معرفی کتاب تصویر یک رویا
«تصویر یک رویا» کتابی در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. داستان این کتاب روان و خوشخوان است و با خواندن آن میتوان به آسانی چند ساعتی از دنیای پرهیاهو و آشفتهی بیرون دور شد و به حاشیهی امن این کتاب پناه برد. «فرخنده غلامی» نویسندهی این کتاب توانسته از دل داستانهای کلیشهای روزمره و آپارتمانی، داستانی جذاب و پر کشش خلق کند.

خلاصه داستان کتاب تصویر یک رویا
«نگین» تنها دختر «سهراب» و «نازنین» است. خانوادهی سهنفرهای که بسیار آرام و خوشبخت به نظر میرسند. نگین در آستانهی بیست سالگی با مرد جوانی به نام «افشین» آشنا میشود. نازنین به شدت مخالف ازدواج نگین و افشین است. نگین و سهراب خیلی تلاش میکنند تا علت مخالفت نازنین را پیدا کنند. سرانجام رازی از دل خاطرات نازنین فاش میشود که میتواند سرنوشت زندگی نگین و افشین را تغییر دهد.
درباره کتاب تصویر یک رویا
یک عاشقانهی نجیب و دوستداشتنی که گاهی پر از شادی و سرخوشی است و گاهی پر از رنج. شروع کتاب ساده و معمولی است. این روند روایت تا میانه همچنان حفظ میشود. پایان کتاب چندان رویایی نیست. واقعیت زندگی، همانطوری که هست نشان داده شده است. نویسنده چندان اصراری ندارد مفاهیم و جریانات زندگی را زیباتر از چیزی که هستند، نشان دهد. این کتاب داستانی مرموز و معمایی دارد. هنر نویسنده در ارتباط گنگ و نامریی بین آدمها و اتفاقات ستودنی است. این داستان طوری نوشته شده که خواننده را صفحه به صفحه بیشتر مشتاق خواندن میکند. نویسنده توانسته تلفیق خوبی از یک فضای رازآلود و مبهم در بستری عاشقانه روایت کند. نویسنده در ایجاد حس تعلیق و کشاندن مخاطب به این طرف و آن طرف مهارت زیادی دارد.
تصویر یک رویا کتابی روان و خوشخوان است. داستان این کتاب در فضایی امروزی اتفاق میافتد و مکانها و اتفاقات خیلی ملموس و آشنا هستند. شخصیتهای زیادی در این کتاب وجود دارد و نویسنده توانسته به خوبی به این افراد هویت بدهد. قهرمانان کتاب افراد چندان دور از ذهنی نیستند. در واقع همه آدمهایی هستند که همین گوشه و کنار آرام و بیصدا زندگی میکنند و همه داستان خودشان را دارند. زبان نویسنده ساده و روان است. غلامی چندان اصراری روی استفاده از ادبیات فاخر و سنگین ندارد. او داستانش را با استفاده از همان کلمات ساده، خیلی خوب ساخته و پرداخته است. توصیفات نویسنده از افراد، مکانها و اتفاقات چندان ملالآور و خستهکننده نیست و جزییاتی که نویسنده به مخاطبان میدهد، باعث درک بهتر و همذاتپنداری عمیقتر در آنها میشود. همانقدر که ماجرای کتاب را جلوی چشم مخاطب زنده کند و او را به دل داستان بکشاند، برای شرح حال و توصیفات داستان کافی است. غلامی با نوشتن این کتاب ثابت کرده که از دغدغههای جوانان امروز همانقدر آگاهی دارد که از وضعیت فرهنگی و مسائل جوانان دیروز.
زمان در این داستان در نوسان است. رد پای شخصیتها را گاهی در زمان حال و گاهی در گذشته دنبال میکنیم. خط زمان و مکان به خوبی در این کتاب شکل گرفته است. نویسنده ضمن بازی با زمان توانسته انسجام حوادث و اتفاقات را خیلی خوب حفظ کند. غلامی با جسارت توانسته شخصیتهای داستانش را به شیوههای مختلف به چالش بکشد و آنها را در موقعیتهای پیچیده و دشواری قرار دهد.
شخصیتهای زیادی در این کتاب وجود دارد که همه در گذشته و آینده در رفت و آمدند. با این حال نویسنده توانسته به خوبی به تمام این شخصیتها هویت بدهد. توصیفات کتاب دربارهی این افراد ملالآور و خستهکننده نیست و جزییاتی که نویسنده به مخاطبان میدهد، باعث درک بهتر و همذاتپنداری عمیقتر در آنها میشود. در کنار داستان اصلی کتاب، داستان شخصیتهای دیگر هم با دقت و خط داستانی منسجم نوشته شده است. سرنوشت و داستان زندگی تمام این افراد با هم ارتباطی نامرئی دارد و در نهایت تصویر کاملی از کل محتوا و پیام نویسنده به مخاطب میدهد.
در بخشی از کتاب تصویر یک رویا میخوانیم
نازنین زنی جذاب و سفیدرو بود. چشمان درشت قهوهای و گیرایی داشت که با وجود چینهای زیر چشم، هنوز هم رگههای جذابیت و زیبایی خود را حفظ کرده و سیمایش نشان میداد که در جوانی زنی دلربا بوده است.
در حالی که فنجان نگین، را از چای پر میکرد با ملایمت پرسید:
پرسید: «مگه پسرعموت چه عیبی داره عزیزم!؟»
نگین با چشمان درشت و میشی و موهای پرپشت لخت و چهرهای دوست داشتنی با تعجب به چشم مادرش خیره شد و با شگفتی پرسید: «باورم نمیشه این نظر شما باشه مامان!»
سکوتی سنگین بینشان حکفرما شد و هر کدام در افکار خود غرق شدند.
نگین دختر یکی یکدانهی خانوادهای خوب و آبرومند بود. در ظاهر خانوادهی خوشبختی بودند. پدرش سهراب، مردی بود روشنفکر و اهل کتاب که همیشه سرش به کاری مشغول بود. زمان فراغت کتاب میخواند و مطالعه میکرد. او عاشقانه همسرش را دوست داشت، ولی از بیاعتنایی و سردی درونی او رنج میبرد. گرچه به ظاهر جز محبت و احترام چیز دیگری از او ندیده بود، ولی به خوبی احساس میکرد آن گرمی و عشقی که بین برخی زن و شوهرها وجود دارد، بین او و همسرش نیست.
نازنین بیرون از خانه، در کمال محبت و احترام با خانوادهاش رفتار میکرد. اگر هم شکوه و گلایهای داشت در گلو خفه میکرد و دم برنمیآورد. در ظاهر خودش را از هر لحاظ زنی موفق و خوشبخت نشان میداد، طوری که تمام دوستان و آشنایان حسرت او را میخوردند. زنی محتاط بود و در همه حال جانب احتیاط را رعایت میکرد. اکنون با مشکل بزرگی مواجه شده بود، مشکلی که برایش زنگ خطر به حساب میآمد.
مطالب مرتبط:
معرفی رمان خارجی روستای محو شده
نقد و بررسی کتاب نفوس مرده
معرفی کتاب کار نوشته لارس اسوندسن
بررسی رمان خارجی مسئله ى اسپینوزا
منبع: فیدیبو