معرفی کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین
داستانهای کوتاه آمریکای لاتین مجموع چهل داستان از نویسندگان آمریکای لاتین است که از نظر زمانی به سه دوره شاخص در ادبیات آمریکای لاتین تفکیک شدند و مترجم سعی کرده است بهترین داستانهای هر عصر را انتخاب و ترجمه کند.
کتاب با یک مقدمه طولانی شروع میشود که به طور مفصل تاریخچه ادبیات آمریکای لاتین را شرح میدهد. سپس در سه بخش به دورههای مهم داستان کوتاه آمریکای لاتین میپردازد و ابتدای هر بخش تاریخچه مختصر آن دوره بیان میشود. فصل اول با سه داستان به دوره استعمار اختصاص دارد. بخش دوم نیز با سه داستان نشان دهنده دوره ملتهای جدید است. و در بخش سوم داستان نویسندههای دوره معاصر و بعضاً معروفی چون ماریو بارگاس یوسا، گارسیا مارکز، فوئنتس، کورتاسار و… قرار دارد.
یکی از ویژگیهای خوب این کتاب، معرفی مختصر هر نویسنده در ابتدای داستانها است. مترجم در انتخاب داستانها تنوع موضوعی را رعایت کرده و سعی کرده داستانهایی با تمهای متنوع را انتخاب کند. به طوری که میتوان گفت هر داستان در عین حال که به خوبی سیر تغییر و تحول داستان کوتاه در آمریکای لاتین را نشان میدهد، دارای همان ویژگیهای مختص رمانهای آمریکای لاتین است: وهم و خیال، جادو و عرفان، طنز ظریف و گاه تلخ و…
پشت جلد کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین آمده است:
دنیای گسترده و حیرتآور ادبیات آمریکای لاتین تنها به رمانهایی که تاکنون خواندهایم و خواهیم خواند محدود نمیشود. در این منطقه از جهان داستان کوتاه از دیرباز جایگاهی والا و قابل قیاس با رمان داشته است. آنچه در این مجموعه آمده است، کیفیت استثنایی این داستانها را آشکار میکند و دریچه دیگری است بر دنیایی که هنوز برای مبهوت کردن ما شگفتیها در آستین دارد.
این کتاب مجموعه ای از داستانهای کوتاه نویسندگان آمریکای لاتین است که روبرتو گونسالس آچه وریا، استاد ادبیات آمریکای لاتین و ادبیات تطبیقی دانشگاه ییل برای دانشگاه آکسفورد گردآوری کرده است. کتاب سیر تحول داستان کوتاه آمریکای لاتین را از دوره استعمار تا دوران معاصر روشن می کند و هر داستان نمایانگر دورهای خاص است.
از جمله مضامین داستانهای این کتاب میتوان به مواردی چون حکایتهای دینی و تاریخی، روابط خانوادگی و ازدواج، تنهایی انسان، کینه و انتقام، جنگ و دعوا، حسادت، مرگ و… اشاره کرد.
میتوان گفت این کتاب راهنمای خوبی برای آشنایی با سبکهای مختلف و نویسندگان نامدار ادبیات آمریکای لاتین است و اگر از علاقهمندان ادبیات آمریکای لاتین و داستان کوتاه هستید، مطالعه این کتاب را پیشنهاد میکنم.
جملاتی از کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین
- اما اگر باور کنیم که شیطان همراه گوشت وارد بدن می شود و کلیسا قدرت آن را دارد که افسون او را باطل کند، این همه چندان عجیب نخواهد بود. مسئله این است که آدم را تبدیل به ماشینی کنند که محرک اصلی او نه اراده آزاد که خواست کلیسا و حکومت باشد. شاید روزی برسد که نفس کشیدن، راه رفتن و حتی گپ زدن با دوستی، بیرخصت مقامات عالیه ممنوع باشد. (داستان کشتارگاه، صفحه ۷۳ – کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
- نادان بودن هم برای خودش عالمی دارد! این که آدم نداند موتزارت کی بوده، مایۀ کارش را از کجا گرفته، چه تأثیری بر دیگران گذاشته، موسیقیاش چه ویژگیهایی داشته! این که آدم خودش را ول کند تا دست دیگری این ور و آن ور بکشدش، و حالا… (داستان درخت، صفحه ۱۸۹ – کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
- این برادر برای من چه چیزی گذاشته بود؟ یک ردیف کتابهای جنایی، بعضی خاطرات کودکی، لباسهایی که به دردم نمیخورد، چون یا تنگ است یا کوتاه و آن عکس زیر تیتر درشت روزنامه. آن جور که او زندگی را قبول کرده بود، به نظر من تحقیرآمیز میآمد. میدانستم اگر مجرد مانده از بیحالی و بیدست و پایی خودش است. همیشه کم و بیش تصادفی چندبار از جلو آرایشگاهی رد میشدم که هر روز برای ریش زدن به آنجا میرفت. حقارتش آزارم میداد و باور کردنش برایم مشکل بود. (داستان طالع نحس، صفحه ۲۳۶ – کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
- سفت و سخت به این امید چسبیده بود. به همین خاطر برایش مشکل بود تصور کند این جوری میمیرد، بیهیچ مقدمه، یکباره، در این سن و سال، بعد از عمری تلاش برای پس زدن مرگ، بعد از تلف کردن بهترین سالهای عمرش در فرار از این گوشه به آن گوشه، حالا که به خاطر آن همه مصیبت و فرار از هر کس و ناکس، مشتی پوست و استخوان شده بود، خشک و چغر مثل چرم. (داستان بگو مرا نکشند، صفحه ۲۷۱ – کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
- وقتی به من میگویی محال است آن روزها را به یاد من، یا هر کس دیگری، مانده باشد، وقتی میگویی آن قدر بزرگ شدهام که دیگر وقتم را سر این پرت و پلاهای بچگانه تلف نکنم، من خفقان میگیرم. فقط بیرون از خانه. وقتی کسی را ندارم که باهاش دربارۀ این چیزها حرف بزنم، و تو هم خوش نداری به حرفم گوش بدهی، همین جور با خودم، توی دلم، حرف میزنم. من شاید حرفهام را بیخودی خرج کنم، اما دیگر چرا سکوتم را به هدر بدهم. (داستان نازاده، صفحه ۲۸۸ – کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
- رؤیاها مثل صندوق هستند، رؤیاهای دیگری توی آنها هست. گاهی اوقات پیش میآید که ما به جای این که در رؤیای اول بیدار شویم در رؤیای دوم از خواب میپریم و این نگرانمان میکند. در رؤیای دوم سعی میکنم او را صدا بزنم، اما جواب نمیدهد، صدایم را نمیشنود، بعد من بیدار میشوم و دوباره صداش میزنم. (داستان آستانه، صفحه ۳۷۷ – کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
- زن در آن آرامش درماندهوار غوطه میخورد. هر چند نمیترسید، میدانست که وضعی از این بدتر محال است. مدتها بود که دیگر به ته خط رسیده بود؛ مگر خوشبختی چه بود و جز خاطرهای گنگ و گریزان، لحظهای بیهیچ آینده. او همان چند لحظه پیش برای اول بار طعم خوشبختی را چشیده بود و حالا با آن همه مصیبت غرقه در خوشبختی بود، دریایی از خوشبختی که مهمتر از واقعیت بود، زمان را پس میراند و او را در لحظهای نگه میداشت که دیگر گذشته بود. (داستان کلبهای در جنگل، صفحه ۴۶۵-۴۶۶ – کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
مطالب مرتبط:
معرفی کتاب پدرو پارامو اثر خوان رولفو
زندگینامه گابریل گارسیا مارکز
منبع: کافه کتاب