معرفی کتاب پاییز فصل آخر سال است
پائیز فصل آخر سال است روایتی آشنا از زندگی سه دختر!
این روزها وقتی به یک کتابفروشی وارد می شویم، با نام نویسنده ها و کتاب های جدیدی رو به رو می شویم که شناخت چندانی از آن ها نداریم. در بیشتر مواقع مردم دوست ندارند کتاب های تازه از نویسنده های با استعداد زمان حاضر را بخوانند، اما وقتی نام یک رمان به عنوان یکی از رمان های برگزیده همه گیر می شود همه برای خواندن آن کتاب مشتاق می شوند. یکی از همین رمان های جدید و منتخب پاییز فصل آخر سال است نام دارد که نویسنده ای جوان و دهه شصتی به نام نسیم مرعشی آن را به تصویر کشیده است. در ادامه با ما همراه باشید تا از داستان این رمان پر طرفدار کمی بیشتر سر در بیاوریم.
موضوع داستان در مورد چیست؟
موضوع داستان پاییز فصل آخر سال است روایت گر زندگی سه دختر با نام های روجا، لیلا و شبانه است که دغدغه ها و آرزوهای مختلف دارند. مشکلات عاطفی، اجتماعی و مهاجرت، بزرگ ترین مشکلات این سه شخصیت را شامل می شود که برای بسیاری از دختران ایرانی قابل درک است و به راحتی می توانند با آن هم ذات پنداری کنند.
خلاصه ای کوتاه از کتاب
کتاب پاییز فصل آخر سال است شامل دو بخش به نام های تابستان و پائیز است. هر دو بخش سه روایت دارد که از زبان هر یک از سه شخصیت های داستان تعریف می شود. یکی از بزرگترین ویژگی های این کتاب این است که نویسنده در این کتاب قهرمان سازی نکرده است و تمام شخصیت های اصلی داستان خاکستری اند.
نویسنده با بیانی شیوا داستانی واقعی از معضلات و مشکلات این سه دختر را روایت می کند که به نظر مخاطب آشناست و می تواند به راحتی با آن انس بگیرد. اصولاً ساده نویسی و نگاه واقع گرایانه داستان های نسیم مرعشی در تمام آثارش دیده می شود و به این رمان محدود نخواهد شد.
جملاتی از کتاب پاییز فضل آخر سال است
برخی از قسمت های رمان مرعشی نگاه جالب نویسنده را به مخاطب می رساند. نگاهی که سرشار از زنانگی و امید است. با هم برخی از جذاب ترین لحظاتی که نویسنده در طول داستان به تصویر کشیده است را می خوانیم:
فکر این که چرا به این جا رسیدیم. کجا را اشتباه کردیم کجای خلقت و با کدام فشار شالودهمان ترک خورد که بدون این که بدانیم برای چه، با یک باد، طوری آوار شدیم روی خودمان که دیگر نمیتوانیم از جایمان بلند شویم. نمیتوانیم خودمان را بتکانیم و دوباره بایستیم و اگر بتوانیم، آنی نیستیم که قبل از آوار بودهایم. اشتباهِ کدام طراح بود که فشارها را درست محاسبه نکرد و سازهمان را طوری غیر مقاوم ساخت که هر روز میتواند برای شکستنمان چیزی داشته باشد؟ فکر زندگی بیخنده و بی آرزو تکهتکه ام میکند. مثل لکه ی زشت زرد ماست، روی پیشخان آشپزخانه.
بالای مژهها خط سیاه میکشم. کج میشود مثل همیشه. مثل تمامِ خط های زندگی ام که کشیدم و کج شد و پاک کردم و باز کشیدم و باز کج بود. مثل شبهای مشق که صدبار با مداد قرمز لای بابا های سیاه خط میگذاشتم و خراب میشد و پاک میکردم و باز میکشیدم و باز خراب میشد و من میماندم و دفتر پاره...
جوایز کتاب
رمان پاییز فصل آخر سال است به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی در دو دهه اخیر شناخته شده است. این کتاب توانست توجه هنرمندان و نویسندگان زیادی را به خود جلب کند و مورد تشویق بزرگان ادبی قرار گیرد. استعداد و نبوغ نویسندگی نسیم مرعشی در موفقیت این کتاب حرف اول را می زند چرا که او برای به تصویر کشیدن داستان ساده اما متفاوتی که در ذهنش داشت زحمت زیادی کشیده است. ماحصل تمام ذوق و حوصله نویسنده موجب شد تا سرانجام در سال 1394 جایزه ادبی جلال آل احمد را از آن خود کند و حجت را در مورد بهترین رمان در چند سال اخیر تمام کند.
نقدی بر داستان پاییز فصل آخر سال است
شاهکار پائیز فصل آخر سال است به خوبی توانسته است به دل مخاطبان زیادی بنشیند و جایگاه خود را میان علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی حفظ کند. این رمان به عنوان نخستین اثر رسمی و چاپ شده نسیم مرعشی موفقیت های زیادی داشته که مهم ترین آن این است که علاوه بر کسب جایزه ادبی توانسته در کمتر از یک سال به چاپ بیست و هفتم برسد. البته موفقیت این اثر با چاپ و انتشار آن توسط انتشارات معتبر و با کیفیتی همچون چشمه به موفقیت این کتاب افزود چرا که نشر چشمه یکی از قدیمی ترین و معتبر ترین انتشارات های کشور است که همیشه کتاب های موفق و با کیفیت را به چاپ می رساند.
اگر بخواهیم به متن کتاب نگاهی سخت گیرانه بیندازیم باید توجه داشته باشیم که این کتاب به نسبت تمام کتاب های چاپ شده و حتی پر طرفدار در 3 سال اخیر جایگاه ویژه ای دارد. چرا که نویسنده نگاهی خاص به سوژه های معمولی و روزمره ای داشته و توانسته این نگاه و ایده را با قلمش به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشاند.
قلم نسیم مرعشی به گونه ای است که با ساده ترین و روزمره ترین کلمات نگاهش را به کتاب تبدیل کرده است اما این سادگی چیزی از کیفیت نگارش کم نکرده و حتی موجب شده خواندن این رمان برای بسیاری از افرادی که به کتاب خواندن چندان هم عادت ندارد راحت باشد.
در یک نگاه کلی اگر بخواهیم بزرگ ترین مشکل این کتاب را پیدا کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که اگر نویسنده از سه لحن متفاوت برای سه شخصیت داستان خود استفاده می کرد شاید داستان جذاب تر می شد و می توانست مخاطب های سخت گیر خود را راضی تر نگه دارد. چرا که مخاطب اگر توجه خاصی به نام شخصیت ها نداشته باشد ممکن است به دلیل شباهت زیاد لحن ها هر سه شخصیت را با هم اشتباه بگیرد.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب هرس - نسیم مرعشی
نقد و بررسی کتاب با عشقی بزرگ
نقد و بررسی کتاب دل شکسته
معرفی رمان خارجی پیرمرد و دریا
نقد و بررسی کتاب قهرمانان و گورها
منبع فیدیبو