معرفی کتاب گفتار در بندگی خود خواسته
اتیین دولا بوئسی کتاب گفتار در بندگی خودخواسته را هنگامی که ۲۰ سال بیشتر نداشت، نوشت. او در سال ۱۵۳۰ در شهر سارلا در جنوب باختری کشور فرانسه به دنیا آمد. نیاکان او از حقوقدانان برجسته استان خود بودند. بوئسی در نوجوانی شعر هم میسرود. بوئسی در ۳۳ سالگی بر اثر یک بیماری سخت درگذشت.
این کتاب بوئسی سومین کتاب از مجموعه تجربه و هنر زندگی از انتشارات گمان است. مجموعه تجربه و هنر زندگی به مسائلی فلسفی میپردازد که راه زندگی هرکس را مشخص میکند و این کتاب، شاید یکی از تکاندهندهترین کتابهای این مجموعه باشد. کتابی که قرنها قبل نوشته شده است اما مطالب آن همچنان خواننده را شگفتزده میکند.
گفتار در بندگی خودخواسته بعدها به یکی از شاهکارهای زمان خود تبدیل شد و هنوز مرجع بسیاری از فیلسوفان است. در قسمتی از متن پشت جلد کتاب میخوانیم:
اما پزشکان به درستی اندرز میدهند که بر زخمهای درمانناپذیر مرهم ننهیم و سنجیده نیست که بخواهم مردم را تکان دهم، زیرا دیری است که از هوش رفتهاند و همین که دیگر از دردِ خود آگاه نیستند نشان میدهد که بیماریشان کشنده است. پس بیایید کندوکاو کنیم و ببینیم آیا میتوان پی برد چگونه این میلِ کهنه به بندگی چنین ژرف ریشه دوانده است که اکنون دیگر عشق به آزادی چندان هم طبیعی نمینماید.
کتاب گفتار در بندگی خودخواسته
این کتاب کوچک، که میتوان آن را یک رساله تکاندهنده درباره استبداد دانست به این موضوع میپردازد که حکومتهای استبدادی چگونه شکل گرفتهاند؟ چطور است که یک نفر میتواند بر یک ملت حکمرانی کند؟ این حکومتهای استبدادی چگونه مسیر خود را ادامه دادهاند و مهمتر از همه، چه بر سر مردم و طبقات مختلف جامعه آمده است که این نوع حکومتها را قبول میکنند؟ چه اتفاقی افتاده است که عامه مردم تا به این حد ناتوان شدهاند؟
پروردگارا، این چه میتواند باشد؟ این را چه میتوان نامید؟ این چه مصیبتی است؟ این چه رذیلتی است؟ یا بالاتر از همه، این چه نکبتی است؟ ببینید این انبوه مردمانی را که فرمان نمیبرند بلکه بندگی میکنند، که بر ایشان حکم رانده نمیشود بلکه ستم میرود، و نه مالشان و نه خانوادهشان، نه همسر و نه فرزندانشان، و نه زندگیشان هم از آن خودشان نیست. ببینید چگونه این همه دشنام و چپاول و کشتار را تاب میآورند و لشکری از ستیزهجویان نیست که به ایشان چنین بد میکند یا اردویی از بربران که راهش را جز با تن و جان خویش نتوان سد کرد بل تنها یک نفر است، یک نفر که در پهلوانی هم به هراکلس نمیماند و از جنگاوری شمشون هم نشانی ندارد، یک نفر که مردکی تنهاست و آن هم اغلب پستترین و سستنهادترین فرد ملت، نه کسی که به گرد میدان نبرد خو کرده باشد بل کسی که با خاک گود بازی هم آشنا نیست، نه کسی که بتواند به پشتوانه زور خود به مردان فرمان دهد بل کسی که از اینکه به دونمایگی زنکی را هم خدمت کند ناتوان است. (کتاب گفتار در بندگی خودخواسته – صفحه ۲۹)
اگر سخن سرپرست مجموعه و مقدمه مترجم را کنار بگذاریم این کتاب حدود ۶۵ صفحه است. اما همانطور که در متن بالا قسمتی از کتاب را خواندید، همه این ۶۵ صفحه به همین اندازه جدی و بهتآور است. بوئسی در کتاب از نمونههای تاریخی زیادی استفاده کرده و ما نشان میدهد که این نوع حکومتها سابقه طولانی دارند.
اما موضوع اصلی کتاب، درباره حکومتهای استبدادی و یا کارهایی که انجام دادهاند نیست، بلکه درباره مردمانی است که به بندگی خودخواسته دچار شدهاند. درباره مردمانی است که هر نوع ظلم و ستم را میپذیرند. بویسی میگوید حاکم ستمگر هرچه که باشه شاید بتواند دو نفر، سه نفر، ده نفر را بترساند – که در اغلب موارد توانایی این را هم ندارد – ولی چه اتفاقی میافتد که کرور کرور آدم حساب میبرند و سر خم میکنند؟ به عقیده نویسنده این دیگر پستی است، دیگر رذیلت هم حدی دارد ولی چرا چاکرمآبی تمامی ندارد؟ آزادی که در درون هر فردی به شکل فطری وجود دارد کجا رفته است؟ کسی که طعم شیرین آزادی را چشیده باشد به راحتی تن به این خواری نمیدهد. آزادی در این کتاب آنقدر ستایش شده که در قسمتی از کتاب آمده است: «اگر آدمیان خود خود را چنین به کری نمیزدند میشنیدند که چارپایان هم بر ایشان بانگ برمیدارند که: زنده باد آزادی.» اما همچنان مردمی هستند که بندگی را انتخاب میکنند.
آزادی در طول تاریخ همیشه مورد تجاوز قرار گرفته است و همواره توهم آزادی به عموم مردم القا شده است. برای همین است که کتاب اشاره میکند که اگر مردم طعم واقعی آزادی را بچشند دیگر تن به خواری نمیدهند. اما این خیلی سخت است، چون بندگی دیگر تبدیل به عادت شده است و در وجود مردم رخنه کرده است.
گفتار در بندگی خودخواسته در قرن شانزدهم نوشته شده است اما وقتی آن را میخوانید فقط میتوانید سر تکان دهید و همچنان به این فکر کنید که چرا هنوز هم افرادی بسیار زیادی هستند که مایل به بندگی خودخواسته باشند.
در نهایت کتاب مقداری هم جباران رو نقد میکند و از زندگی فلاکتبار آنها میگوید. از اینکه نمیتوانند به کسی اعتماد کنند و صد البته در مورد سگهای این جباران صحبت میشود. سگهایی که بدون وجود آنها جباران قدرتی نخواهند داشت.
بوئسی در رسالهٔ خود به نکتهٔ مهم دیگری هم اشاره میکند: «اگر برای کسب آزادی چیزی جز میل به آن لازم نباشد چه؟» او معتقد است صرف خواست آزادی برای نیل به آزادی کافی است چراکه اگر در برابر جباران سر فرود نیاوریم و دیگر فرمان آنها را اطاعت نکنیم، حتی بدون نبرد و مبارزه، جباران از پای میافتند.
مطالب مرتبط:
معرفی رمان خارجی کافهای به نام چرا
معرفی رمان پیش از آن که بخوابم
معرفی رمان زندگی دوم - اس جی واتسون
معرفی کتاب دختر خوب
معرفی کتاب آوای فاخته - معرفی کتاب آوای فاخته -جی کی رولینگ
منبع: کافه کتاب