بررسی فیلم "سفر طولانی روز به درون شب" Long Day’s Journey Into Night
در فیلم "سفر طولانی روز به درون شب" Long Day’s Journey Into Night، زمان به طرز متفاوتی میگذرد، درام چینی رویامانند و پر از احساساتی که حوالی جنوب شرقی شهر «کاییلی» جریان دارد. نیمهی اول فیلم – که تنها در نام با نمایشنامهی «یوگن اونیل» شباهت دارد – ترکیبی از فلشبکها و فلشفورواردها است. در اینجا ما داستان «هوگوان لو»(با بازی جو هانگ) را دنبال میکنیم که به دنبال زنی است که خاطرش را به سختی به یاد میآورد. او به لحاظ احساسی کسی است که سعی میکند خود را بروز ندهد. «هوگوان لو» این زن را در مراحل مختلفی به یاد میآورد؛ هر جای جدیدی که به آن سر میزند – چه به صورت فیزیکی و چه در خاطراتش – وی را به آن زن نزدیکتر میکند، زنی که شاید «کایژان» باشد، شاید هم نه. او شخصیت مرموزی است(ستارهی فیلم «شهوت/احتیاط»(Lust/Caution). شاید هم نام او «کیون وان» باشد، درست مثل آن ستارهی فیلم. سخت است که بفهمیم چه چیزی است واقعی است چرا که زمان درست مثل قطرات باران شهر «کالیلی» از میان دستان «لو» گذر میکند و به بخش داخلی قسمتهای خانهها میرود. این شهر – شاید حتی ذهن شخصیت – محلی در آستانهی فروپاشی است. محلیها چگونه زنده میمانند؟ «لو» چرا به دنبال آن زن است؟ هدف این داستان چیست؟

جواب این سوالی و بسیاری از پرسشهای دیگر صرفا به مسئلهی ایمان بستگی دارد. چرا که «سفر طولانی روز به درون شب» یک درام آرام و تشکیلشده از بخشهای مختلف است که بیشتر به خاطر یک صحنهی معروف خود که شامل فیلمبرداری پشت سر هم و ۱ ساعته میشود معروف شده است. و شاید به این خاطر که هدف و مسیری که «لو» طی میکند در نهایت و غالبا دربارهی ازخودگذشتگی کورکورانه است. هر کسی که او ملاقات میکند چیزی را از دست داده است علیرغم اینکه آنها سعی میکند بدون آن زندگی کند. مرگ یکی از والدین، دوستی از دست رفته یا حتی سگی که به خوبی قبل شکار (و حتی بویایی) نمیکند … و یا دختری که فرار کرده است. هر چیزی در اطراف «لو» در حال شکستن است اما بعضی چیزها به طرز عجیب و غیرقابلاجتنابی در حال گذر هستند. نویسنده/کارگردان این اثر یعنی «گان بی» از بینندگان فیلمش میخواهد که «لو» را دنبال کنند در مسیری که او در اطراف «کایلی» و در جست و جوی زن رویاهاش طی میکند، با این امید که به یک نوع جهش احساسی، شخصی و رویاگونه همانند خیلیهای دیگر برسد؛ اینکه همه چیز درست خواهد شد، به این شرط که من بتوانم برگردم.
«سفر طولانی روز به درون شب» هر لحظه بینندگان را وادار میکند که کاملا آگاه باشند که در حال تماشای یک فیلم هستند و در چندین صحنه حتی در لحظه نشان داده میشود. همانند فیلمهای خدایان سینمای هنری یعنی «آندره تارکوفسکی» و «کار وای وونگ»، فیلم «بی» نیز بسیار آرام و مالیخولیایی است. او بینندگان را تشویق میکند که در لحظات زیبای ایمپرسیونیستی حس خود را تقویت کنند، لحظاتی که به طرز غیرقابلاجتنابی با حضور خاطرات شخصی و ناقص شخصیتها تار شده اند. این لحظات علیالخصوص در نیمهی ابتدایی «سفر طولانی روز به درون شب» به نظر تا ابد ادامه دارند، جایی که شخصیتهای فیلم «بی» توسط آینههای مهگرفته، برکههای راکد و درهای شکسته محصور شده اند. گذرگاهها به نظر تا ابد ادامه دارند و همیشه یک اتاق دیگر در پس جایی که ما به آن نگاه میکنیم وجود دارد – یا ساختمان و خیابان دیگری.

شما باید حتما فیلم «سفر طولانی روز به درون شب» را احساس کنید، چرا که بخش زیادی از تغییرات شخصیت «لو» تنها زمانی به چشم خواهد آمد که درک کنیم او – در بخش سه بعدی فیلم – واقعیتی را برای خود خلق میکند که از چیزی که در حال تجربهکردن آن است هضم بسیار آسانتری دارد. به طریقی که مغز ما از رویاها استفاده میکند فکر کنید – و همچنین فیلمها، چیزی که خود «بی» به هنگام تماشای یک فیلم ۳ بعدی به آن اشاره میکند – اینکه سعی میکنیم از نگرانیها، ناراحتیها و اظطرابهای موجود یک روایت جدید برای آرامکردن خودمان بسازیم. حال داستانی را تصور کنید که در آن نسخهی رویا/فیلم حوادث درست به همان اندازهی دنیایی که «لو» از آن میآید گیجکننده باشد. در این نسخهی رویایی از رویدادها، شخصیتها قابل پیشرفتکردن دارند. حتی اگر یک عنصر شرطی برای آن پیشرفت وجود داشته باشد؛ لو باشد یک فرد ۱۲ سالهی بینام و نشان را در مسابقهی پینگ پونگ شکست بدهد تا آن کودک به وی راه خانه را نشان بدهد. و اگر «کایژان» یک آهنگ برای «لو» بخواند، او این زن را رها خواهد کرد. خاطرات بخشی واقعیت و بخش ساختگی اند اما فیلمها تماما داستان اند.
بنابراین، «لو» به عنوان کسی که خودش هم ضعیف بودن شخصیتش را قبول دارد، آرزو میکند و سعی دارد که خودش را بهتر بشناسد. همه چیز در دنیای محل زندگی او در حال فروپاشی است پس تنها راه مقاومت، رویاپردازی کردن دربارهی لحظات زیبای کوچک است؛ سواری کردن با یک دوست از دست رفتهی قدیمی، بوسیدن یک معشوقه، یا حتی یک ژست قهرمانانه در برابر غریبهای که معمولا مورد ظلم واقع میشود. هر قدمی که برداشته میشود، هر ترانهای که خوانده میشود، هر بازیای که انجام میشود؛ تمام آنها دربارهی اعتقاد و باور اند. به هنگام تماشای «سفر طولانی روز به درون شب» به یاد یک سکانس بینظیر از فیلم «نوستالژیا»(Nostalghia) ساختهی «تارکوفسکی» فقید افتادم، جایی که یک شاعر روسی تلاش میکند یک شمع را به هنگام عبور از یک چالهی آب روشن نگه دارد.
اریک کوهن
مترجم:امید بصیری
منبع: نقد فارسی
فروش عجیب و پرشائبه فیلم «سفر دراز روز در شب»