نقد و بررسی کتاب روانشناسی استبداد
لئو اشتراوس یکی از مشهورترین فیلسوفان آلمانی- آمریکایی است که بیشتر عمر خود را به مطالعه دربارهی فلسفه گذراند. بیشتر کتابهای این نویسنده مطالعه و خوانش دوبارهای از یک اثر قدیمی است. کتاب پیشرو هم یکی از همین کتابها است. در کتاب روانشناسی استبداد، لئو اشترواس یکی از کتابهای گزنوفون، فیلسوف یونانی را بررسی میکند. نام این کتاب هیِرو است که در واقع گفتوگو بین هیرو، حاکم خودکامهی سیراکوز و سیمونیدِس شاعر است.
دربارهی کتاب روانشناسی استبداد اثر لئو اشتراوس
کتاب روانشناسی استبداد نوشتهی لئو اشتراوس است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1940 منتشر شد. این کتاب بازخوانی یکی از کتابهای گزنوفون، نویسنده و فیلسوف یونانی است. نام کتاب گزنوفون هیِرو است که در آن حاکم خودکامهی سیراکوز با شاعر یونانی سیمونیدِس است. این دو دربارهی مزایا و معایب استبداد گفت و گو میکنند.
دربارهی لئو اشتراوس نویسندهی کتاب روانشناسی استبداد
لئو اشتراوس نظریه پرداز، نویسنده و فیلسوف مشهور آلمانی متولد 20 سپتامبر 1899 است. او در خانوادهای یهودی در آلمان به دنیا آمد و برای سالیان سال در دانشگاه شیکاگو شاگردان بسیاری را تربیت کرد. لئو اشتراوس یک سال ونیم در جنگ جهانی اول خدمت کرده است و بعد از خدمت در ارتش در دانشگاه هامبورگ تحصیل کرد و مدرک دکتری فلسفهی خود را از این دانشگاه اخذ کرد.
لئو اشتراوس بیشتر زندگی هنری خودش را صرف تحقیق دربارهی فیلسوفان قدیمی و مشهور به ویژه افلاطون و ارسطو کرده است و کتابهای زیادی دربارهی این دو فیلسوف نوشته است. او همچنین از منتقدین فلسفهی مدرن است و به همین دلیل است که نطریات او مخالفان زیادی دارد. پرداختن به نظریههای فکری لئو اشتراوس کاری دشوار است، او در مکتب فکر خود تلاش دارد نشان دهد که فلسفهی مدرن تنها به یک دلیل بر فلسفهی قدیمی پیروز شده است و آن هم تلاش برای نادیده گرفتن فلسفههای قدیمی است. بیشتر آثاری که لئو اشتراوس نوشته است بازخوانی مجددی از آثار فیلسوفان قدیمی دین اسلام و یهود است.
لئو اشتراوس در سال 1944 تابعیت آمریکا را گرفت و تا در شیکاگو مدرسهای تاسیس کرد. او بعد از تاسیس این مدرسه به تدریس در دانشگاه شیکاگو و کالج سن جان پرداخت و تا زمان مرگش هرگز تدریس را رها نکرد. اشتراوس در سال 1973 در آمریکا درگذشت.
در بخشی از کتاب روانشناسی استبداد میخوانیم
در واقع، این موضوع در وهله اول مسأله ی ازدواج است. نخستین نوع آن، ازدواج یک مرد با دختری از یک خانوادهی ثروتمندتر و با نفوذتر و قدرتمندتر از خانواده او است، و به عنوان زیباترین چیز تلقی می شود و می تواند برای شوهر افتخاری توام با لذت و خوشی فراهم سازد. نوع دوم، ازدواج بین افراد هم سطح است. اما پیوند زناشویی با خانواده ای که وضعیت نامطلوب دارد، اصولاً افتخاری ندارد و امتیاز تلقی نمی شود.
پس، مگر اينکه مستبد با یک زن بیگانه و غریبه ای ازدواج کند، باید الزاما پیوند ازدواج با خانواده ای به بندد که نسبت به او خانواده ی پائین تری باشد، به طوری که به نظر او از این پیوند به هیچ رو احساس رضایت خاطری به دست نیاید. به علاوه، خدماتی که مغرورترین زن ها انجام می دهند نامطلوب ترین آنها به حساب می آید. اما خدماتی که بردگان انجام می دهند، در شرفیابی به حضور شما، به هیچ رو موجبات رضایت خاطر شما را فراهم نمیکند؛ ولی اگر این جماعت مرتکب خطا و اشتباه کوچکی شوند، خشم و ناراحتی شدیدی را در شما برمی انگیزانند.
اما اگر مطلب مربوط به لذاتی باشد که افراد محبوب برای ما فراهم می کنند، بازهم مستبد احساس لذت و شادی کمتری، در مقایسه با لذات تولید نسل، می کند. در هرحال لذایذی که همراه با عشق می باشند از نوعی جذابیت ویژه برخوردارند که بدون شک از آن آگاه هستیم. اما عشق، آن احساسی است که غالبا به
ندرت در قلب یک مستبد منزل می کند. شادی و سرور موجود در عشق، حاصل و ناشی از جستجوی لذات حاضر و آماده نمی باشد، بلکه در جستجو برای لذآت به دست نیامده است. مردی که نداند تشنگی چیست و اصولا تشنه نباشد، از نوشیدن چیزی احساس لذت نمی کند، و به همین سان، کسی که از عشق غافل باشد و نداند عشق چیست از دلپذیرترین لذت ها غافل است.»
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب درمان و بهسازی رابطهها
نقد و بررسی کتاب دقیقا چه بگویید تا حرفتان را گوش کنند؟
معرفی کتاب هنر بالغانه نه گفتن - بگو نه و آسوده باش
معرفی کتاب شرمنده نباش دختر - ریچل هالیس
معرفی کتاب روانشناسی اعتراضی - وقتی نه می گویم احساس گناه میکنم - مانوئل جی اسمیت
منبع: فیدیبو