معرفی کتاب غروب بتها - فردریش نیچه
ارزشهای انسانی در طول تاریخ مدام در حال تغییر هستند. چهبسا کرداری امروز مورد تایید همه و ارزش قلمداد شود اما در آیندهای نهچندان دور به ضد ارزش بدل شود. نکتهای که دربارهی ارزشهای انسانی حائز اهمیت است، مناسب و کاربردی بودن آنها برای بشر است. در طول تاریخ بنیادگراها و مبلغین مذهبی، همواره سعی در حفظ ارزشها به هر طریقی داشتهاند. با اینحال مرگ تدریجی بسیاری از ارزشهای بشری در دو سدهی اخیر، با توجه به اتفاقات و رخدادهای پیش آمده، قابل پیشبینی بود. فردریش نیچه فیلسوف برجستهی آلمانی در رمان غروب بتها، از بین رفتن ارزشها در آلمان و زوال بسیاری از اندیشههای بشری را دویست سال قبل پیشبینی کرده و از علت آن سخن گفته است.
غروب بتها، آخرین اثر نیچه
پس از اینکه فردریش نیچه (Friedrich Nietzsche) در داخل و خارج آلمان مشهور شد، تصمیم گرفت که خلاصهای از افکار و آثارش را در کتابی جمعآوری کند و در اختیار علاقمندانش قرار دهد. او در سفری که در سال 1888 به ارتفاعات «سیلس ماریا» در کشور سوئیس داشت در یک هفته، کتاب غروب بتها: فلسفیدن با پتک را منتشر کرد. نیچه در آخرین اثرش انتقادات خود را نسبت به افکار «ریشارد واگنر» به دلیل نام اپرایش «غروب خدایان» که خدایانی دروغین را خلق کرده ، مطرح میکند. علاوهبر این او تاریخ اندیشه را نیز زیر سوال میبرد و نظرات تند خود را به رشته تحریر در میآورد.
نگاهی به فصلهای غروب بتها
کتاب غروب بتها (Twilight of the Idols) در 8 فصل روایت شده است. «نکتهپردازیها و خدنگاندازیها» عنوان فصل است که در آن نیچه 44 عبارت و جمله را به صورت جداگانه نوشته است که هرکدام مضمونی خاص را دنبال میکنند: «شادمانی چه کم مایه میخواهد! نوای یک نیانبان و بس. بی موسیقی زندگی که زندگی نبود! آلمانیها گمان میکنند که خدا هم آواز میخواند.»
در فصل دوم «مسئلهی سقراط» نیچه مفهوم زندگی را هدف میگیرد و اندیشههای سقراط به عنوان نمایندهای از تفکر بیارزشی زندگی را بررسی میکند: «فرزانهترین مردان همهی روزگاران دربارهی زندگی یکسان داوری کردهاند: زندگی به هیچ نمیارزد... همیشه و همهجا همین آوا از دهانشان شنیده شده است: آوایی آکنده از شک، از اندوه، آکنده از بیزاری از زندگی، از نپذیرفتن زندگی».
در فصل بعدی با عنوان «عقل در فلسفه» نیچه دربارهی مسائل بنیادی فلسفه مثل حقیقت، نمود و صیرورت (شدن) سخن میگوید.
فصل چهارم کتاب با عنوان «اخلاق همچون ضد طبیعت» نگاهی انتقادی به دین مسیحیت به دلیل سرکوب امیال انسانی دارد. نیچه از روحانی کردن و سرکوب کردن طبیعت و هوس انسان گلایه میکند: «کلیسا با شورها با ریشهکن کردنشان میجنگد، با ریشهکن کردن به هر معنایی: روشاش، «درمان»اش، اختهگریست. هرگز نمیپرسد که «یک هوس را چگونه میتوان روحانی و زیبا و خدایی کرد؟»
فصل پنجم «چهار خطای بزرگ انسان» را معرفی میکند. «جابجایی نتیجه و علت»، «رابطهی نادرست علیت»، «علتهای حاصل از وهم و خیال بشر» و «اراده آزاد» چهار خطای مطرح شده در این فصل هستند. در فصل ششم «بهبودبخشان بشریت» حقیقت و واقعیت اخلاقی انکار میشوند. همچنین، روح و اخلاق آلمانی بررسی میشود و جامعهی آلمان رو به نابودی توصیف میشود. فصل هفتم «پویندگیهای مرد نابههنگام» نام دارد. در این فصل نیچه، از بسیاری از اندیشمندان و مکاتب مثل سوسیالیسم و آنارشیسم انتقاد میکند. بهعنوان مثال «ویکتور هوگو»، دریای چرندیات و «امیل زولا»، لذت بردن از بوی گند توصیف میشوند. «داستایوفسکی» و «استاندال» تنها کسانی هستند که، نیچه آنها را ستایش میکند. در فصل انتهایی نیز با عنوان «آنچه من وامدار باستانیانام» نیچه از تاثیر یونانیان باستان بر افکارش سخن میگوید.
در بخشهایی از کتاب صوتی غروب بتها میشنویم:
همه میدانند که من فیسوف را بدان فرا میخوانم که خویش را فراسوی نیک و بد نهد و پندار داوری اخلاقی را فرو دست خویش گذارد. این فراخوان از آن بینشی بر میآید که نخستین بار من آن را فرمولبندی کردهام: اینکه هیچگونه واقعیت اخلاقی در کار نیست. داوری اخلاقی و داوری دینی هر دو به حقیقتهایی باور دارند که وجود ندارند. اخلاق تفسیریست از برخی پدیدهها، آن هم تفسیر نادرست. داوری اخلاقی، همچنان که داوری دینی، از آنِ آن ساحتی از نادانیست که در آن همانا مفهوم وجود حقیقی و فرقگذاری میان وجود حقیقی و وجود خیالی هنوز در میان نیست: تا بدانجا که «حقیقت» در چنان ساحتی هیچ معنایی ندارد مگر آنچه امروز «پنداربافی» مینامیم. از این جهت، داوری اخلاقی را هرگز نمیباید به معنای لفظی آن گرفت.: به معنای لفظی معنایی جز بیمعنایی ندارد. اما از جهت درد نمون شناسی ارزشی بیاندازه دارد و دستکم برای کسی که این داستان را بداند، گرانبهاترین واقعیتهای فرهنگها و زندگانیهای درونی را فاش میکند؛ فرهنگها و زندگانیهایی که خود چنان نمیدانستند تا خویشتن خویش را «بفهمند». اخلاق زبان نشانههاست و بس؛ درد نمون شناسیست و بس: برای بهکار گرفتن آن نشانهها باید دانست که داستان چیست.
مطالب مرتبط:
معرفی کتاب داستان دو شهر از چارلز دیکنز
نقد و بررسی کتاب دل شکسته
کتاب روانشناسی عزت نفس اثر ناتانیل براندن
نقد و بررسی کتاب بعد از تاریکی اثر هاروکی موراکی
بررسی زندگی نامه کتاب وحشی - شریل استرید
منبع: فیدیبو