نقد و بررسی کتاب ساقه بامبو
جهان عرب شامل کشورهایی زیاد با آداب و رسوم و فرهنگهای زیاد است. به همین دلیل است که ادبیات عرب به صورت جداگانه دیده میشود اما امروزه ادبیات کشورهای عربی بیشتر از همیشه در جهان دیده میشوند و خوانده میشوند. از سال 2007 تا کنون شاخهای از جایزهی معتبر من بوکر است که در آن هیئت داوران متخصص در ادبیات عرب به بهترین رمان نوشته شده در سال جایزه میدهند. کتاب پیش رو نوشتهی سعود السنعوسی است و در سال 2012 برندهی جایزهی بوکر عربی شده است.

دربارهی کتاب ساقه بامبو اثر سعود السنعوسی
سعود سنعوسی، همچنان که در مصاحبه تلویزیونی در یکی از کانال های امارات میگوید برای آگاهی دقیق از فرهنگ و آداب رسوم مردم فیلیپین و به ویژه درک واقعی و عمیق از فضای زندگی قهرمان رمان، عیسی/ هوزیه، دو بار به فیلیپین مسافرت کرده و هر بار دو هفته در مناطق روستایی آن کشور اقامت گزیده است، این امر خود به تصاویر و توصیف های رمان از فضای فیلیپین غنای خاصی بخشیده است.
غرض اصلی نویسنده از نگارش رمان آن است تا خود را در جایگاه دیگری قرار دهد تا از دریچه نگاه او جامعه و فرهنگ خویش را بنگرد. به گفته سنعوسی احساس درد و ناخرسندی از برخی واقعیت های تلخ جامعه انگیزه اصلی او در نوشتن ساقه ی بامبو بوده است؛ جامعهای که چنان سردرگریبان خویش دارد که مردمانش کمتر قادراند با دیدی انتقادی به رفتار و کردار و فرهنگ خویش نظر اندازند. از این رو او در قالب شخصیت هوزیه می کوشد تا برخی آداب و سنن و تعامل و رفتار مردم کویت، که سنعوسی خود یکی از آن هاست، را از نگاه دیگری به تصویر بکشاند، نگاهی که گاهی توأم با آهی است
کتاب ساقه بامبو مناسب چه کسانی است؟
بدون شک همهی خوانندگان از خواندن کتاب ساقهی بامبو لذت خواهند برد، زیرا این کتاب داستانی واقعی و پرکشش دارد. اما بدون شک علاقمندان به ادبیات و آشنا به ادبیات عرب از خوانش این کتاب لذت بیشتری خواهند برد. کتاب ساقه بامبو در دستهی کتابهای داستانهای عربی قرار دارد. کتاب ساقه بامبو مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 438 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 21 روز بخوانید. کتاب ساقه بامبو جزو کتابهای حجیم و بلند با موضوع داستانهای عربی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و میخواهند در زمینهی داستانهای عربی زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.
در بخشی از کتاب ساقه بامبو میخوانیم
مادرم در حالی به این کشور پا گذاشت که در مورد فرهنگ آن هیچ چیز نمی دانست. مردم اینجا مثل مردم آنجا نیستند، چهرهها، فرم سیما و زبان، حتی نگاهها معانی دیگری داشتند که او از آن ها بی خبر بود. طبیعت اینجا با طبیعت آنجا به کلی متفاوت بود، جز اينکه اینجا هم به هنگام روز آفتاب میتابید و شب هنگام ماه در آسمان ظاهر می شد. حتی خورشید، مادرم میگوید: «اوایل شک داشتم که همان خورشیدی باشد که میشناختم.»
مادرم در خانهی بسیار بزرگی مشغول به کار شد که بیوه زنی پنجاه وچند ساله با پسر ارشد و سه دخترش در آن زندگی می کردند. این بیوه زن بعدها مادربزرگ من شد. مادربزرگم، غنیمه، يا خانم بزرگ - آن طور که مادرم صدایش می کرد - آدمی محتاط و غالبا تندمزاج بود. با وجود شخصیت محکم و جدیاش بدبین بوده است، به خوابهایی که میدیده سخت باور داشته، و در هر خواب پیامی میدید که امکان نداشت از کنار آن سرسری بگذرد،حتی اگر خوابش بی اهمیت و گنگ می بود، او وقت زیادی را صرف تعبیر خوابش می کرد، معمولاً اگر خودش قادر به تعبیرش نبود به معبرین متوسل می شد، و با وجود تعبیرهای مختلف و گاهی متناقض معبرین او همه را باور میکرد و در عالم واقع منتظر اتفاقی بود که به خواب هایش برگردد. غیر از این باور، او هر اتفاقی، هر چند ساده و بی اهمیت را به چشم نشانه ای می دید که نباید نسبت به آن بی تفاوت بود. در حالی که من، مادرم، و خاله آیدایم در اتاق کوچک نشیمن در خانهمان در آنجا بودیم، مادر می گوید: «نمی دانم اين زن چطور زندگی می کرد در حالی که هر حادثه و اتفاقی را زیر نظر داشت. یک روز با دخترهایش به مجلس عروسی ای دعوت شده بودند، بعد از نیم ساعت از رفتنشان به خانه برگشتند، و به او گفتم: مجلس خیلی زود تمام شد... خانم!
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب مگه تو مملکت شما خر نیس؟
معرفی رمان خارجی ملت عشق نوشته الیف شافاک
معرفی کتاب رهبر عزیز
نقد و بررسی کتاب از دولت عشق
نقد و بررسی کتاب و من دوستت دارم
منبع: فیدیبو