نقد و بررسی کتاب رهایی از قضاوت
«رهایی از قضاوت» نام کتابی دوستداشتنی و خودمانی است که در آن تمام روشهای قضاوت نکردن را یاد میگیرید. «گابریل برنشتاین» این کتاب را آنقدر صادقانه و صمیمی نوشته که به سختی میتوان آن را خواند و حرفهایش را باور نکرد. به این کتاب و حرفهای گابریل اعتماد کنید. روشهای کوچک و سادهی آن را انجام دهید تا تاثیر شگرف آن را در زندگی خود ببینید.
خلاصه فصلهای کتاب رهایی از قضاوت
به اعتقاد نویسنده فرایند رهایی از قضاوت شامل شش قدم است، که باید آنها را به ترتیب و با تمرکز انجام دهید.
قدم اول این است که شاهد قضاوت خودتان بدون قضاوت باشید. در این بخش یاد میگیرید چطور سپر دفاعی خود را پایین بیاورید و یاد بگیرید که واقعیتهای زننده خودتان را ببینید و بپذیرید.
در قدم دوم باید زخم را بپذیریم. باید بدانید که در پشت هر قضاوت زخمی عمیق و اساسی نهفته است. این قضاوتها همه نشاندهندهی ضعف و آسیبی است که در ناخودآگاهمان وجود دارد.
در قدم سوم باید عشق را سرلوحهی کارتان قرار دهید. اینجاست که احتمالا میفهمید دو قدم قبلی به خودیِ خود کافی نبوده و باید کمی هم حال و هوای معنوی و روحانی به این اقدامات داد. باید عشق را وارد فرآیند درمان خود کنید، و بدانید که عشق دشمن قضاوت است.
در قدم چهارم یاد میگیرید که چطور همه چیز را از اول ببینید. تمام کسانی که تا دیروز مایهی رنجش خاطرتان میشدند و حضورشان آزارتان میداد را یک بار دیگر با دقت نگاه کنید، انگار اولین باری است که آنها را میبینید. تاثیر این روش بسیار شگفتانگیز است.
در قدم پنجم باید سیمها را قطع کنید. در این بخش یاد میگیرید که چطور زمانی که لازم است، ارتباط را با اطرافیان قطع کنید تا با بروز بیش از حد خشم و قضاوت باعث آزار آنها نشوید. در این قسمت همچنین با تاثیرات مراقبه در داشتن رفتار و تفکری منطقی آشنا میشوید.
در فصل ششم یاد میگیرید که چطور تیرگیهای خود را به روشنایی بیاورید. در این با بخش هنر بخشش و گذشتن از آدمها و اتفاقات ناگوار آشنا میشوید.
درباره کتاب رهایی از قضاوت
این کتاب برعکس کتابهای خودپروری مشابه، زبان بسیار ساده و روانی دارد. نویسنده خیلی اصراری ندارد مسائل را از دید علمی و تخصصی نگاه کند. او مانند یک دوست و خواهر دلسوز آمده تا حرفش را بزند و برود. یکی دو خط برای تعریف یک روش یا راهکار کافی است، پس از آن با داستانهای واقعی و خاطراتی سروکار داریم که درک منظور نویسنده را خیلی آسانتر میکند.
جای دلگرمی است که نویسنده به عنوان یک مدرس روحانی، خودش هم به حرفهایی که زده اعتقاد دارد و آنها را در زندگی شخصی و حرفهایاش اجرا میکند. هر چند در همان ابتدای کتاب میگوید که خودش همیشه همه را به خاطر شخصیترین رفتارهایشان قضاوت میکرده، اما همین هم نشانهی خوبی است. او قدم به قدم دارد همراه با مخاطبش همه چیز را تجربه میکند. مینویسد و بالا میرود و خواننده را هم با خودش بالا میکشد.
مطالب این کتاب شاید به نظر خیلی از مخاطبان آشنا یا حتی کلیشه باشد. اما هنگام خواندن این آنها باید از خودتان بپرسید اگر قبلا این حرفها را شنیدهاید، چقدر از آنها در زندگی استفاده کردهاید؟ تکرار برخی مطالب در دنیای خودپروری و روانشناسی به معنای گرتهبرداری از روی آموزههای سایر نویسندگان نیست. بلکه نشان میدهد اینها اصولی هستند که افراد مختلف به اهمیت آنها پی بردهاند و آنها را در زندگی خود پیاده کردهاند. مطالب این کتاب طوری طراحی و تدوین شده که هم میتوانید آنها را در قالب فصلهای مجزا بخوانید و هم به ترتیب فصلها. با این حال بهتر است آنها را به ترتیب بخوانید. مطالب این کتاب طوری پشت سر هم ردیف شدهاند که مثل یک نردبان پله پله شما را بالا میبرند و به تعالی میرسانند.
کتاب رهایی از قضاوت، فرای سنوسال، جنسیت و مرزهای جغرافیایی نوشته شده است. از صاحبان کسب و کارهای بزرگ گرفته تا پدر و مادرهایی که میخواهند فرزندان بهتری تربیت کنند، همه مخاطبان این کتاب هستند. این کتاب برای انسان است. تاجر، بازاریاب، استاد، معلم، دانشآموز، پدر، مادر و همهی کسانی که به دنبال داشتن زندگی و اخلاق سالمتری هستند، میتوانند در این کتاب چیزهایی یاد بگیرند که زندگیشان را برای همیشه تغییر دهد.
در بخشی از کتاب رهایی از قضاوت میخوانیم
موقع شروع این مقدمه، انگشتهایم میلرزد. مرتب کسی در گوشم زمزمه میکند که: تو کی هستی که میخواهی کتابی با عنوان رهایی از قضاوت بنویسی؟ خودت همیشه داری همه را قضاوت میکنی!
نفس عمیقی میکشم و به خودم مسلط میشوم. قرارداد این کتاب را بستهام، مهلت تحویل و تعهد من هم مشخص است. مجبورم این کتاب را بنویسم.
در سکوت پشت کیبورد مینشینم، نفس عمیقی میکشم و شروع به تایپ میکنم.
حقیقت شفابخش است.
نفس راحتی میکشم و میپذیرم که هرچه نسبت به درگیری خودم با قضاوت صادقانهتر برخورد کنم، کتاب بهتری از آب درمیآید. میپذیرم که درد من درد شماست. مهم نیست هرکدام از ما چقدر روحانی، مهربان یا بخشنده هستیم، مساله این است که همگی دچار قضاوتیم. قضاوت گریبانگیر همهی ماست.
تعهد من به عنوان مدرس روحانی این است که واقعبین باشم. اگر بخواهم این رابطه را حفظ کنم باید حقیقت را به شما بگویم.
پس باید بگویم من هر روز با قضاوت درگیرم. خیلی زیاد هم قضاوت میکنم. عقاید سیاسی مخالف غریبهها را قضاوت میکنم. در رسانههای اجتماعی، نظرهایی که آشناهایم میدهند را قضاوت میکنم. شیوهی تربیتی فرزندان مردم را قضاوت میکنم. دختری را که جلوتر از من است و کند حرکت میکند قضاوت میکنم. شوهرم را چون آنطور که دوست دارم به من پاسخ نمیدهد قضاوت میکنم. و البته خودم را هم در همهی موارد قضاوت میکنم.
سالها چیزی را که ظاهرا رفتاری معصومانه به نظر میرسید توجیه یا انکار میکردم. وقتی دیگران را قضاوت میکنیم خودمان را محق میپنداریم. وقتی احساس توهین، ناامنی یا آسیب میکنیم این خودمحقپنداری برایمان مثل عصای زیر بغل عمل میکند. قضاوت ما دربارهی دیگران باعث میشود احساس کنیم از آنها بهتر، باهوشتر، زرنگتر، روشنفکرتر، سالمتر یا ثروتمندتریم.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب درمان وسواس
نقد و بررسی کتاب هوش هیجانی
نقد و بررسی کتاب رهایی از وابستگی روانی
نقد و بررسی کتاب روزی که زندگیکردن آموختم
معرفی کتاب شفای قلب
منبع: فیدیبو