نگاهی به فیلم خاطرات یک کشیش روستا ساخته روبر برسون
فیلم خاطرات یک کشیش روستا ساخته کارگردان نامدار فرانسوی روبر برسون و محصول سال 1951 است.
کشیشی در یک روستای مرزی فرانسه چند وقتی است به راستی خدا شک کرده. در حالی که به حضور او نیز واقف است. (تغریبا همان چیزی که تمام انسان های روشنفکر درگیرش هستند). این کشیش خاطرات خود را در دفترچه ای می نویسد و مسائل نگران کننده ای را از وجودیت خدا طرح می کند، با این حال باز تمام نوشته های قبلی خود را خط خطی می کند. یعنی راستی روایت همش رد می شود. و مخاطب در منگنه فیلمساز قرار میگیرد. (ما خاطرات کشیش را که می نویسد به زبان تصویر می بینیم، اما در روز بعدی مشاهده می کنیم وی تمام خاطرات را باطل کرده) این منطق تا پایان فیلم حکومت می کند تا اینکه کشیش از زیاده روی در خوردن الکل می میرد. پایان تلخ خاطرات وی با قطعاتی از انجیل رقم می خورد. جایی که خداوند انسان ها از بیراهه روی منع کرده بود. و بی راهه روی های کشیش نمایان می شود. البته این بی راهه روی هایی که ما دیدیم تمامش به دست خود قدیس باطل شدند. (یا که شاید خداوند آنها را نادیده گرفت) رسون، حالا در 50 سالگی، در اوج پختگی، زبان برسونیِ خود را پیدا میکند و تا آخرین فیلم خود آنرا ادامه میدهد. زبانی برای بیان تنهایی، انزوا، بیماری و رنجِ درون. زبانی که مذهب، مسیحیت، عقیده، گناه، امید و در نهایت ایمان را به چالش میکشد و در این بین، مرگ را آن چیزی میداند که شاید تنها راه رستگاری باشد. و در این میان، دنیایی را نشان میدهد که سرشار از تردید است و میتواند هر آرمانی را به تباهی کشد. کشیشی سرگشته و حیرت زده که دربرخورد با محیطی نا امن و نا امید، به شکی عمیق در ایمان خود پی میبرد. در حقیقت، درد او بیش از آنکه ناشی از بیماری باشد، بیشتر درونی است. رنجی که او را رها نمیکند اما آنچه را لازم است تا او رستگار شود فراهم می آورد. از نان و شراب (غذای کشیش) و همچنین صحنه ی درماندگی او در راه و تکیه دادن او بر درخت به عنوان ارجاعاتی به داستان مسیح یاد میشود. سخنانی در باب فیلم: آندره بازن درباره «خاطرات یک کشیش روستا» می گوید: بیشک برای نخستین بار سینما به ما نه فقط فیلمی از حادثهای راستین و حرکتهای راستین حس بر مبنای زندگی درونی ارائه کرده است بلکه افزون بر این ما با غمنامهای جدید که به شیوهای خاص خداشناسانه است روبرو میشویم: پدیدارشناسی ایمان و بخشش خدایی. کلود موریاک در مقاله ای درباره فیلم نوشت: «برسون کاری را به انجام رساند که حتی رنوار در قاعده بازی نیز در اجرای آن شکست خورده بود. برسون برای نخستین بار فیلمی درونی ارائه کرده است مگر جز این است که عناصر اصلی سینما زمین انسان و نور آسمان است؟ چهرههایی که برسون به ما نشان میدهد یکسر زمینی نیستند، اما راهها ، خانهها، مزرعهها، همه با چنان وفاداری به طبیعت و زمین در فیلم آمدهاند که یادآور حیات و دردهای زمینی کشیش میشوند».
منبع: نقد فارسی
مروری بر زندگی و آثار روبر برسون