نقد و بررسی کتاب رویای آدم مضحک
بیشک نام داستایفسکی در فهرست نویسندگان بزرگ جهان قرار دارد. برای تعریف و تمجید از آثار او کافی است نام چند شاهکار او را به زبان آورد. نگاه اجتماعی و فلسفی این نویسنده بهویژه به انسانها نهتنها در رمانهای فاخرش بلکه در داستانهای کوتاه او هم هویداست. داستایفسکی تحصیلات روانشناسی نداشته اما واکاوی او از آدمهای جامعه بهقدری دقیق و ظریف در داستانهایش بیان شدهاند که توجه همگان را به آثار او جلب کرده است. کتاب رویای آدم مضحک مجموعهای از داستانهای کوتاه از داستایفسکی است که روایتهای متعددی از آدمها برای خوانندگان دارد.
درباره کتاب رویای آدم مضحک
کتاب رویای آدم مضحک مجموعهای از 7 داستان کوتاه از نویسندهی بزرگ روس فیودور داستایفسکی است. عناوین داستانهای این مجموعه به ترتیب «آقای پروخارچین»، «پولزونکوف»، «دزد شرافتمند»، «ماری دهقان»، «کروکودیل» و «رویای آدم مضحک» است که هرکدام از آنها مربوط به دورهای از زندگی نویسنده است. داستان رویای آدم مضحک که عنوان اصلی کتاب از روی این داستان انتخاب شده در سال 1877 منتشر شد. داستایفسکی این داستان را سالها بعد از نوشتن آثار بزرگش همچون جنایت و مکافات و قمارباز نوشته است. به همین دلیل میتوان پختگی و رشد قلم نویسنده را هم در خلل داستانهای این مجموعه که درنهایت به رویای آدم مضحک ختم میشود را حس کرد. با اینکه موضوع داستان ها با یکدیگر تفاوت دارند اما نبوغ و هنر داستایفسکی در لایههای پنهان هر اثر امری است اجتنابناپذیر. این کتاب در ایران با ترجمهی رضا رضایی از سوی نشر ماهی منتشرشده است.
ویژگی کتاب رویای آدم مضحک
- کتاب رویای آدم مضحک 249 صفحه دارد. هرکدام از داستانها حدودا بین 30 تا 50 صفحهاند و بهنوعی میتوان گفت داستانهای این مجموعه از جنس داستانهای کوتاه دو سهصفحهای نیستند.
– برای افرادی که علاقهمندند به سبک آثار داستایفسکی به ویژه داستانهای کوتاه او و تکامل نبوغ داستاننویسیاش گذری داشته باشند انتخاب این کتاب مناسب است.
-روایت دقیق، توصیفات طولانی و کامل، شخصیتپردازیهای منحصربهفرد از ویژگی داستانهای کتاب رویای آدم مضحک است.
- در بعضی از داستانهای این مجموعه مثل داستان کروکودیل زبان طنز نویسنده نقطهی قوت محسوب میشود. عنصری که شاید کمتر در آثار دیگر او باشد.
- داستانها خاصیت به همپیوستگی ندارند و خواننده میتواند هرزمانی برای خواندن یکی از داستانها به کتاب رجوع کند.
- رضا رضایی مترجم کتاب رویای آدم مضحک در ابتدای کتاب دربارهی زندگی و نویسندگی داستایفسکی معرفی کاملی ارائه کرده است. در آخر کتاب هم سالشمار زندگی و آثار نویسنده مختصر و مفید آمده است.
در بخشی از کتاب رویای آدم مضحک میخوانیم
به دقت وراندازش کردم. در ظاهرش چیز خاصی بود که آدم اگرحواسش هم نبود بی اختیار نگاهش به طرف او برمیگشت و به چنان خندهای میافتاد که دیگر نمیشد جلو آن را گرفت. این اتفاقی بود که برای من هم افتاد. باید بگویم چشمهای این مرد ریزنقش چنان تحرکی داشت و خودش هم چنان نگاه دیگران را به خود جلب میکرد که انگار به غریزه میفهمید دارند نگاهش میکنند؛ و بلافاصله بهطرف کسی که نگاهش میکرد برمیگشت و با نگرانی آن نگاه را سبکسنگین میکرد. جنبوجوش مدام و عکسالعملهای سریعش سبب میشد ازنظر همه شبیه فرفره باشد.
عجیب بود: انگار خوشش نمیآمد به او بخندند «اما عملاً با دلقکبازی امرارمعاش میکرد و بسته به آدمهای اطراف» بادل و جان به ساز آنها میرقصید. اصولاً دلقکهای نقش باز حس دلسوزی در بیننده برنمیانگیزند؛ اما من فوری فهمیدم که این موجود عجیب. این آدم ریزنقش مضحکه بههیچوجه دلقک حرفهای نیست. هنوز بقایایی از وقار در او دیده میشد. همهی آن نگرانی و دلشورهاش «همهی آن ترس عجیبی که با خودش داشت. عملاً به نفعش تمام میشد. به نظرم میرسید که میلش به خوشخدمتی بیشتر ناشی از خوشقلبی است تا توقع هرگونه پاداش مادی. خیلی هم راضی بود که مردم توی روز روشن با صدای بلند و خیلی هم بیادبانه به قیافهاش میخندیدند؛ اما حاضرم قسم بخورم که در همان حال قلبش به درد میآمد و دلش خون میشد از اینکه تماشاچیها آنقدر بیعاطفه و بیشرماند که نهفقط به این یا آن رفتارش بلکه به خودش، بهکل هستیاش، به قلب و نهانش» به فکر و شعورش «بهظاهر و قیافهاش» و خلاصه بهکل تاروپودهای وجودش میخندند. مطمئنم که در چنین لحظههایی کاملا متوجه میشد که اوضاعواحوالش چه قدر پوچ و مسخره است؛ اما هر بار آثار این اعتراض و نارضایتی زود روی لبهایش میخشکید. هرچند که مدام اين نارضایتی و اعتراض با شدت و قوت هرچهتمامتر سر وا میکرد.
درباره فیودور داستایفسکی
فیودور داستایفسکی نویسنده بزرگ قرن نوزدهم روسیه است که در نوامبر سال 1821 به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و مادرش از طبقهی متوسط و روشنفکر آن زمان بود. او یکی از مهمترین نویسندگان ادبی جهان است که بهواسطه شاهکارهای «جنایت و مکافات»، «ابله»، «برادران کارامازوف»، «شبهای روشن» و «قمارباز» جهانی شده است. داستایفسکی در دوره جوانی در سال 1838 وارد دانشکدهی مهندسی نظامی در شهر سن پترزبورگ شد. او پنج سال بعد با درجهی افسری فارغالتحصیل شد و در ادارهی مهندسی وزارت جنگ مشغول به کار شد. بعد از این به عنوان مترجم مشغول به کار شد و کتاب «اوژنی گرانده» اثر «بالزاک» را ترجمه کرد. او که در وزارت جنگ مشغول به کار بود، کار خود را رها کرد و با نوشتن رمان «بیچارگان» -که در فارسی با عناوین مختلف ترجمهشده- به نویسندگان معترض ملحق شد.
در دو سال بعدی، رمانهای دیگر او «همزاد»، «آقای پروخارچین» و «زنِ صاحبخانه» منتشر شد. در آن زمان داستایفسکی به جرم فعالیت علیه دولت و براندازی حکومت در آوریل 1849 به زندان افتاد و حکم اعدام برای او صادر شد. البته مشمول عفو قرار گرفت و مجازاتش به چهار سال زندان در سیبری تقلیل پیدا کرد؛ اما جوخهی اعدام به صورت نمایشی برای او برگزار شد و در همان مراسم او را از تخفیف مجازاتش مطلع کردند. داستایفسکی زمانی که درسیبری بود با قشرهای مختلف مردم جامعه آشنا شد. او به خوبی توانسته بود مثل یک روانشناس زبده آدمها را در ذهن خود تحلیل کند و موضوعات حساس و چالشبرانگیز کتابهایش را از همین آدمها پیدا کند. رمان تحسینشده «خانه اموات» نتیجهی این دوران است.
تا به امروز از آثار داستایفسکی چندین فیلم سینمایی و نمایشنامه هم در جهان ساخته شده است. مشهورترین اثر او رمان «جنایت و مکافات» است. در این کتاب قهرمان داستان «راسکولنیکوف» طبق اصول خود مرتکب قتل میشود و درگیری او با جامعه، خانواده و خود آغاز میگردد. شخصیتپردازی روانشناسانه و چند لایهی این کتاب به قدری قوی و عمیق است که روانشناس سرشناسی چون «فروید» اذعان کرد بخش قابل توجهی از دانش روانشناسی خود را مدیون قلم داستایفسکی در «جنایت و مکافات» است.
مطالب مربتط:
نقد و بررسی کتاب بیچارگان
نقد کتاب کافه پاریس
معرفی و بررسی کتاب شیاطین
منبع: فیدیبو