بررسی کتاب عشق با حروف كوچک
گاهی یک اتفاق کوچک که ساده و بدون هیچ توجهی از کنار آن میگذریم ممکن است همان اتفاق بزرگ زندگی ما باشد. در واقع تغییرات بزرگ زندگی انسان با تغییرات کوچک شروع میشوند اما اغلب ما، آنچنان به زندگی روزمره عادت کردهایم که چشمانمان به روی تغییرات کوچک بسته است و آنها را فقط زمانی میبینیم که یک نشانه پیدا شود و به ما تلنگری بزند.
فرانسس میرالس در داستان عشق با حروف کوچک از اتفاقات کوچکی میگوید که معمولا آنها را در زندگی نمیبینیم
خلاصه داستان عشق با حروف کوچک
روز اول سال جدید ساموئل از خواب بیدار میشود و زندگی بشر و خودش را مرور میکند. او به این نتیجه میرسد که سال جدید هم مثل سالهای قبل است و برایش هیچ اتفاق درخشان و هیجانانگیزی نخواهد افتاد و همه چیز قرار است مثل سابق تکراری و کسلکننده باشد. اما ورود ناگهانی یک مهمان ناخوانده، یک گربهی ولگرد سمج به آپارتمان ساموئل همه چیز را تغییر میدهد و سرآغاز تحولی در زندگی ساموئل میشود.
سبک نگارشی فرانسس میرالس در کتاب عشق با حروف کوچک
فرانسس میرالس جزو نویسندگان معروف در اسپانیاست که در ایران شهرت چندانی ندارد، اما بعد از خواندن عشق با حروف کوچک بیشک خواننده به قدری با لحن و زبان صمیمی نویسنده ارتباط برقرار میکند که دوست دارد آثار بیشتری از او بخواند و بیشتر او را بشناسد.
رمان بلند عشق با حروف کوچک کمدی رمانتیکی است که پنج فصل دارد. کتاب با جهانبینی ساموئل، شخصیت اصلی داستان شروع میشود، او از همان ابتدا مستقیما زمان داستان و علایق و اندیشههای خود را به خواننده نشان میدهد: «سرمان را چرخاندیم سال دارد به پایان میرسد و سال جدید شروع میشود. از اختراعات بشر برای فروش تقویم. فراموش نکنیم این ما بودیم که دلبخواه تصمیم گرفتیم کی سالها، ماهها و ساعتها شروع شوند. ما جهان را با معیار خودمان اندازهگیری کردیم و تسکین یافتیم».
ساموئل با زبانی خودمانی، بیحوصله و طنز از ناامیدی و تکرار زندگی روزمرهی خود تعریف میکند. او مدرس مطالعات و زبان شناسی آلمانی است، مردی مستقل اما تنها که در اولین روز سال جدید در آپارتمان خود حضور دارد و زندگی تکراری خود را مرور میکند. فردی که همه چیز را تکراری و از قبل انتخاب شده میبیند و در اولین روز سال جدید هیچ امیدی به یک اتفاق هیجانانگیز در سال پیشرو ندارد.
شخصیت ساموئل با ظرافت طراحی شده است، او نمایندهی انسان امروز است. افرادی که همهی زندگی خود را به کار و مشغولیتهای روزمره اختصاص دادهاند. در صفحات آغازین کتاب تک تک کارها و حرفهایی که ساموئل آنها را بازگو میکند برای اغلب خوانندگان آشنا به نظر میآید چراکه حسهای ساموئل، همان حسهایی است که تقریبا هر روز تجربه کردهایم.
ساموئل علاقه زیادی به ادبیات و فلسفه دارد، از این رو در این رمان رد پای داستانهای جذاب «کافکا»، «گوته» و «گراهام گرینو» و تعبیرهای عجیب و جالب از فرهنگ لغتی که ساموئل استفاده میکند باعث شده تا در دل یک داستان، وارد دنیای پیچیده ادبیات شویم.
ورود ناگهانی یک گربه ولگرد به داخل آپارتمان ساموئل شروع اتفاقات اصلی رمان است. گربه که نقش کلیدی این داستان را دارد، باعث وارونگی روال عادی زندگی ساموئل میشود. ساموئل نام ژاپنی میشیما را برای او انتخاب میکند. اما کمی بعد میبینیم همین گربهای که ساموئل او را پس میزد چطور سمئول را تا آپارتمان طبقه بالا میکشاند و قصهی جدیدی برای او رقم میزند.
نویسنده در داستان عشق با حروف کوچک به نوعی سعی میکند ایدهی علت و معلولیت را در ذهن خواننده به چالش بکشاند: پیامدهای اعمال کوچک در این جهان چیست؟ آیا غذا دادن به یک گربه ولگرد باعث تغییر زندگی ساموئل شد یا نه؟
عناصری مثل کتاب و فلسفه، فیلم، گربه، موسیقی و عشق در این رمان فرانسیس میرالس هوشمندانه انتخاب شده و مخاطب را در برابر اثری با طراوت، ساده و دوستداشتنی قرار میدهد و در یک کلام به مخاطب خود این پیام را میرساند که نباید از اتفاقات کوچک به سادگی عبور کرد.
در بخشی از کتاب عشق با حروف کوچک میخوانیم
گربهی خانگی شما مدام یادآوری میکند که به او توجه کنید. ما گاهی فرصت توجه را از دست میدهیم چون آنها را حس نمیکنیم. گربهها احساساتشان را میپالایند، اطرافشان را به دقت زیر نظر دارند و نسبت به کوچکترین تغییر هوشیارند. آنها هشیاری آرامی دارند و سرشار از شکیبایی فعال هستند. وقتی استراحت میکنند تمام افراد دوروبرشان را زیر نظر دارند، و به طرفة العينی آمادهی فعالیتند. و به لطف این مراقب بودن، اتفاقات همیشه بر وفق مرادشان رخ میدهد.
در اینجا از نوشتن دست برداشتم و از آنچه نوشته بودم تحت تاثیر قرار گرفتم.
میشیما داشت دمش را به قالی میزد و تشویقم میکرد به کارم ادامه بدهم. مروری کردم به موضوعهای دیگری که میشد در این زمینه به آنها پرداخت: بهداشت گربه، قابلیت ناپدید شدنش در صورت وقوع موقعیتی ناخوشایند، و شهود کمابیش مافوق طبیعیاش...
آموزش روشنی بود. من نیز از این پس میبایست بیشتر توجه کنم. با اشتیاق منتظر فرارسیدن هفته جدید بودم و متوجه شدم که ممکن است خیلی چیزها اتفاق بیفتد. رمزش در این بود که چشمانم را باز نگاه دارم و وقتی فرصت مناسب پیش آمد بدون هراس آن را بقايم.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب نامه به پدر
نقد و بررسی کتاب مسخ
نقد و بررسی کتاب یکی مثل همه
معرفی کتاب دقیقا چه بگویید تا حرفتان را گوش کنند؟
منبع: فیدیبو