نقد و بررسی کتاب ده قرن عاشقی
هرکسی ممکن است در زندگی خود زمانی که اولینبار وارد یک محیط جدید میشود یا حرفی، اتفاقی جدید پیش میآید نسبت به آن احساس آشنایی کند و مدام این سوال را از خود بپرسد که این صحنه چقدر برای من آشناست. تجربهی یک زندگی که معمولا ما آن را به عنوان زندگی بعدی میشناسیم همیشه جذاب است؛ مثلا ممکن است بخواهیم در زندگی بعدیمان یک گلفروش، یک مزرعهدار، یک خبرنگار باشیم و زندگی را تجربه کنیم. حال تصور این موضوع که در زمان جابهجا شویم چقدر میتواند برایمان جذاب باشد؟
کتاب ده قرن عاشقی نوشتهی مارکوس سجویک داستانی است از هفتبار زندگی، هفت بار عاشقی در زمانهای مختلف و به شکلهای گوناگون که به شکلی جذاب و ماجراجویانه روایت میشود.

خلاصه داستان ده قرن عاشقی
داستان با ورود اریک که خبرنگار است به جزیره کوچکی شروع میشود. جزیرهای بسیار دور که در تابستانها هرگز غروب آفتاب در آن پیدا نیست. او قصد دارد در مورد شایعه جوان ماندن ساکنان این جزیره تحقیق کند و ارکیده سیاه و بنفش که فقط در وحشیترین قسمت جزیره میروید را بیابد. تور که خودش را رئیس جزیره میداند بهطور مخفیانه اریک را مسموم میکند و بهاینترتیب خاطرات او را محو میکند. از طرفی مرل دختری زیبا و شجاع است که قلب اریک را با یک نگاه از آن خود میکند. مرل با دادن پادزهر به اریک زندگی او را نجات میدهد و خاطرات زندگی گذشتهشان را بار دیگر تکرار میکند؛ اما این تازه شروع قصهی آنهاست...
درباره کتاب ده قرن عاشقی
رمان ده قرن عاشقی نوشتهی مارکوس سجویک است که با عنوان اصلی midwinterblood در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این کتاب مجموعهای از ۷ داستان دربارهی عشاقی است که قرنها از هم جداشدهاند و به طرز اسرارآمیزی دوباره باهم ملاقات میکنند. داستانهایی که هرکدام از آنها روایتگر عشق، ترس، زیبایی، آزردگی و فداکاری هستند. ژانر کتاب ده قرن عاشقی ترسناک و رازآلود و مناسب گروه سنی کودکان و نوجوانان است. بااینحال خواندن این کتاب برای بزرگسالان هم هیجانانگیز است. نشر ایرانبان ترجمهی این کتاب را در ایران راهی بازار کرده است.
کتاب ده قرن عاشقی برگزيده جوايز ادبي «پرينتز»، «كارنگي»، «گاردين» و «پابليشر ويكلي» که پیش از این با مجموعه مشهور«اسرار کلاغ قلعه» استقبال زیادی از آن شد.
سبک نوشتاری کتاب ده قرن عاشقی
در این کتاب هر داستان با داستانهای دیگری که درگذشته رخداده پیوند میخورد و اریک و مل را دوباره به هم میرساند. داستانها گاهی از زبان اولشخص و گاهی از زبان سوم شخص نقل میشوند. بااینحال هر ۷ داستان سبکی عاشقانه شبیه به رومئو و ژولیت دارند. اریک و مرا در همهی داستانها عاشق و متحد هستند. بعد از هزار سال اریک دوباره راهش را به زندگی مرل باز میکند. در عوض مرل هم با فداکاری و داناییاش به اریک قدرت میبخشد. اریک جادهای را میسازد که او و مرل را به هم پیوند داده؛ اما مرل کسی است که باید در این مسیر قدم بردارد و با دنبال کردن اریک به او قول دهد همیشه همراهش میماند. هر بخش از کتاب تحت تاثیر یک ماه قرار دارد. ماه گل، ماه علف، ماه گندم، ماه میوه، ماه شکارچی، ماه برف و ماه خون.
احتمالا خواننده در ابتدا با خواندن این کتاب دچار سردرگمی شود اما با گذشت فصلهای اول راحتتر با این داستانها ارتباط برقرار میکند و میخواهد بیوقفه داستان را به پایان برساند. ده قرن عاشقی از معدود کتابهایی است که ترتیب زمانی معکوس دارد و زمان داستان از آینده به گذشته برمیگردد؛ بنابراین خواننده بامطالعه آن احساس جدید و جالبی را تجربه خواهد کرد. در این رمان به مضامین و مباحث مختلفی پرداختهشده که میتوان بهطور جداگانه دربارهی آنها بحث کرد. موضوعاتی مثل تناسخ، افسانه وایکینگها یا زمانهای تاریخی مختلف درروند این داستانها به چشم میخورند و بیشک داشتن این ویژگی یکی از دلایل اصلی دریافت جایزه پرینتز در سال 2014 بوده است. «اون کالفر» نویسندهی مشهور کتاب های کودکان در مورد این رمان چنین نوشته: «من هم به عنوان یک خواننده و هم به عنوان یک نویسنده این کتاب را تحسین میکنم. رمانی ماهرانه که در پایان بسیار لذتبخش است».
تنها نقد وارد به این کتاب ساده و روان بودن آن است به طوری که خواننده میتواند در عرض یک یا دو ساعت آن را مطالعه کند. البته این داستان نیاز به پیچیدگی بیشتری ندارد چون اتفاقاتی که در آن رخ میدهد بهاندازه کافی خواننده را مجذوب میکند. بااینحال در بعضی قسمتها سبک نگارش به تجمل بیشتری نیازمند است. محوریت اصلی داستان ده قرن عاشقی بر اساس عشاقی است که سرنوشت آنها را به هم پیوند داده و این رابطه باید چیزی فراتر از یک اظهار علاقه ساده باشد.
ده قرن عاشقی؛ الهام گرفته از یک تابلوی نقاشی
مارکوس سجویک رمان ده قرن عاشقی را از نقاشی معروف Minvinterblot الهام گرفته است. این نقاشی در سال ۱۹۱۵ توسط «کارل لارسون» خلق شد و هم اکنون در موزه ملی سوئد در بالای راهپله مرکزی نصبشده است. داستان این پرتره مربوط به فداکاری پادشاه برای جلوگیری از قحطی است و یا همانطور که سجویک گفته، این اثر درست لحظه قبل از ازخودگذشتگی را نشان میدهد. لحظهای تاریک و دلهرهآور همراه با داستانهایی که در بطن آن جای گرفتهاند. داستان اریک و مرلی هم مثل این تابلو از همین لحظه شروع میشود و داستانهای دیگر را شعلهور میکند. مضمون اصلی این اثر فداکاری و ارتباط بین افراد برای زنده ماندن است. مضامینی که در روند همه داستانهای رمان نیز به چشم میخورند و شاهد هستیم که اتفاقات این پرتره همانطور که رخداده در داستان به چشم میخورند و با خواندن کتاب متوجه میشویم این حوادث برای ساکنان جزیره بهصورت یک افسانه درآمده است. در بخشی از کتاب با نقاشی آشنا میشویم که در اوایل قرن بیستم در حال خلق یک شاهکار است.
علاقهمندان به ژانر وحشت و فانتزی مجذوب این کتاب میشوند و حتی سختگیرترین خوانندهها نیز این کتاب را تحسین میکنند. همانطور که گفته شد ده قرن تنهایی کتابی ساده است. بااینحال بعد از خواندن آن ذهن هنوز هم درگیر داستانها و شخصیتهای کتاب است و احتمالا تا چندین روز بعد از اتمام آن باز هم اریک را تصور میکنید که خواهرش مل را ترک کرده تا عموی خونآشامش را ملاقات کند و یا به دیدار عاشقانه اریک و مرل در علفزاری غرق شبنم فکر میکنید. احتمالا در آیندهای نهچندان دور به خواندن دوباره این کتاب مشتاق میشوید. بهتر است زمانی سراغ آن بروید که داستانها از یادتان رفته و درست مثل اریک و مرل برای یافتن یک دوست قدیمی بازگشتهاید.
درباره مارکوس سجویک نویسنده کتابهای ژانر وحشت
مارکوس سجویک در سال ۱۹۶۸ در جنوب شرقی انگلستان متولد شد. سجویک در سال ۱۹۹۴ از یک کتابفروش به یک نویسنده تبدیل شد و به دلیل استفاده از فضای تاریک در کتابهای فانتزی بزرگسالان به شهرت رسید. آثار سجویک در ژانر رازآلود، عملی تخیلی و تاریخی است. او تاکنون برخی از کتابهای خود را به تصویر کشیده و همزمان به حکاکی روی چوب و منبتکاری نیز مشغول است. اولین رمان او که در سال ۲۰۰۰ و با عنوان «احمقها» منتشر شد جایزه ادبی «برانفورد بواس» را از آن خود کرد. مجموعه کتابهای الف دختر و زاغ پسر و مجموعه کتابهای اسرار کلاغ قلعه و کتاب تپانچه از آثار ترجمهشدهی سجویک در ایران هستند؛ که خرید و دانلود آنها در سایت فیدیبو امکانپذیر است.
در بخشی از کتاب ده قرن عاشقی میخوانیم
اریک به ساعتش نگاه میکند و با تعجب متوجه میشود از ظهر گذشته است.
مدتی طولانی خوابیده است. در روشنایی روز بیرون میرود و تصمیم میگیرد درراههای پرپیچوخم پرسه بزند.
از کنار مردمی که مشغول رسیدگی به باغچههایشان هستند، میگذرد و فقط راه میرود و کار خاصی انجام نمیدهد. آنها لبخند میزنند و او باکمی خجالت، برایشان سر تکان میدهد.
وارد جادهی میان درختهایی میشود که یکطرف خانهاش را احاطه کردهاند. از سربالایی جاده، بالا و بعد از سرپایینی طرف دیگر آن پایین میرود. زمینی پوشیده از درخت را در برابر خود میبیند. دریا و ساحل سنگلاخی، آنسوی درختها قرار دارد.
ناگهان وسوسه میشود شنا کند. روز آفتابی و گرمی است و دریا او را به شنا کردن دعوت میکند. اطرافش را نگاه میکند و طولی نمیکشد که پناهگاه کوچک و دنجی را در میان تختهسنگها پیدا میکند. دوباره دور و برش را نگاه میکند. حوله بالباس شنا همراهش نیست، اما کسی آنجا نیست. مطمئن است اگر کسی از همان مسیر پایین بیاید، او را میبیند. با عجله لباسهایش را در میآورد و از روی تخته سنگی داغ، داخل دریا شیرجه میزند. احساس خوبی به او دست میدهد. آب ابتدا سرد است، اما شوری آن طعم خوبی دارد.
از آب بیرون میآید و همان موقع تخته سنگ بزرگتری را برای شیرجه زدن پیدا میکند.
از روی تخته سنگ شیرجه میزند. آبهای نزدیک سطح دریا، امنتر است؛ اما هر چه به دنیای زیر دریا نزدیکتر میشود، آب سردتر، تاریکتر و خطرناکتر میشود. تاریکی، زیر زیبایی.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب زیر خاکی
نقد و بررسی کتاب شماس شامی
معرفی رمان خارجی بیروت 75
معرفی هر روز یک قدم نزدیک تر اثری از دکتر اروین د. یالوم و جینی الکین
مهمترین کتابها درباره حاجقاسم سلیمانی
معرفی کتاب غرب زدگی
منبع: فیدیبو