معرفی کتاب یعقوب لیث
تاریخ ایران قهرمانان ارزشمندی در خود دارد. در طی سالهای دراز تاریخ ایران فراز و نشیبهای بسیاری داشته است و روزهای بد و خوب زیادی را به خود دیده است؛ حاکمان زیادی بر این سرزمین بزرگ حکومت کردهاند و مناقشات و درگیریهای زیادی را پشت سر گذاشته است. یکی از پر مناقشهترین دوران تاریخ ایران، دوران پس از انقراض ساسانیان است که مسلمانان ایران را تصرف کردند.
از زمانی که خلافت عباسیان رو به ضعف گذاشت، در جایجای ایران حکومتهای مختلفی سر برآوردند و مدتی بعد هم از بین رفتند. یکی از کسانی که در این دوران زندگی کرده و تلاش کرده است ایران را زیر یک پرچم متحد کند یعقوب لیث صفاری قهرمان بزرگ سیستان بود که در قرن سوم هجری در شرق ایران حکومت کرد. فریبا غفاری در کتاب یعقوب لیث داستان زندگی این قهرمان تاریخی را روایت کرده است. دربارهی یعقوب لیث صفاری کتابهای مختلفی نوشتهشده است و نویسندگان زیادی تلاش کردهاند دربارهی این قهرمان ایرانی بنویسند. دربارهی یعقوب لیث صفاری مستندات تاریخی زیاد نیست و اطلاعات دربارهی این جنگاور بزرگ و نبردها و فتوحات او بهصورت پراکنده در کتابهای مختلف قدیمی آمده است.
فریبا غفاری در این کتاب تلاش کرده است تمام مستندات موجود را جمعآوری کند و کتابی با دقت بسیار بالا به خوانندگانش ارائه کند. او در کتابش با لحنی ساده و روان و بدون پیچاندن ماجرا مستندات تاریخی را کنار هم قرار داده است و ماجرای سالها زندگی و زحمات قهرمانی چون یعقوب لیث صفاری را روایت کرده است. این کتاب جز آنکه ازلحاظ تاریخی اهمیت دارد، ما را با منش و سبک زندگی یکی از بزرگان تاریخ آشنا میکند و میتواند نگاه نوعی به خوانندهاش ببخشد.
درباره کتاب یعقوب لیث اثر فریبا غفاری
کتاب یعقوب لیث اولین بار سال 1382 در ایران منتشرشده است. انتشارات کتاب همراه این کتاب منتشر کرده است.در این کتاب 80 صفحهای به تاریخ ایران در زمانه صفاریان یعنی سال 247 تا 290 قمری پرداخته شده است هرچند محوریت مسائل کتاب یعقوب لیث صفاری اولین پادشاه ایرانی در ایران پس از اسلام و فتوحات و نبردهای اوست اما وقایع تاریخی و اوضاع و شرایط ایران در آن زمانه نیز بهخوبی در این کتاب نقلشده است.
نویسنده تلاش نکرده است برای کتابش عنوانی عجیب انتخاب کند، یا از القابی خاص برای یعقوب لیث صفاری استفاده کند. او بهسادگی نام کتاب را یعقوب لیث گذاشته است، نامی که به گوش آشناست و خودش بهاندازهی کافی اهمیت دارد که خوانندهی آگاه و علاقهمند را تشویق کند این کتاب را باز کند، بخواند و از اطلاعات دقیق آن لذت ببرد. علاوه بر آن به یک قهرمان تاریخی که زادگاهش، زادگاه رستم دستان، پهلوان اسطورهای ایرانزمین است افتخار کند و دریابد ایران در هرکجای تاریخ، چه در زمانهی اوج و چه در زمان شوربختی انسانهای بزرگی را در خود پرورانده که نقش مهمی در تاریخ رسم کردهاند و توانستهاند از ارزشها و هویت ایرانی محافظت کنند.
کتاب یعقوب لیث سفری در تاریخ ایران را به خواننده هدیه میدهد که هر خوانندهی هوشمندی میتواند با استفاده از آن علل بسیاری از وقایع و روندهای تاریخی در ایران زمین را دریابد و به درک درستی از شرایط برههای مهم از تاریخ ایران دست پیدا کند. برههای که کمکم دوباره حکومت در ایران به ایرانیان بازگشت و ایران از سلطهی اعراب خارج شد. این برههی تاریخی بسیار مهم است و در سرنوشت آیندهی ایران اثرات بسیار بزرگی گذاشته است.
در بخشی از کتاب یعقوب لیث میخوانیم
خاندان طاهری در زمان خلافت مأمون بر خراسان مسلط شدند. ماجرا به این صورت بود که وقتی هارونالرشید خلیفه عباسی در طوس وفات یافت. مأمون که مادری ایرانی به نام زبیده داشت. ادعای خلافت نمود و برادرش امین که مادری عرب داشت با سیاهی به جنگ مأمون آمد. سیاه او در ری شکست خورد و طاهر ملقب به ذوالیمینین که از ملازمان نظامی مأمون بود. به بغداد حمله کرد و طی جنگی که میان آنها رخ داد. امین کشته شد و مأمون به کمک سردار ایرانی خود یعنی طاهر به خلافت منسوب گشت.
مأمون در ابتدای کار امور خلافت را از خراسان اداره میکرد. بعدها مأمون به بغداد رفت و طاهر نیز در بغداد به مقام صاحب شرطگی رسید. در سال ۲۰۵ ۵. ق. خلیفه حکومت خراسان را به طاهر داد. شاید یکی از انگیزههای خلیفه آن بود که طاهر را که قاتل برادرش بود از مرکز خلافت دور سازد. هرچند که طاهر همواره در حال مبارزه با دشمنان خلیفه و اداره امور بغداد بود و حکومت خراسان را از طریق نمایندگان خود اداره میکرد. اسامی حکام طاهری به ترتیب در این دو بیت شعر آمده است:
در خراسان ز آل مصعب شاه
طاهر و طلحه بود و عبدالله
باز طاهر دگر محمد دان
کاو به یعقوب داد تخت و کلاه
چنانکه گفتیم. یعقوب پسازاینکه بر کرمان و سیستان مسلط شد و خیالش از جانب خوارج آسوده گشت. متوجه شد که تا وقتی خاندان طاهری که عامل مستقیم خلافتاند در خراسان مسلط هستند امکان برقراری آرامش در سیستان موجود نیست. درهرصورت برخورد بین دو قدرت در شرق متصرفات خلافت عباسی، یعنی طاهریان و یعقوب لیث اجتنابناپذیر بود.
یعقوب منتظر بهانهای بود تا بهطرف خراسان حرکت کند؛ زیرا بدون عذر و بهانه موجه نمیتوانست به حکام طاهری که عامل مستقیم خلیفه بودند و سابقهای طولانیتر از خودش در آن ناحیه داشتند حمله کند. این بهانه نیز فراهم شد.
مطالب مرتبط:
بررسی کتاب پیشانی شکستهی مجسمه ها
نقد و بررسی کتاب دیوانه بازی
نقد و بررسی کتاب کار عمیق
منبع: فیدیبو