نقد و بررسی کتاب تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش
در دنیای امروز که تجارت پر از خطر و ریسک است و تصمیمات کوچک و بزرگ گاهی سرنوشت یک کسبوکار را معین میکنند اهمیت وجود مدیران کارآمد و با بینش بالا بسیار بیشتر از گذشته است. مدیرانی که بتوانند اتفاق خارقالعادهای را رقم بزنند اتفاقی که هرکسی از پس آن برنیاید. کوین گسکل مدر عامل سابق پورشه و بی ام و یکی از این آدمهای تأثیرگذار است. آدمی که سرنوشت تجارت شرکتها را عوض کرده و اثری ماندگار در دنیای تجارت و مدیریتی از خود بهجای گذاشته است. این مدیر انگلیسی توانمند با نگارش کتاب «» سالها دانش و تجربهاش را در اختیار همگان گذاشته است. کتابی که نهتنها راهنمای مدیریتی ارزشمندی است بلکه داستان بسیار جذابی را هم روایت میکند.
درباره کتاب تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش اثر کوین گسکل
کتاب تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش با عنوان اصلی «» سال 2017 منتشر شد. این کتاب مجموعه تجربیات مردی است که شرکتهایی مانند پورشه را از ورشکستگی نجات داده و بی ام و را هم به سودهای عجیبوغریب رسانده است. رهبران خوب نتیجه میگیرند، رهبران بزرگ نتیجهی خوبی میگیرند، امام رهبران الهام بخش نتایج فوقالعادهای میگیرند، شرکتها را به گردش درمیآورند، سودها را تضمین میکنند و برندها را به خانواده تبدیل میکنند. این کتاب به هرکسی نشان میدهد مسیر تبدیلشدن به یک رهبر الهامبخش چگونه است. این کتاب از همان آغاز انتشار با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و بهزودی به زبانهای مختلف برگردانده شد.
مروری بر فصلهای کتاب تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش
رهبری الهامبخش با مقدمهی مترجم آغازشده است که در آن مترجم انگیزهاش از ترجمهی کتاب مدیرعامل پورشه و بی ام و را توضیح داده است. محمدمهدی روحانی که خودش از کسانی است که در حوزهی کارآفرینی مشغول است معتقد است یکی از نقاط ضعف اصلی سازمانها در ایران نداشتن درک مناسب از «مشارکت سازمانی» است. او در این مقدمه درباره کتابی که ترجمه کرده است میگوید: «درس مهم این کتاب این است که چگونه میتوان در مقام رهبر سازمانی، الزامی درونی و واقعی برای نیروها در جهت تحقق رؤیا و هدف یک سازمان پدید آورد... گسکل نماد رهبری سازمانی مدرن در دوران حاضر است که در هنگامهی تغییر نسلها و انفجار ارتباطات و تکنولوژی به یاری کارآفرینانی میآید که دغدغهی اداره کسبوکار پایداری را دارند که اثربخشی، مشکلگشایی اجتماعی و رونق را به شکل توأمان و بادوام هدف گرفته است.»
متن اصلی کتاب یک شامل مقدمه و سه فصل اصلی به شرح زیر است:
- مقدمه: انسانهای عادی میتوانند کارهای فوقالعادهای انجام دهند.
- بخش اول : تعهد
- بخش دوم: ارتباط
- بخش سوم : ساختن
نظرات درباره کتاب تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش
کتاب تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش توانست نظرات زیادی را به خود جلب کند و گفت گوهای زیادی اطراف آن شکل گرفت. افراد زیادی نظرات مختلفی دربارهی این کتاب داشتهاند که به بخشی از آنها اشاره میکنیم. لوییس مودی کاپیتان تیم راگبی انگلیس دربارهی کتاب تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش گفته است: «کار تیمی برای موفقیت در بالاترین سطوح، بسیار مهم است. اعضای تیم نیاز به رهبری دارند که آنسوی افقها را ببیند و ایدههایی داشته باشد که اثرات شگرف و فراگیری میگذارند. اینکه بتوان در اجرای این ایدهها سهیم بود، بسیار هیجانانگیز است و این وقتی امکانپذیر است که رهبری خلاق در تمام ردهها در یک تیم به کار گرفته شود. این کتاب نشان میدهد چگونه میشود به این سطح از موفقیت و خلاقیت در جهان واقعی دست پیدا کرد.»
مارشال گلد اسمیت یکی از فعالان تفکر رهبری سازمانی دربارهی این کتاب گفته است: «در کتاب «تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش»، کوبن گسکل بینش و آگاهی وصفناپذیری را از تجربهی شخصی خود در رهبری تعدادی از بهترین برندهای جهان، ساخت شرکتهای جدید و احیای کسبوکارهای راکد به ما منتقل میکند. دانش او به رهبران کمک میکند تا درک کنند ساختن یک تیم فوقالعاده از آدمهای عادی یک کار سهل و ممتنع است. رهبران خلاق نقاط قوت و ضعفشان را میشناسند، دائم در حال هدایت تیمشان هستند و به آنها توجه دارند. آنها تیمشان را تشویق میکنند تا عقاید و باورهای خود را با بقیه به اشتراک بگذارند، برای اهداف مشترک تلاش کنند و به این صورت فضای خاص، موفق و سرگرمکننده به وجود میآورند. این کتاب را بخوانید و فرآیند توصیفشده در آن را برای رسیدن به موفقیت به کار بگیرید.»
در بخشی از کتاب تجارت خارقالعاده با رهبری الهامبخش میخوانیم
وقتی در دوران نوجوانیام، کنفدراسیون صنایع بریتانیا (متشکل از اصناف مختلف) ورشکسته شد، من عضو کوچکی از یک کسبوکار موفق بودم که بهخوبی خودش را مدیریت کرد. چون اعضای آن. از صدر تا ذیل معتقد بودند دارند کار درستی انجام میدهند. پانزده سال بعد، عضو شرکتی بودم که در کنفدراسیون صنایع موفقیت بینظیری داشت؛ ولی همه در انتظار وقوع یک فاجعه به سر میبردند.
سرانجام در پایان مارس ۰1۹۹۲ مدیرعامل نمایندگی انگلستان اخراج شد و مدیران آلمانی پورشه همگی به دفتر ما آمدند. در اتاق هیات مدیره نشستند و درخواست ملاقات با من و مدیرمالی آلمانی را داشتند که برای بقای شرکت: به اینجا منتقلشده بود. من و او با هم در پشت پرده برای نجات این کشتی بهگلنشسته تلاش میکردیم. قبلش با همسرم تماس گرفتم و گفتم: «امروز اخراج خواهم شد».
از ترس خشکم زده بود. سیودوساله بودم، دو فرزند کوچک داشتم. با کلی قسط و بدهی.
بالاخره وارد جلسه شدیم و آنها شروع کردند به سرزنش کردن ما. چیزی برای از دست دادن نداشتیم. چون میدانستم درهرصورت اخراج خواهم شد. به آنها گفتم: «صبر کنید. شما باید شرمنده باشید. این اتفاق کاملاً قابل پیشبینی بود. شما انتظارش را داشتید و ما هم منتظرش بودیم».
به آنها گفتم: «میتوانید اين اوضاع را درست کنید».
گفتند: «منظورت چیست؟».
چهار ساعت پای دو نمودار گزارش کار ایستادیم و برنامهمان را به این هیات مدیرهی آلمانی توضیح دادیم.
از ما خواستند از اتاق بیرون برویم.
بعد از این که جلسه تمام شد. با همسرم تماس گرفتم و گفتم: «به خانه نمیآیم».
گفت: «چی شده؟».
گفتم: «آنها من را بهعنوان مدیرعامل انتخاب کردند».
فقط یک مدرک مهندسی داشتم با چند سال سابقه در حسابداری مدیریتی و این ایده در ذهنم که اگر بتوانیم احترام، غرور و حمایت متقابلی را که در کار اولم دیده بودم. احیا کنیم و اگر دستاوردهای پدرم یادم بیاید. میتوانیم به موفقیت برسیم.
این ایدهها را در اولین هفتهی مدیرعاملیام در شرکت پورشه اجرا کردم. درگذشته. سابقهی مدیریت شرکتی نداشتم. ولی میدانستم هر روز بدون راهکار مشخصی فعالیت میکردیم و از پولی خرج میکردیم که نداشتیم. باوجوداینکه فروشندگانمان سالانه کمتر از دو هزار خودرو میفروختند و پورشه تمام تولیداتش را در آلمان انجام میداد، ولی در دفتر مرکزی، دویست و شصت کارمند داشتیم.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب فاشیسم
نقد و بررسی کتاب تائوت چینگ
منبع: فیدیبو