نقد و بررسی کتاب پپ گواردیولا
خواندن زندگی افراد موفق جهان در هر زمینهای که فعالیت دارند، میتواند الهامبخش دیگران باشد. موفق شدن اصول ثابتی دارد که اگر هرکس بتواند آنها را رعایت کند فارغ از نوع کار، میتواند طعم پیروزی را بچشد. یکی از افراد موفق در جهان فوتبال پپ گواردیولا، بازیکن سابق و مربی بزرگ فوتبال است. او چه زمانیکه بازیکن بود و چه الان که مشغول سرمربیگری تیمهای فوتبال است، همواره نشان داده است که راه و رسم بردن و پیروزی را بهخوبی فرا گرفته است. گیلم بالاگه خبرنگار مطرح حوزهی فوتبال، کتاب زندگینامهی پپ گواردیولا، پیروزی به عبارت دیگر را برای بررسی و توضیح علل موفقیت این مربی سرشناس جهان فوتبال به رشتهی تحریر درآورده است.
دربارهی کتاب پپ گواردیولا
گیلم بالاگه کتاب زندگینامهی گواردیولا را در 4 فصل نوشته است. «سر الکس فرگوسن» مربی بزرگ فوتبال و سرمربی تیم «منچستریونایتد» نوشتن مقدمهی کتاب را برعهده گرفته است. نویسنده بیشتر در تلاش بوده تا با بیان جنبههای روانشناسانه، تصمیمات گواردیولا در دوران مربیگریاش را بررسی کند. فصل اول کتاب با عنوان «چرا پپ باشگاه را ترک کرد؟» دربارهی ترک بارسلونا در سال 2012 بحث کرده است. فصل دوم، خواننده را با گواردیولا و زندگی شخصیاش بیشتر آشنا میکند. پس از آن زندگی پپ به عنوان یک مربی فوتبال تحلیل میشود و در نهایت نیز دوران پسابارسایی و حضور او در باشگاه «بایرنمونیخ» به عنوان اولین تجربهی مربیگری او خارج از باشگاه دوران کودکیاش روایت میشود.
پپ گواردیولا؛ جنگنده و پرتلاش
پپ گواردیولا بازیکن و سرمربی فوتبال، سال 1971 در ایالت کاتالونیای اسپانیا متولد شد. او به آکادمی فوتبال «بارسلونا» در زادگاهش پیوست و پس از بازی در تیم دوم بارسلونا در سال 1988 به عضویت تیم اصلی درآمد. او طی ده سال عضویت خود در باشگاه بارسلونا به موفقیتهای زیادی دست پیدا کرد که قهرمانی در اروپا یکی از آنهاست.
گواردیولا هفت سال پس از خداحافظی از بارسلونا در لباس بازیکن، بار دیگر به عنوان سرمربی تیم دوم به این باشگاه برگشت. در سال 2008 او بهطور رسمی بهعنوان سرمربی جدید بارسلونا انتخاب شد. زمانیکه او هدایت تیم اصلی بارسلونا را بر عهده گرفت، تیم ازهمگسیخته بود و در سال پیش از آمدن پپ، شکست کاملی را در اکثر رقابتها تجربه کرده بود. گواردیولا بهمحض رسیدن به باشگاه، تغییرات اساسی خود را در باشگاه شروع کرد. در اولین قدم مانند آنچه در باشگاه آموخته بود سراغ استعدادهای آکادمی باشگاه رفت و تیم را بر اساس آنها شکل داد. تلاشهای گواردیولا خیلی زود نتیجه داد. او در اولین فصل حضور خود به عنوان سرمربی توانست تمام جامهای ممکن را بههمراه بارسا کسب کند و بارسلونا اولین تیمی لقب گرفت که موفق شد 6 گانه را در یک فصل کسب کند. موفقیتهای او در بارسلونا ادامه داشت تا جاییکه که بسیاری بارسلونای گواردیولا را بهترین تیم تاریخ فوتبال نامیدند.
او در سال 2012 تصمیم به جدایی از بارسا گرفت. زمانیکه رسانهها علت تصمیم گواردیولا را پرسیدند، نبودن انگیزه در بین بازیکنان و نداشتن چیزی جدید برای آموزش به آنها را از دلایل رفتنش اعلام کرد. او سپس به بایرنمونیخ رفت و در آنجا هم توانست جامهای زیادی کسب کند. گواردیولا تاثیر بهسزایی بر فوتبال آلمان گذاشت و پس از جدایی از بایرنمونیخ، رسما سرمربی باشگاه منچسترسیتی انگلستان شد.
در بخشهایی از کتاب پپ گواردیولا، پیروزی به عبارت دیگر میخوانیم
رم، بیست و هفتم می سال 2009، فینال لیگ قهرمانان اروپا
دقیقهی هشتم بازی، تیم بارسلونا هنوز هماهنگی خود را پیدا نکرده است، بازیکنان همگی در موقعیتهای درستی قرار دارند اما هیچکدام از آنها نمیخواهند حرکت کنند و به جلو بروند و بازیکن صاحب توپ را تحت فشار قرار دهند. آنها با هم پاسهای زیادی را رد و بدل میکنند و بیشتر به فکر حفظ توپ هستند و تحتتاثیر نام بزرگ منچستر قرار گرفتهاند. رونالدو شوتی را روانهی دروازه میکند که توسط ویکتور والدز دفع میشود. منچستریونایتد در حال نزدیکتر شدن است، شوت بعدی هم به سمت دروازه والدز شلیک میشود. رونالدو از راه دور شوت میزند، توپ با اختلاف اندکی به فاصله چند سانتیمتر به خارج زمین میرود. چند سانتیمتری که میتوانست نظر دنیا را نسبت به پپ گواردیولا و انقلاب نیوکمپاش تغییر دهد. گیگز، کریک و اندرسون توپ را در نقاط و خطوط مختلف زمین به حرکت در میآورند، چیزهایی باید اتفاق بیفتد. پپ یکدفعه از روی نیمکت ذخیره بلند میشود و به بازیکنان خود دستوراتی را میدهد. صدایش در میان هیاهوی تماشاگران حاضر در استادیوم المپیک رم به بازیکنانش میرسد. او به مسی میگوید که به عنوان مهاجم کاذب در فضای بین مدافعان میانی یونایتد قرار بگیرد و از اتوئو میخواهد که با یک تغییر موقعیت بیشتر به سمت راست رفته و به عنوان وینگر راست عمل کند.
فرگوسن خونسرد روی نیمکت ذخیرهها نشسته است و از عملکرد تیمش تا اینجای بازی خوشحال است، ولی احساساتش را کنترل میکند. اما جریان بازی به سرعت تغییر میکند. ابتدا مسی به اینیستا پاس میدهد، سپس اینیستا به ژاوی و ژاوی توپ را به مسی پاس میدهد: کریک و اندرسون باید به سرعت واکنش نشان میدادند. آنها باید درباره اینکه کدام بازیکن را مهار کنند، کدام پاس را قطع کنند و چه فضایی را پوشش دهند، گیج شده بودند.
بوسکتس، گیگز را مهار کرده است، او نمیتواند به آنها کمک کند. اینیستا در مرکز زمین توپ را دریافت میکند، او را نمیتواند اتوئو کنترل کند، اینیستا فرصتی را بهدست میآورد و به سمت راست حرکت میکند. او توپ را جلو میبرد و سپس دقیقا در لحظهی مناسب با یک پاس دقیق اتوئو را صاحب توپ میکند. اتوئو توپ را میگیرد. ویدیچ به عنوان مدافع اخر سعی میکند اتوئو را مهار کند اما مهاجم بارسلونا در یک چشمبههم زدن از او عبور میکند و با شم قوی گلزنی خود، توپ را در فاصله مناسب شوت میکند.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب قانون توانگری
نقد و بررسی کتاب هفت قانون معنوی موفقیت
نقد و بررسی کتاب پست مدرنيسم
منبع: فیدیبو