معرفی کتاب پدرو پارامو اثر خوان رولفو
بدون شک ادبیات هیچ بخش دیگری از جهان بهاندازهی آمریکای لاتین دارای تنوع و گوناگونی نیست. نویسندگان بزرگی در این گوشه از جهان وجود دارند از گابریل گارسیا مارکز و داستانهای رئالیسم جادوییاش گرفته تا رمانهای واقعگرایانهی لورا اسکوئیول. نویسندگان ادبیات آمریکای لاتین همیشه بخش رنگارنگ و جذابی در ادبیات جهان بوده است. خوان رولفو هم یکی از مشهورترین و بهترین نویسندگان لاتین است که مطالعهی آثارش بسیار لذتبخش است.
چرا باید پدرو پارامو را خواند؟
دلایل زیادی برای خواندن کتاب پدرو پارامو وجود دارد. دلایلی مانند اینکه این کتاب مشهورترین نوشتهی خوان رولفو، نویسنده اثر است یا اینکه نویسندگان مشهور زیادی تحت تأثیر این رمان بودهاند. گابریل گارسیا مارکز دربارهی این کتاب میگوید: «بعد از نوشتن چهار فصل اول از کتاب صد سال تنهایی به بنبست فکری عجیبی رسیده بودم. ذهنم اصلاً به من اجازه نمیداد که داستان را تکمیل کنم. در همان زمان بود که کتاب پدرو پارامو از خوان رولفو را خواندم و به بزرگی و عظمت این کتاب پی بردم و توانستم شاهکار ادبیام را تکمیل کنم. شایانذکر است که کتاب پدرو پارامو را صفحه به صفحه و خط به خط حفظ هستم.»
خورخه لوئیس بورخس هم دربارهی کتاب پدرو پارامو میگوید: « به نظرم این کتاب یکی از بهترین شاهکارهای ادبی است که تاکنون در همهی دنیا نوشتهشده است.»
نقلقول از این دو نویسندهی بزرگ کافی است تا دلیلی جامع و کامل برای خواندن این کتاب بهعنوان یک شاهکار هنری داشته باشیم.
درباره کتاب پدرو پارامو اثر خوان رولفو
کتاب پدرو پارامو نوشتهی خوان رولفو برای نخستین بار در سال 1955 منتشر شد. این کتاب یکی از درخشانترین و بهترین آثار خوان رولفو است. خوان رولفو کتاب پدرو پارامو را زمانی نوشت که در دولت مکزیک بهعنوان یک افسر مهاجرت مشغول به کار بود، شاید رازآلود بودن این کتاب هم از داستانهای آدمهایی آمده است که رولفو در طول روز با آنها سروکار داشته است.
مذهب، خاطرات و گذشته، خشونت و دیوانگی از مهمترین و اصلیترین تمهای کتاب پدرو پارامو هستند که خوان رولفو در نوشتن کتاب از آنها استفاده کرده است.
احمد گلشیری مترجم آثار رولفو دربارهی او و آثارش مینویسد: « او در پدرو پارامو بهگونهای طنزآمیز اسطوره را به کار میگیرد. این مکانِ اسطورهای جهانی است آکنده از لحظههای گذرا که در آن گفتهها، خاطرهها و اندیشههای آدمها همه همزمان ارائه میشوند. از این نظر خواننده ممکن است در ابتدا دچار آشفتگی شود. آنچه بهظاهر روایتی است که سخنگویی بر آن است تا به یاری آن داستان خویش را بازگوید، در حقیقت، تکهای از داستانی است که یکی از صداهای بسیار رمان؛ یکی از پسران پدرو پارامو به نام خوان پرسیادو نقل میکند. ترتیب زمانی در این رمان اهمیتی چندان ندارد، کتاب همچون مجموعهای از اسطوره بهسادگی سعی میکند تا آنچه را دارد ارائه دهد. بهیقین، ترتیب زمانی در داستانهای فرعی رعایت شده است، بااینهمه درحالیکه کنار هم قرار گرفتن تکتک این داستانهای فرعی کتاب را بهظاهر نامفهوم کرده است، اما تنها در کل است که میتوان دید رمان از ارتباطی منطقی برخوردار است. و این همان شگردی است که فضایی کردن داستان نامیده شده است. از این نظر رمان پدرو پارامو کنایی است اما آنچه بهدستآمده، تصویری است از سرزمین آشوبزدهای که لاهوتی منحرف به قدیسی مرتد سپرده است.»
خلاصه داستان پدرو پارامو
خوان پِرسیادو نام شخصیت اصلی داستان پدرو پارامو است که پس از سالها دوری به دنبال پدرش به روستای کومالا آماده است. کومالا روستایی است که بین مردگان و زندگان قرار دارد، این روستا درواقع شبیه شهر ارواح است. خواننده در داستان همراه با خوان پرسیادو صدای ارواح را میشنود و نقش اصلی داستان را در حل کردن معماهای داستان کمک میکند. خوان پرثیادو در رمان پدرو پارامو با شخصیتهایی مالیخولیایی روبهرو میشود، درواقع شخصیتهای داستان را خوان رولفو به این شکل خلق کرده است.
در بخشی از کتاب پدرو پارامو میخوانیم
میتوانستم از شکاف بام دستههای توکا را ببینم. آنها هميشه غروب آفتاب، پیش از تاریک شدن هوا، بهسوی لانه پرواز میکنند. و چند لکه ابر را که از بادی که برای بردن روز میآید پارهپاره شده بود. بعد ستاره زهره بیرون آمد و سپس ماه.
مرد و زن نبودند. از در حیاط بیرون رفتند و تا وقتی شب نشد نیامدند. بنابراین مدتی که بیرون بودند نفهمیدند چه اتفاقی افتاد. زنی از کوچه پا به اتاق گذاشت. پیر بود و بیاندازه لاغر. وارد شد و همه جای اتاق را نگاه کرد. شاید مرا دید. شاید فکر کرد که خوابم. یکراست بهسوی تخت رفت و از زیر آن جعبهای بیرون آورد و تویش را گشت. چند ملافه زیر بغلش گذاشت و نوک پا نوک پا بیرون رفت؛ انگار میترسید نکند بیدار شوم.
من که نفسم را نگهداشته بودم و سعی میکردم نگاه نکنم کاملاً بیحرکت ماندم. دستآخر سرم را برگرداندم و ازآنجا ستاره زهره را نگاه کردم که کنار ماه میدرخشید.
«اینو سر بکش.»
جرئت نمیکردم سرمو برگردونم.
«اینو سر بکش، برات خوبه. جوشونده بهارنارنجه. می دونم که ترسیدهای، چون میلرزی، حال تو بهتر میکنه.»
دستهایش را شناختم، و وقتی سرم را بلند کردم چهرهاش را شناختم. مرد پشت سرش ایستاده بود و از من پرسید: «حال تون به هم میخوره؟»
«نمی دونم. من آدمهایی میبینم که شما نمی بینین. الآن زنی اینجا بود. حتماً اونو موقع بیرون رفتن دیدهاید.»
درباره نویسنده
خوان رولفو نویسنده، عکاس و فیلمنامهنویس مشهور مکزیکی متولد 1917 است. در ادبیات لاتین خوان رولفو را ستارهای تنها در ادبیات آمریکای لاتین میدانند. او در طول عمر و حتی بعد از مرگش جوایز و افتخارات زیادی را کسب کرد و یکی از مهمترین افتخارات این نویسنده جایزه ادبیات مکزیک است که در سال 1970 موفق به دریافت آن شد. خوان رولفو باوجود آثار کمی که منتشر کرده است اما همچنان در میان نویسندگان ادبیات لاتین بسیار محترم شناخته میشود.
کتابخوانی یکی از بزرگترین علایق خوان رولفو بود و تقریباً تمام کودکیاش را مشغول مطالعه کردن بود. کتابخوان شدن خوان رولفو هم داستان جالبی دارد؛ هنگامیکه او تنها هشت سال داشت به دلیل مشکلی که برای ساختمان کلیسای محلهاش اتفاق افتاده بود، کشیش تمام کتابخانهی کلیسا را به امانت به مادر خوان سپرد. به این شکل خوان دسترسی نامحدودی به کتابهای محدود کتابخانهی کلیسا داشت. اما او موفق شد که تمام کتابهای آن کتابخانه را مطالعه کند و بهنوعی خودش را با جهان ادبیات آشنا کند.
خوان رولفو در سالهای آخر زندگیاش به سرطان ریه دچار شد، در سال 1986 بر اثر یک حملهی قلبی درگذشت.
ترجمه کتاب پدرو پارامو به فارسی
خوان رولفو یکی از مشهورترین نویسندگان ادبیات لاتین است، نام او کنار نام بزرگانی مانند گابریل گارسیا مارکز و خورخه لوئیس بورخس قرار میگیرد باوجود چنین شهرتی کتابهای زیادی از او به فارسی برگردانده نشده است. از خوان رولفو تاکنون تنها دو اثر به فارسی ترجمهشده است که اولین کتاب مجموعهی داستان کوتاههای این نویسنده به نام دشت سوزان است و دومین کتاب هم مشهورترین رمان او یعنی پدرو پارامو است. احمد گلشیری، مترجم این دو اثر است. البته کاوه میر عباسی هم بهتازگی رمان پدرو پارامو را به فارسی برگردانده است که ترجمهی او توسط نشر ماهی روانهی بازار شده است.
احمد گلشیری مترجم ایرانی است. او که در کارنامهی ادبیاش ترجمهی کتابهای بسیار مشهوری مانند «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم» را دارد، ابتدا در بهار سال 1360 بود که کتاب پدرو پارامو را ترجمه کرد. آثار دیگر ترجمهشده توسط احمد گلشیری شامل: ساعت شوم و از عشق و دیگر اهریمنان از گابریل گارسیا مارکز و مجموعهی بهترین داستانهای کوتاه از آنتوان چخوف، ارنست همینگوی و گابریل گارسیا مارکز است.
مطالب مرتبط:
کتابهای برتر سال 2017
معرفی کتاب نیایش چرنوبیل
کتاب های پیشنهادی پاییز 98
کتاب های ترسناک به مناسب هالووین
دانلود کتاب صوتی باور کنید تا ببینید - وین دایر
منبع: فیدیبو