معرفی رمان شیاطین
رمان شیاطین یا به عبارت دیگر جنزدگان، یکی دیگر از شاهکارهای فیودور داستایفسکی نویسنده بزرگ روس است که میتوان آن را کتابی متفاوت با دیگر آثار او دانست. شیاطین را سیاسیترین کتاب داستایفسکی میدانند که داستان درباره ملتی است که موازین اجتماعی را نمیشناسد و بدین ترتیب به جای این که خود را نجات دهد، نابود میسازد.
پشت جلد رمان شیاطین از هانری تروایا نقل شده است:
شیاطین همیشه در جسم آن قربانی که در آن حلول کردهاند باقی نمیمانند. خدا بیدار است و روزی خواهد رسید که این انبوه درهم شوریده شیاطین درهم رانده شوند و در جسم خوکها حلول کنند، و خوکان دیوانهوار در دریاچه فرو افتند.
چگونگی شکلگیری رمان شیاطین
شکلگیری رمان شیاطین بهسبب یک حادثه واقعی بود. اتفاقی که داستایفسکی را بهشدت تحت تاثیر قرار داد. روسیه در اوایل دهه ۱۸۷۰ در آستانه صنعتی شدن و تبدیل به یک ابرقدرت اروپای مدرن بود و این در حالی بود که هنوز بخش بزرگی از مردم در فقر و تنگدستی به سر میبردند و شایعاتی درباره انقلابها و ایدههایی از خارج از کشور شنیده میشد که خواستار تغییر شرایط بودند اما مادر مقدس روسیه همچنان تحت حکومت کلیسا بود.
در اواخر دهه ۱۸۶۰ ناآرامیهای سیاسی ناشی از گروههای دانشجویی که تحت تاثیر ایدههای لیبرال، سوسیالیست و انقلابی نشات گرفته از اروپای غربی بودند در روسیه شکل میگرفت. در نوامبر ۱۸۶۹ دانشجویی به نام ایوانف به عنوان یکی از اعضای این گروهها در پی مخالفت با آرمانهای تندروانه و خشونتآمیز و فریبکارانه در مسکو به دست همگروهیهایش به سرکردگی نچایف به قتل رسید.
روایت این قتل که تبدیل به بحث برانگیزترین رسوایی قرن نوزدهم روسیه شد در کنار محبوبیت روزافزون بحث شیوههای انقلاب در بین مردم به همراه تجربه شخصی داستایفسکی از تبعید و کار سخت در اردوگاههای سیبری که زمینهساز بارها مطالعه کتاب مقدس گشته بود و قطعا نقش بسیار موثری در رد ایدوئولوژیهای انقلابی رادیکال دوران جوانی او داشته، تبدیل به منبع اصلی الهام داستایفسکی برای خلق شاهکار شیاطین گردید.
نسخهای از عهد جدید که به شدت به کشف دوباره مسیحیت میپرداخت، تنها کتابی بود که داستایفسکی اجازه خواندن آن را داشت. این چنین بود که داستایفسکی نسبت به برطرف شدن مشکلات روسیه از طریق شناخت ارزشهای ملی و سنتی و ایمان ارتدکس اعتقادی روحانی پیدا کرد.
در جای جای رمان شیاطین ردپای کتاب مقدس خصوصا مکاشفه وجود دارد. روایت شیاطین و خوکها و حتی توصیف چهرهها خصوصا پیوتر که به گونهای به تصویر کشیده شده که ناخودآگاه نمایانگر مار افسونگر کتاب مقدس است. جنبههای نبوی و روحانی این رمان به سبب اعتقادات مذهبی داستایفسکی عمیقتر از انگیزههای ابتدایی سیاسیِ شکلگیری رمان است.
بنابراین عجیب نبود که در بسیاری رمانهای پس از تبعید با پرسشهای فراوانی در جهت انتقاد از رادیکالسازی روشنفکران روسی مواجه میشوید. او علاقه بسیاری به رد رادیکالیزم و نهادینه کردن باور اینکه کلیسای ارتدکس و مجلس رومانف تنها ناجیان روسیه هستند پیدا کرد و قول داد درباره این «مهمترین مساله زمان ما» بنویسد.
خلاصه رمان شیاطین
کتاب شیاطین که یکی از پیچیدهترین رمانهای داستایفسکی محسوب میشود با شرح احوال ستپان ترافیمویچ ورخاوینسکی شروع میشود. کسی که مربی و پدر معنوی شخصیت اصلی و مرکزی داستان یعنی ستاوروگین است.
همانطور که در کتاب جنایت و مکافات شخصیت راسکلنیکف و در کتاب ابله پرنس میشکین در مرکز داستان بودند، در شیاطین هم همه شخصیتها – حلقهای از چهار زن اصلی داستان، حلقه دیگری از چهار مرد اصلی داستان و… – پیرامون ستاوروگین قرار دارند. در واقع ستاوروگین معلم، پیشوا و آقای دیگر شخصیتهاست که زندگی همه به زندگی او وابسته است. هرکدام از شخصیتهای دیگر قسمتی از او را به نمایش میگذارند و شخصیت قهرمان داستان آنقدر پیچیده و پرتناقض است که آدمهای مختلفی در کتاب پدید میآورد.
شیاطین اما درباره دستهای از آدمهای انقلابی است که برای رسیدن به آرمانهای خود از هیچ جنایتی رویگردان نیستند و برای رسیدن به اهداف خود ترسی از کُشتن ندارند. میتوان گفت، مسئله اخلاقی مطرح شده در کتاب جنایت و مکافات در اینجا به مسئله اخلاقی-سیاسی تبدیل شده است.
در رمان شیاطین داستایفسکی به بازسازی تصویر یک گروه انقلابی میپردازد که خواهان سرنگونی حکومت و تضعیف کلیسای روسیهاند. در شیاطین افرادی را میبینید که به سادگی مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. کسانی که عاشق وطن و خواستار جهانی بهترند اما تحت تاثیر متعصبان تندرو تبدیل به ماشینهای کشتاری فاقد تفکر مستقل میشوند.
از جمله شخصیتهای مهم رمان میتوان به شاتوف که ناسیونالیستی ارتدوکسمسلک است، به کیریلف که خود را خدا میداند، به پیوتر ستپانویچ انقلابپرداز و به شیگالیوف متعصب اشاره کرد.
پیوتر اولین شیطان معرفی شده توسط داستایفسکی است. پسر استپان که یک نیهیلیست و آنارشیست است. پیوتر شخصیت اصلی یک دایره انقلابیست که علاقه بسیاری به کنترل دیگران دارد. او یک استراتژیست است. اگر ستاوروگین توانایی وادار کردن دیگران به اعمال غیرانسانی را دارد پیوتر خود یک شخصیت غیرانسانی است. او توانایی متقاعد کردن هر کسی برای انجام هر کاری را دارد. اما آنچه مسلم است پیوتر هسته است و هسته نیاز به مرکز دارد. او خود به ضعف خویش که همانا فقدان صفات رهبری میباشد واقف است بنابراین در پی استفاده از ستاوروگین برای پیشبرد اهداف گروه انقلابی خویش است.
ستاوروگین یک رهبر واقعی است. هوشمند،بینظیر، مستقل، مرموز و کاریزماتیک که یک شکل مسیحگونه دارد. او به جای اعتقاد به خدا مسیر عقلانیت، اعتماد به نفس خود و خودخواهی را در پیش میگیرد که ترس و اخلاق را نادیده میگیرد. برای ستاوروگین زندگی مجموعهای از تجربیات دلخواه است. او یکی از شخصیتهای ترسناک رمان داستایفسکی است.یک شیطان به معنای واقعی. همچنان که شرارتهای این شخصیت در برخورد با دیگر عناصر داستان پیداست به همان اندازه نفوذ فوقالعادهای نیز بر دل و ذهن تمامی آنها دارد. اگر فصل درخشان ملاقات با تیخون نبود، ستاوروگین تا آخر رمان در ذهن خواننده قهرمان میماند. این فصل نماینده اعتقادات مسیحی داستایفسکی و بیانگر علل تمامی رفتارهای ستاوروگین است. با وجود فقدان جایگاه مناسب در کتاب (این فصل توسط مدیر مجله یعنی کاکتوف به چاپ نرسید اما داستایفسکی به آن اهمیت بسیار میداد. فصل ملاقات با تیخون در آخر کتاب آمده است.) همچنان این فصل شاهکارِ این رمان شاهکار است. آیا برای مردی که اعتقادی به خداوند ندارد راهی برای رستگاری هست؟ مقصود از توبه ی مردی که ارتکاب به گناه از افتخارات اوست، چیست؟ مباحثات این فصل به سادگی علت اعتبار روزافزون داستایفسکی به عنوان یک روانشناس و فیلسوف را نشان میدهد. تنها با چیره دستی نویسنده در خلق گفتگوهاست که به عمق ناامیدی و خودخواهی استاوروگین پی میبریم. تصور اینکه چگونه بدون خواندن این فصل میتوانستیم شخصیت نیکلای وسیهوالودویچ ستاوروگین را درک کنیم، بسیار سخت است.
جملاتی از متن رمان شیاطین
- بعضی دوستیها بسیار عجیبند. طرفین هر دو میخواهند خون هم را بریزند و گوشت بدن هم را بجوند. تمام عمر بدین سان روزگار میگذرانند اما جدایی از هم را برنمیتابند. حتی میشود گفت که جداییشان به هیچ روی ممکن نیست. اگر یکی از سر بهانهجویی و لجاج پیوند بگسلد اول خود بیمار میشود و شاید حتی بمیرد. (رمان شیاطین – صفحه ۲۰)
- ما هنوز یاد نگرفتهایم از حاصل کارمان زندگی کنیم و حالا آمدهاند برای من صحبت از «افکار عمومی» میکنند که تازه «پیدا شده است». همین طور بیمقدمه از آسمان افتاده است میان ما! اینها نمیفهمند که آدم برای اینکه فکری و عقیدهای داشته باشد قبل از همه چیز باید کار کند. خودش کار کند، باید خودش در کار ابتکار داشته باشد، یعنی با کار خودش تجربه پیدا کند. هیچ کس به مفت چیزی به دست نمیآورد. اگر ما روزی توانستیم خودمان کار کنیم عقیدهای هم خواهیم داشت و آن وقت میشود انتظار داشت که «افکار عمومی» هم پیدا شود. اما چون ما هرگز تن به کار نخواهیم داد صاحب عقیده کسانی خواهند بود که تا امروز به جای ما کار کردهاند، یعنی همان اروپاییان و همان آلمانیهایی که دویست سال است معلم مایند. (رمان شیاطین – صفحه ۵۳)
- انسان از مرگ به این دلیل میترسد که به زندگی دلبسته است. (رمان شیاطین – صفحه ۱۶۱)
- بعضیها هستند که پیرهن سفید بر تنشان لکه رسوایی است. (رمان شیاطین – صفحه ۲۳۵)
- بعضی صورتها هستند که همیشه، هربار که ظاهر میشوند گویی چیز تازهای در شما القا میکنند که پیش از آن به نظر شما نرسیده بود، ولو اینکه صد بار آنها را دیده باشید. (رمان شیاطین – صفحه ۲۴۹)
- آدم باهوش فقط سکوت میکند، پرحرفی کار احمقهاست. (رمان شیاطین – صفحه ۳۶۸)
مطالب مرتبط:
دانلود کتاب صوتی باور کنید تا ببینید - وین دایر
بررسی رمان خارجی دوست بازیافته
نقد و بررسی کتاب دزیره
پرفروش ترین کتاب ها
منبع: کافه کتاب