نقد و بررسی کتاب دكابريستها
نمایشنامه و هنر تئاتر یکی از بخشهای جدانشدنی از ادبیات هر کشور است. باوجوداینکه امروزه افراد کمتری نمایشنامه میخوانند، اما در دنیای امروز تعداد نمایشنامه نویسان خوب در دنیا کم نیست. لئانید زورین یکی از نمایشنامهنویسان روسی است که نوشتههایش بارها و بارها روی صحنه رفته است و طرفداران زیادی دارد.
دربارهی کتاب دکابریستها اثر لئانید زورین
نمایشنامهی دکابریستها را لئانید زورین نوشته است. او این کتاب را در سال 1967 نوشت و در همان سال هم روس صحنه رفت. نمایشنامهی دکابریستها از نخستین نمونههای تئاتر مستند روسی است. این نمایش در سال 1967 به مناسبت پنجاهمین سالگرد پیروزی انقلاب روسیه، به همراه دو نمایش تاریخی مستند دیگر(ارادهی ملت اثر الکساندر اسوابودین و بلشویکهای میخاییل شاتروف) روی صحنه رفت. زورین در اثر خود با تکیهبر منابع مکتوبی مانند اسناد بازجوییها و شهادتهای شورشیان، کتابهای تاریخی، خاطرات افراد، روزنامهها و مجلات و... کوشیده است شکلگیری محفلهای دکابریستها و قیام و فرجام کار آنان را تا حد امکان نزدیک به واقعیت بازسازی کند.
نکتهی جالبتوجه آن است که تقریباً در تمام طول نمایش ما فقط شنوندهی بحثهای میان شخصیتها هستیم و کمتر شاهد وقایعی میشویم که در نگرشهای سنتی به تئاتر بسیار«دراماتیک» تر شمرده میشدند.
دکابریستها چه کسانی بودند؟
آبتین گلکار در مقدمهی کتاب، توضیح جامع و کاملی دربارهی نام کتاب و علت انتخاب این نام برای کتاب و بهصورت کلی دربارهی دکابریستها میدهد. درگذشته انجمنهایی در شوروی تشکیل میشدند، این انجمنها در دورانی دست به شورش میزنند که این شورش سرکوب میشود. بعد از سرکوب شورش، که بعدها به قیام دسامبریستها یا دکابریستها (برگرفته از تلفظ روسی نام آخرین ماه تقویم میلادی: «دکابر») مشهور شد، تحقیقات و دستگیری و بازجوییهای مفصلی به راه افتاد، و تعدادی از دکابریستها اعدام شدند.
در بخشی از کتاب دکابریستها میخوانیم
موراویوف: بیا حرفمان را صریح بزنیم. اگر همین الان پیروز شویم، اولین کاری که میکنی چیست؟
پستل: سعی میکنم بلافاصله دو فرمان را به تصویب برسانم. اولی فرمان شورای کلیسا خطاب به مردم روسیه مبنی بر سوگند وفاداری خوردن به حکومت موقت. دومی فرمان مجلس سنا برای به اجرا درآمدن قانون اساسی.
موراویوف: و احتمالاً سنگ بنای «حقیقت روسی» به روش پستل را میگذاری.
پستل: بیوقفه برایش تلاش میکنم.
موراویوف: و فک میکنی این حکومت موقت چقدر طول بکشد؟
پستل: چه کسی میداند؟ شاید دو سال، شاید هم ده سال.
موراویوف: و طبیعتاً قدرت آنهم محدودیتی ندارد، هان؟
پستل: برای پیاده کردن یک ساختار جدید به زمان نیاز است و قدرت نامحدود.
موراویوف: با خانوادهی امپراتور چه میکنی؟
پستل: تو چه نظری داری؟
موراویوف: (مکث میکند.) ما خیلی وقت است همدیگر را ندیدهایم. سالهایی که سپریشده ما را به شکلهای مختلفی تغییر داده. من هرچه بیشتر دربارهی آیندهی روسیه فکر میکنم، بیشتر برایم روشن میشود که حکومت سلطنتی مشروطه از هر حکومت دیگری برای آن مناسبتر است. قانون اساسی من تصریح میکند که نه شاه میتواند نمایندگان را انتخاب کند نه دربارش. تازه خودشان هم نمیتوانند انتخاب شوند.
پستل: ولی اگر امپراتور و خانوادهاش قانون اساسی را نپذیرند چه؟
موراویوف: (آهسته) آنوقت تبعید. بعد هم حکومت جمهوری.
پستل: نه تبعید ممکن نیست.
موراویوف: آخر چرا؟
پستل: تبعید شاهان همیشهی مایهی آشوب و ناآرامی است و به خبیثانه ترین توطئهها منجر میشود. (بهتندی) نه، تبعید نه. همهشان را باید...(ژست گویای کشتن با دست)
موراویوف: همهشان را؟
پستل: همه، بدون استثنا.
موراویوف: ولی آخر اینکه خیلی وحشتناک است! در این خانواده زن هم هست، و کلی بچه...
پستل: بله... وحشتناک است. ولی چه میشود کرد؟
موراویوف: به این فکر کردهای که آنها که دستشان اینطور به خونآلوده است در افکار عمومی چقدر بدنام خواهند بود؟ بعدازآن دیگر نباید جایی در حکومت داشته باشند.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب لاموزیکا دومین
بررسی نمایشنامه در انتظار گودو نوشته ساموئل بکت
معرفی نمایشنامه سه خواهر نوشته آنتون چخوف
معرفی کتاب خرده جنایت های زن و شوهری از امانوئل اشمیت
معرفی کتاب کاج ها وارونه اند
منبع: فیدیبو