نقد و بررسی کتاب همیشه شوهر - فئودور داستايفسكی
داستايفسكی با خلق آثاری همچون «برادران کارامازوف» و «جنایات و مکافات» به عنوان چهرهای برجسته در ادبیات قرن نوزدهم میلادی شناخته شد و نام او تا امروز زنده و پررنگ است. بیان احساسات در قالب کلمات یکی از مهارتهای فیودور داستایفسکی است که با تکیه بر آن آثاری همچون همیشه شوهر را خلق کرده است. همیشه شوهر روایتی از تقابل عشق و تنفر در زندگیست که افراد مختلفی آن را تجربه کردهاند و احساسات ناشی از آن را لمس کردهاند
داستایفسکی؛ نویسنده برجسته تاریخ روسیه
فیودور داستایفسکی Fyodor Dostoyevsky نویسنده برجستهی روسی در نوامبر سال 1821 به دنیا آمد. فقدان از دست دادن مادرش در نوجوانی او را از مسیرش منحرف نکرد و در سال 1838 در امتحانات ورودی دانشکدهی مهندسی نظامی در سنپترزبورگ قبول شد. او با درجهی افسری از این دانشکده فارغالتحصیل شد و در راستای رشتهاش در ادارهی مهندسی وزارت جنگ فعالیت کاریاش را شروع کرد. داستايفسكی با ارثیهی پدری زندگی خود را میگذارند تا اینکه با تمام شدن آن و نیاز مالیاش به ترجمه آثار نویسندگان دیگر روی آورد. او کتاب «اوژنی گرانده» اثر «بالزاک» را ترجمه کرد و به طور جدی به نوشتن مشغول شد.
اولین کتاب داستایفسکی در سال 1846 با نام «بیچارگان» منتشر شد و مولف به گروه نویسندگان معترض پیوست. رمان «بیچارگان» با دو ترجمهی مختلف «نگون بختگان» و «مردم فقیر» به فارسی ترجمه شده است. داستایفسکی در سالهای بعد رمانهای «همزاد»، «آقای پروخارچین» و «زنِ صاحبخانه» را نوشت.
فیودور در آوریل 1849 متهم به فعالیت در جهت براندازی حکومت شد و برای او حکم اعدام صادر کردند. ولی او را به زندانی در سیبری برای انجام کارهای سخت و طاقتفرسا منتقل کردند. زمانی که داستایفسکی در زندان بود حکومت تزار برای نشان دادن ابهت و جدیتش، مراسم اعدام نمایشی برگزار کرد که در آن داستایفسکی و گروهی دیگر در مقابل جوخههای آتش قرار گرفتند. داستایفسکی با تجربهی طعم تلخ مرگ در این نمایش بسیار تحت تاثیر قرار گرفت.
زمانی که او مشغول به خدمت سربازی بود دلباختهی «ماریا دیمیتریونا» شد و در بهار 1859 با او به مسکو رفت. بازگشت فیودور با شروع نوشتن دوبارهی او و کار در نشریهی «ورمیا» مصادف شد و در همان سالها برادر و همسرش را از دست داد. رمان «جنایت و مکافات» را منتشر کرد و پس از آن با تندنویسی «آنا گریگوریونا» کتاب «قمارباز» را در 26 روز نوشت. فیودور داستایفسکی با «آنا» ازدواج کرد و به اروپا سفر کردند. زمانی که او در اروپا بود مدت زمان زیادی را به قمار بازی مشغول شد. کتابهای «همیشه شوهر»، «جنزدگان»، «جوان خام» و «برادران کارامازوف» را در این سالها نوشت.
«برادران کارامازوف» شاهکار بی بدیل فیودور داستایفسکی، وصیت او به ملت روسیه است. «برادران کارامازوف» از جمله کتابهای مورد علاقهی چهرههایی مانند «آلبرت اینشتین»، «زیگموند فروید»، «مارتین هایدگر»، «لودویگ ویتگنشتاین» و «پاپ بندیکت شانزدهم» هم بوده است. داستایفسکی در فوریه سال 1881 بر اثر بیماری درگذشت و در سنپترزبورگ به خاک سپرده شد.
تلفظ صحیح نام فیودور داستایفسکی چیست؟
با یک جستجوی ساده متوجه میشویم نام این نویسنده در ترجمههای مختلف، متفاوت نگاشته شده است. دلیل این تفاوت آن است که گروهی از مترجمان کتابهای او را از انگلیسی و گروهی دیگر از روسی به فارسی ترجمه کردهاند و این اختلاف به وجود آمده است. فیودور، فئودور میخائیلوویچ، داستایفسكی، فیودور داستایوسکی یا فئودور داستایوفسکی نامهایی هستند که از او در فارسی دیده میشود. «آبتین گلکار» مترجم ایرانی، پژوهشگر زبان و ادبیات روسی در مصاحبهای میگوید :«فیودور داستایفسکی» تلفط درست نام این نویسنده است.
در بخشی از کتاب همیشه شوهر میخوانیم
با تمسخر اینگونه استدلال میکرد (اکنون تقریبا همیشه با تمسخر به خویشتن میاندیشید): «خوب! پس موجودی است که مایل است خوی مرا تغییر دهد و هم او این خاطرات لعنتی و این «اشکهای پشیمانی» را برایم میفرستد. باشد! اما این کار بیهوده است، همهی اینها جز مشتی نیست که در تاریکی افکنده شود! من به خوبی میدانم که اکنون با وجود این که خودم، خودم را محکوم میکنم و با وجود این اشکهای پشیمانی با وجود چهل سال ابلهیام، کمترین اختیاری از خود ندارم. اگر مثلا فردا، همان وسوسهها خودنمایی کنند، نفعم در این است که جار بزنم و هیاهو برپا کنم که آن زن معلم مدرسه هدایایم را قبول میکند، بیشک، این را جار خواهم زد، بیهیچ تردیدی؛ و این کار باز بدترین و نفرتانگیزترین چیزهاست زیرا این کار برای بار دوم تکرار میشود و اگر امروز این پرنس کوچولوی عزیز دردانه مثل یازده سال پیش که زانویش را با یک ضرب طپانچه در هم شکستم، به من توهین میکرد، فورا او را به جنگ تن به تن دعوت میکردم و باز، یک پای چوبی دیگر به او هدیه میکردم. بنابراین آیا همهی اینها جز مشتی نیست که در تاریکی افکنده شود؟ بی این که هیچ معنایی در برداشته باشد؟ من وقتی نمیتوانم خودم را شرافتمندانه از خودم، هر قدر که کم باشد، آزاد سازم برای چه همهی اینها را به خاطر میآورم؟ و هر چند که تاریخچهی زن معلم معلم مدرسه تکرار نمیشد، هر چند که یک پای چوبی به کسی هدیه نمیشد ولی تنها فک رو خیال بود که، موقعیت، آنها را ایجاد میکرد و دائما دوباره به خاطرش میآمدند و گاهی...از پا درش میآورند. با وجود این نمیشود مدام به وسیلهی این خاطرات مورد شکنجه و آزار قرار گرفت. آدم حق دارد در فواصل آنها کمی استراحت کند، کمی گردش کند. و همین کار را ولچانیف میکرد؛ حاضر بود در این فواصل گردش کند، اما زندگی در پترزبورگ بیش از پیش برایش دشوار میشد. ماه ژوئیه داشت فرا میرسید.
مطاب مرتبط:
10 قدم برای تقویت مهارت نویسندگی
10 کتاب کمیاب چند میلیون دلاری
چه کتابهایی بخوانیم؟ دکتر ژیواگو و هدا گابلر
نقد و بررسی کتاب بامداد خمار
نقد و بررسی کتاب صوتی بهترین سال زندگی شما
منبع: فیدیبو