معرفی کتاب عشق با حروف كوچک
گاهی یک اتفاق کوچک که ساده و بدون هیچ توجهی از کنار آن میگذریم ممکن است همان اتفاق بزرگ زندگی ما باشد. در واقع تغییرات بزرگ زندگی انسان با تغییرات کوچک شروع میشوند اما اغلب ما، آنچنان به زندگی روزمره عادت کردهایم که چشمانمان به روی تغییرات کوچک بسته است و آنها را فقط زمانی میبینیم که یک نشانه پیدا شود و به ما تلنگری بزند.
فرانسس میرالس در داستان عشق با حروف کوچک از اتفاقات کوچکی میگوید که معمولا آنها را در زندگی نمیبینیم.
خلاصه داستان عشق با حروف کوچک
روز اول سال جدید ساموئل از خواب بیدار میشود و زندگی بشر و خودش را مرور میکند. او به این نتیجه میرسد که سال جدید هم مثل سالهای قبل است و برایش هیچ اتفاق درخشان و هیجانانگیزی نخواهد افتاد و همه چیز قرار است مثل سابق تکراری و کسلکننده باشد. اما ورود ناگهانی یک مهمان ناخوانده، یک گربهی ولگرد سمج به آپارتمان ساموئل همه چیز را تغییر میدهد و سرآغاز تحولی در زندگی ساموئل میشود.
گلی امامی و ترجمه عشق با حروف کوچک
رمان عشق با حروف کوچک یکی از ترجمههای جدید گلي امامي است که در سال 1397 از سوی انتشارات نيلوفر منتشر شد. رمان عشق با حروف کوچک ترجمه گلی امامی، تنها نسخهی ترجمه شده از این رمان در بازار کتاب ایران است.
«پرویز دوایی» نویسنده و مترجم مشهور، در ابتدای کتاب عشق با حروف کوچک خطاب به گلی امامی نوشته است: «کتاب عشق با حروف كوچک بنده را که بسیار گرفت. سه بار تقریباً پیاپی خواندمش، چون که روی خاصیت هر کتاب خوبی آدم را به بازخوانیاش مجبور میکرد. طرف ترجمهاش نرفتم، چون که دیگر توانش را ندارم. شما که ترجمه کرده باشید انگار که بنده به آرزویم رسیدهام». دوایی در ادامه از تاثیر و جذابیت این رمان نوشت «نویسنده خوب بلد است بدون تراشیدن وقایع محیرالعقول خواننده را به وجهی واقعا هیپنوتیزمکننده بکشاند به داخل ماجرای ظاهرا سادهای که موتور محرکه اولیهاش دیداری کاملا تصادفی و گذرا با دخترکی است که راوی از پنجسالگی عاشق او بوده و حالا بعد از سی سال هنوز عاشق او مانده است، که یعنی یک چیز بسیار بسیار شرقی و ..».
در بخشی از کتاب عشق با حروف کوچک میخوانیم
گربهی خانگی شما مدام یادآوری میکند که به او توجه کنید. ما گاهی فرصت توجه را از دست میدهیم چون آنها را حس نمیکنیم. گربهها احساساتشان را میپالایند، اطرافشان را به دقت زیر نظر دارند و نسبت به کوچکترین تغییر هوشیارند. آنها هشیاری آرامی دارند و سرشار از شکیبایی فعال هستند. وقتی استراحت میکنند تمام افراد دوروبرشان را زیر نظر دارند، و به طرفة العينی آمادهی فعالیتند. و به لطف این مراقب بودن، اتفاقات همیشه بر وفق مرادشان رخ میدهد.
در اینجا از نوشتن دست برداشتم و از آنچه نوشته بودم تحت تاثیر قرار گرفتم.
میشیما داشت دمش را به قالی میزد و تشویقم میکرد به کارم ادامه بدهم. مروری کردم به موضوعهای دیگری که میشد در این زمینه به آنها پرداخت: بهداشت گربه، قابلیت ناپدید شدنش در صورت وقوع موقعیتی ناخوشایند، و شهود کمابیش مافوق طبیعیاش...
آموزش روشنی بود. من نیز از این پس میبایست بیشتر توجه کنم. با اشتیاق منتظر فرارسیدن هفته جدید بودم و متوجه شدم که ممکن است خیلی چیزها اتفاق بیفتد. رمزش در این بود که چشمانم را باز نگاه دارم و وقتی فرصت مناسب پیش آمد بدون هراس آن را بقايم.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب کانت و فلسفه معاصر
معرفی کتاب استخوان نوشته علی اکبر حیدری
معرفی رمان ایرانی اتفاق
منبع: فیدیبو