انگیزه می تواند منفی باشد مثل ترس یا خجالت و یا می تواند مثبت باشد مثل زمان هایی که هدف به طور دقیق شناسایی شده است و شخص در راستای احیای آن تلاش به مذاکره می کند. دانش می تواند محتوا محور باشد و مصداق آن مواقعی است که باید بدانید چه چیزی را بگویید و چه چیزی را نه و یا می تواند موقعیت محور باشد که مصداق آن در زمان ادای واژه ها و نحوه ترتیب دادن مذاکره است.
هر چه شخص با انگیزه تر و با دانش بیشتری باشد، بهتر می تواند در مسیر ایجاد رفتار متناسب کلامی و غیر کلامی و نیز بستر مهارتی در راستای احیای مناسب ترین خروجی اقدام نماید. در نهایت انگیزه و دانش و مهارت های فردی برای رسیدن به هدف به کار می آید و باید این را بدانید که رسیدن به شایستگی در یک هدف خاص ممکن است با مسیر رسیدن به آن در هدفی دیگر متفاوت باشد.
محتوا گونه های مختلفی را در بر می گیرد که می تواند فرهنگی، رابطه ای، موقعیتی و یا شامل ویژگی های تابعی باشد. موفقیت در ایجاد ارتباط شایسته می تواند تابعی از فرهنگی باشد که مذاکره در بستر آن شکل می پذیرد. زمان و متناسب بودن آن در حین مذاکره، فضای فیزیکی و رابطه دو طرف مذاکره کننده و هدف اصلی مذاکره از دیگر عوامل تاثیر گذار بر مذاکره موفق است. مذاکره از دیدگاه مخاطب به سه دسته کلی تقسیم می شود:
- متقابل شخصی
- گروه های کوچک
- سخنرانی
این سه دسته با توجه به تعداد مخاطبین طبقه بندی شده اند که در آن عوامل دیگری چون نحوه مذاکره و پیچیدگی آن نیز نقش اساسی دارد.