را در اشعارش به کار میگرفت.
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم
اگر داغ شرط است، ما بردهایم
اگر دشنهی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گردهایم!
گواهی بخواهد، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب گلها همه آفتابگردانند
معرفی کتاب مرد صدسالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد - یوناس یوناسن
معرفی کتاب سلوک نوشته محمود دولت آبادی
منبع: فیدیبو