معرفی داستان کوتاه : کافه زیر دریا
کتاب کافه زیر دریا اثر استفانو بنی است که متولد ۱۹۷۴ در بولونیا، واقع در شمال مرکزی ایتالیا میباشد. او نوشتن را با روزنامهنگاری و با روزنامه ایل مانیفستو و مجله پانوراما شروع کرد که این همکاریها هنوز هم ادامه دارد.
کتاب اولش، کافه ورزش، را در سال ۱۹۷۶ انتشارات موندادوری، ازبزرگترین ناشران اینالیا منتشر کرد. بنی از آن به بعد رمانهای متعددی نوشت و همچنین چند مجموعه داستان و شعر منتشر کرد. نمایشنامهها و فیلمنامههایی هم نوشته است که خودش کارگردانیشان کرده است.
استفانو بنی، درکنار اومبرتو اکو، فیلسوف و نشانهشناس، و نانی مورتی سینماگر، از وارثان فضای فرهنگی – اجتماعی سالهای پس از جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ در ایتالیاست، که نتیجه آن اکتساب گونهای نگرش ناقدانه به دنیای پیرامون است که سخت آکنده از طنزپردازی است و در بسیاری موارد حتی به طنز سیاه کشیده میشود.
استفانو بنی فضایی تخیلی را وارد جامعه مدرن میکند و آن را گسترش میدهد و متقابلا از درون جامعه مدرن به درون فضایی علمی – تخیلی میرود و روایتهایی میپروراند که یکی شگفت انگیزتر از دیگری است.
کتاب کافه زیر دریا
با این کتاب زمانی که برای خرید یک کتاب سبک و خوشخوان به کتابفروشی رفته بودم آشنا شدم. اولین کتابی که از استفانو بنی خواندم مجموعه داستان کوتاهی بود به اسم «دیگر تنها نیستی» و جناب کتابفروش پیشنهاد دادند بعد از مطالعه این کتاب حتما فرصتی هم به کتاب کافه زیر دریا بدهم. از آنجایی که من طرفدار پر و پا قرص داستان کوتاه نیستم و معمولا کتابهایی با این مضمون را نمیخرم، همان کتاب کوتاهتر را انتخاب کردم و خواندم.
در زمان مطالعه کتاب به شدت شگفتزده و مجذوب قلم نویسنده شدم، داستانهایی کوتاه و ساده اما به شدت خوشخوان و دلچسب. تمام کتاب را یک نفس خواندم و باز هم به سراغ کتاب بعدی نویسنده که آن هم مجموعه داستان کوتاه است رفتم.
موضوع کتاب کافه زیر دریا از این قرار است که نویسنده به دنبال مرد مسنی که به درون آب میرود و ناپدید میشود، وارد کافهای میشود که درون و زیر دریاست! در آن کافه از راوی دعوت میشود بنشیند و گوش کند چون آن شب قرار است هرکسی داستانی را تعریف کند… تا اینجا اینطور به نظر میرسد که با هزار و یکشبی ایتالیایی روبرو هستیم.
در ابتدای قصهای که روایت میشود نام راوی بیان میشود و قبل از شروع هر داستان نیز جملهای قصار از بزرگان، که این جملهها خود به تنهایی بسیار جملات تفکربرانگیز و دلنشینی هستند. در مجموع ۲۱ داستان توسط ۲۱ نفر تعریف میشود. موضوع، سبک و بلندی هرکدام از داستانها متفاوت از دیگری است، جدای از این مسئله قلم نویسنده به نحوی است که شما دچار ملال نمیشوید چون از قبل میدانید تمام این ۲۱ نفر همان نویسنده است ولی از جانب راویان مختلفی نوشته است! نه! استفانو بنی برای هر یک از این راویان طوری به بیان پرداخته که شما احساس نمیکنید این راوی همان نفر قبلی بود، بازیهایی که با لحن و نگرش هر کدام از راویان شده، شخصیت آنها و بیان آنها را از یکدیگر متمایز میکند. در عین حال بین سبک نوشتاری گسستگی هم وجود ندارد. اما وجه مشترک اکثر این داستانها، خلاقیت و استفاده بینظیر از قوه تخیل است.
نوع نگارش داستانهای بنی کاملا ایتالیایی است! میتوانید ذهنیت شوخ و آسان گیر، گهگاهی بد دهن و در عین حال خوشصحبت یک مرد ایتالیایی را در تمام داستانها دنبال کنید!
اگر با سینمای ایتالیا هم آشنایی داشته باشید متوجه شدهاید که رد پایی از فانتزی همیشه در فیلمنامههای ایتالیایی هست که مختص خود آنهاست. در جدیترین شرایط رویکردی طنز و طعنه زننده قابل رویت است. این رویکرد دقیقا در داستان نویسی استفانو بنی هم بازتاب داشته است. داستانها در عین حالی که صد در صد واقعگرا نیستند اما در برخی موارد قابل بسط دادن به مفاهیمی جدی و آموزشیاند، در عین جدی بودن طنزاند و در عین طنز بودن گاهی تلخ هم هستند.
چیرهدستی استفانو بنی در تعریف داستان و دلنشین کردن وقایع، مثال زدنی است! در حین خواندن کتاب کافه زیر دریا متوجه نمیشوید که تا صفحه چند پیش رفتهاید. هر داستان شما را مشتاق خواندن داستان بعدی و ماجراجویی عجیب و جادویی میکند. قلم استفانو بنی گاهی به شدت صریح و حتی رکیک میشود که به نوعی ریشه در فرهنگ جامعهای ایتالیایی دارد اما این صراحت آزار دهنده یا برخورنده نیست و برعکس شمارا با خود همراه میکند انگار که در بعد از ظهر یک روز جمعه با دوستان و فامیل نشستهاید و هریک صمیمانه خاطره و داستانی برای شما تعریف میکنند که چاشنی هر داستان با توجه به فرد روایتکننده گاهی دروغ و چاخان، گاهی رویا پردازی و گاهی القای ترس و وحشت است. البته در آخر کتاب متوجه میشوید دلیل اغراقها یا سرسری بودن برخی از داستانها چه بوده است و خود شما هم ممکن بود دست به تعریف چنین داستانهایی بزنید! نکتهای جالب در چاپ کتاب همین سانسور نکردن کلماتی است که نویسنده به صراحت بیان کرده است.
داستانهای بنی واقعا برای خواندن و لذت بردن نوشته شدهاند. طنز آنها بارها شما را میخنداند و فانتزی بعضی از آنها طوری شما را در بر میگیرد که به آن اعتماد میکنید و گاهی انقدر صریح و غلو شدهاند که شما فرصت و مجال مخالفت پیدا نمیکنید! غلو و اغراق در برخی از داستانها در عین شدید بودن به قدری طبیعی بیان شدهاند که خود این مسئله باعث باور پذیری آنها میشود! و این کاری است که از عهده قلم استفانو بنی برمیآید. اگر این مرز باریک فانتزی و تخیل و واقعیت توسط نویسندهای نابلد به اشتباه کشیده میشد، داستانها به داستانهایی سخیف و بچهگانه بدل میشدند اما در مورد این کتاب، داستانها به شدت دلچسب و دلنشنین از کار در آمدهاند.
جنون و طنز استفانو بنی در داستان «شیمیتزه» به اوج میرسد. داستانی که توسط پری دریایی بیان میشود و اصطلاحاتی است از زبان مخصوص آن پری که ما هیچ از آن نمیدانیم اما این شوخی بینظیر در قالب داستان طنازی عجیبی به آن اضافه کرده است و استفانو بنی به ما ثابت کرده است حتی با داستانی که هیچی از آن (عمدا) معلوم و مفهوم نیست میتواند ما را دنبال خود بکشد. کاری که وظیفه اصلی هر نویسنده است: بلد بودن گرفتن دست خواننده و با خود بردنش به مقصد دلخواه که گاهی (به خصوص در مورد بنی) میتواند عمدا جای به خصوصی نباشد.
اگر به داستان کوتاه علاقهای ندارید فرصتی به این کتاب بدهید. مخصوصا در دنیای امروز که گرفتاریها و مشغلههای ذهنی ما وقتی برای خوش گذراندن باقی نگذاشتهاند، این کتاب فرصت بینظیری است برای این که یادمان بیاید داستان چه نعمت دلچسب و شگفتی است برای لذت بردن. اینکه لزوما خواندن ادبیات جدی و فلسفه کافی نیست و گاهی باید داستانی کوتاه حال ما را حسابی سر جا بیاورد!
اگر به عنوان خواننده، میانهای با کتابهایی که خطی از تخیل و فانتزی در آنهاست ندارید سراغ این کتاب نروید اما باید توجه کنید که ادبیات برای خوب کردن حال ماست و تخیل یکی از سرزندهترین و شگرفترین درمانهایی است که اگر اجازه بدهیم دین خود را به ما ادا میکند.
جملاتی از متن کتاب کافه زیر دریا
- نمیدانم حرفم را باور میکنید یا نه. نیمی از عمر را به تمسخر آنچه دیگران به آن اعتقاد دارند میگذرانیم و نیمی دیگر را در اعتقاد به آنچه دیگران به تمسخر میگیرند. (کتاب کافه زیر دریا – صفحه ۱۱)
- سپیدهدم که قرص خورشید از قله ماکو میآمد بالا، گیر میکند به درختی که صاعقه خشکش کرده بود و در نتیجه سوراخ میشود. در واقع سرجایش، روی دامنهی آن طرف کوه، میماند، بادش خالی میشود و وضع اسفناکی پیدا میکند. اوفیزینا جوشکاریاش میکند و بعد وصلش میکند به پمپ. نتیجه اینکه قرص خورشید بعد از یک مدتی کمی پرباد میشود و دومرتبه شروع میکند به بالا امدن… برف آب شد و همه چیز به حالت طبیعیاش برگشت، غیر از ما. (کتاب کافه زیر دریا – صفحه ۲۱)
مطالب مرتبط:
معرفی کتاب قاضی و جلادش
نقد و بررسی کتاب بامداد خمار
معرفی کتاب شهامت از دبی فورد
منبع: کافه کتاب