معرفی رمان دور دنیا در 80 روز
ژول ورن نویسنده و آیندهنگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت.
او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستانهای خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبانهای دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین فیلم از آثار او ساخته شدهاست.
ژول ورن با تخیلی شگفتانگیز بسیاری از اختراعات علمی همچون خودرو، هلیکوپتر، زیردریایی، تلفن و دستاوردهایی مثل سفر به ماه را سالها پیش از پیدایش آنها، پیشبینی کرده بود. به همین خاطر او را پدر ادبیات علمی- تخیلی میدانند. او مردی مرفه و ماجراجو بود؛ با سفرهایی که به هندوستان و سرزمینهای شرق داشت، تجربیات بسیاری اندوخت که از آنها در داستانهای خود بهره برد. از آنجا که او به مسافرتهای دریایی علاقمند بود، بیشتر زمان خود را در سفر روی آبها میگذراند. جالب اینکه قسمتهای هیجان انگیز داستان «دور دنیا در 80 روز» نیز روی کشتی اتفاق میافتد. او در این رمان، سرزمینهایی را توصیف میکند که خود هرگز به آنها سفر نکرده است و تنها از طریق مطالعه در مورد آنها اطلاعاتی را جمعآوری کرده است. این رمان از سوی بسیاری از منتقدان، بهترین و خلاقانهترین رمان ژول ورن لقب گرفته است.
داستان از این قرار است که یک نجیب زاده خوش قیافه انگلیسی به نام آقای فاگ در لندن زندگی آرامی دارد. او که یکی از اعضای انجمن اصلاحات لندن است، ناگهان طی یک شرطبندی تصمیم میگیرد در مدت 80 روز به دور دنیا سفر کند؛ بنابراین به همراه خدمتکار وفادارش ژان به سرعت بار سفر میبندد و سفری پرماجرا را آغاز میکند، غافل از اینکه کارآگاه فیکس لجوجانه او را تعقیب میکند؛ چون به او مظنون است که....
قسمتی از کتاب حاضر را با هم میخوانیم:
ناگهان حدود صد مرد به قطار حمله کردند. بعضی از آنها پیش از توقف کامل قطار به داخل آن پریده بودند! همه آنها تفنگ داشتند و برای اینکه شناخته نشوند، صورتشان را با دستمال پوشانده بودند. راهزنها، راننده بیچاره را از واگن موتور بیرون انداختند و مسئول موتورخانه را نقش زمین کردند. آنها از واگنی به واگن دیگر می رفتند....
از متن کتاب دور دنیا در 80 روز
در سال 1872، در شھر لندن آقای فیلیس فاگ یکی از اعضای (کلوپ ریفورم) در خیابان (ساویل رو)، زندگی میکرد.
کسی به درستی او را نمیشناخت، چرا که او ھرگز در مورد خویش چیزی نمیگفت. ولی قدر مسلم او یک انگلیسی بود، یک انگلیسی اصیل و خوش سیما. او ھرگز در بانک و فروشگاھھای شھر دیده نشده بود. در دنیای دریانوردان و ملاحان بیگانه بود. تاجر و بازرگان نبود. کشاورز نبود، دانشمند نبود. نویسنده نبود، و گویا شغل و پیشهای نداشت. تنھا چیزی که مردم شھر از او میدانستند این بود که او یکی از اعضای کلوپ ریفرورم است.
آیا فیلیس فاگ ثروتمند بود؟ بله، مسلماً ". اما کسی نمیدانست که او این ثروت را از کجا به دست آورده است و او ھم آدمی نبود که دراین باره حرفی بزند، آقای فاگ مقتصد و صرفه جو بود، ولی به نظر نمیآمد که خسیس و پول پرست باشد او خیلی کم حرف میزد و از آنجا که دقیق و مقرراتی بود و ھر روز دقیقاً ھر کاری را به وقت خود انجام میداد، کنجکاوی مردم نسبت به شناخت او و گذشته او بیشتر و بیشتر میشد.
آیا او جھان دیده بود؟ احتمالاً "، زیرا ھیچکس بھتر از او از نقشه جھان اگاھی نداشت.
مطالب مرتبط:
معرفی کتاب زنان سیبیلو و مردان بیریش
معرفی کتاب رهآورد هند - صادق هدایت - برگردان هفت متن پهلوی به فارسی
معرفی کتاب یادداشتهای روزانه نیما
منبع: کتابراه - دیجی کالا