معرفی زندگی نامه شهر فرنگ اروپا
شهر فرنگ اروپا با عنوان فرعی چکیدهای از پیدا و پنهان قرن بیستم، اثری از پاتریک اوئورژدنیک است. او در پراگ به دنیا آمد اما در ۱۹۸۴ به فرانسه رفت. پاتریک تاکنون هشت کتاب نوشته است که شامل رمان و داستان و شعر و مقاله میشوند. جوایز ادبی متعددی برای نوشتههایش به او تعلق گرفته است که از جمله آن میتوان به صندوق ادبی چک اشاره کرد.
در پشت جلد، قسمتی از متن کتاب آمده است:
درختها برای شهرها مهم بودند، چون اکسیژن را بازتولید میکردند و خاکستر جسدهای سوزاندهشده کود مناسبی برای باغهای میوه و سبزیجات بود… جسدهای مدفون در خرابههای ساختمانها روی هم تلنبار شده بودند و بعضی وقتها دو یا سه جسد دست در دست هم داشتند یا همدیگر را در آغوش گرفته بودند و میبایستی با اره آنها را از هم جدا کنند. و یکی از زنها نمیخواست جسدها را از هم جدا کند و فرمانده این عملیات میخواست او را تیرباران کند، چون در کار اخلال کرده بود، اما در این فاصله سربازانی که قرار بود او را تیرباران کنند در رفته بودند.

خلاصه کتاب شهر فرنگ اروپا
خواننده با خواندن جملات پشت جلد کتاب، حس میکند در دنیای متفاوتی زندگی میکند، دنیایی که هرگز چنین فجایع انسانی و اخلاقی را تجربه نکرده و قرار هم نیست تجربه کند؛ گویی این اتفاقات در سیارهی دیگری رخ دادهاند، اما اینجا کرهی زمین است، اینجا شهر فرنگ اروپاست، چشمتان را روی دریچهی این جعبهی جادویی بگذارید و چکیدهای از پیدا و پنهان تاریخ قرن بیستم را مشاهده کنید؛ هرآنچه که شاید برای دانستن آن نیاز به تهیه و مطالعهٔ چندین کتاب تاریخی قطور باشد.
اینجا اروپاست، باورکردنش دشوار است، اما اینجا همان جاییست که امروزه آن را مهد تمدن و روشنفکری میدانند. جایی که جنگ جهانی اول را جنگی امپریالیستی میخوانند، جایی که بر سر قدرت نزاع میکنند تا فضایلی چون عشق به میهن و فداکاری و ایثار را با کشتن مخالفان خود زنده نگه دارند.
در این کتاب همهچیز به چالش کشیده شده است: از باورهای ادیان متعصب گرفته تا دینگریزان خداناباور (آتئیست). از فرقههای مذهبی گوناگون و خرافاتی که به مردم جامعه تزریق میکردند گفته شده است، تعاریف مختصر اما جامعی از فاشیستها، کمونیستها، ساینتولوژیستها، دموکراتها، از بزرگترین نسلکشی قرن و اهداف آنها ارائه شده است.
«نخستین نسلکشی قرن بیستم در ۱۹۱۵ در ترکیه رخ داد. حکومت ابتدا ششصد خانوادهی ارمنی را که در قسطنطنیه زندگی میکردند بازداشت و تیرباران کرد، بعد سربازانی را که تبار ارمنی داشتند و در ارتش ترکیه خدمت میکردند خلع سلاح و تیرباران کرد. و به همهی ارامنه دستور داده شد که شهرها و روستاها را ظرف بیستوچهار یا چهلوهشت ساعت تخلیه کنند و ارتش ترکیه در برابر دروازههای شهر مستقر شد و همینطور که افراد بیرون میآمدند مردان را به گلوله میبست و زنان را و کودکان را به مناطق صحرایی بینالنهرین تبعید میکرد. و زنان و کودکان میبایست پای پیاده، بدون غذا، سیصد تا پانصد کیلومتر را طی میکردند و بسیاری از آنها در طول راه مردند.» (شهر فرنگ اروپا – صفحه ۴۲)
علاوه براین، کتاب شهر فرنگ اروپا از قوانین عقیمسازی که امریکاییها و سپس نازیها به اجرا گذاشتند میگوید که به باور خودشان نوعی «بهسازی نژادی» تلقی میشد! از اختراع قرصهای ضدحاملگی و تأثیر مفید آن بر حضور بیشتر زنان در جامعه به جای ماندن در خانه و نگهداری از فرزندان میگوید. از قرن بیستم میگوید و تصورات کسانی که آن را مرگبارترین قرن در تاریخ بشر میدانستند. از تحصیل اجباری و پیشرفت تکنولوژی و اهمیتپیداکردنِ نوجوانان و جوانان در برخی کشورهای دموکراتیک پس از جنگ جهانی دوم میگوید و جوامعی که بهمرور به مصرفگرایی روی آوردند.
کتاب شهر فرنگ اروپا با بیان و ترجمهای ساده و روان، تاریخ را روایت میکند، گویی شخصی وقایع را بازگو میکند و شما نظارهگر آن هستید؛ آن هم از دریچهی جادوییِ شهر فرنگ، و در یک چشمبههمزدن تمام میشود، اما درحقیقت یک قرن تاریخ است که پیش روی مخاطب است. دستاوردهایی که اگر امروزه حاصل شده، حاصل کوششی صدساله و مستمر است؛ چه مهینپرستانه و چه در دفاع از تمدن.
و ای کاش حکومتها، فرقهها، دولتها و هرآنچه که بهمنظور جاهطلبی بر سر کار آمدند و از هیچ جنایتی علیه بشریت دریغ نکردند، تنها یک جمله را رأس آمال و اهداف جاهطلبانهی خود قرار میدادند:
«هر کسی باید آزاداندیش باشد و به دیگری احترام بگذارد.» (شهر فرنگ اروپا – صفحه ۸۵)
جملاتی از متن کتاب شهر فرنگ اروپا
میگویند در جنگ جهانی اول آدمها مثل تخم گیاهان همینطور به زمین میریختند و کمونیستهای روسی بعدها حساب کردند که از هر کیلومتر مربع از اجساد چقدر کود میشود تهیه کرد و اگر آنها از اجساد خائنان و جانیان به جای کود استفاده کنند، چقدر میشود با پرهیز از خرید کودهای شیمیایی گران خارجی صرفهجویی به عمل آورد. (شهر فرنگ اروپا – صفحه ۹)
پس از جنگ جهانی اول، کمونیسم و فاشیسم سرتاسر اروپا را فرا گرفت، چون عدهی کثیری از مردم معتقد بودند که جهان کهن پوسیده است و لازم است به دنبال یافتن راههای تازه بود و حاکمیت دموکراتیک قادر به جلوگیری از جنگ جهانی نیست و سرمایهداری عامل بحران اقتصادی بوده است. کمونیستها و فاشیستها میگفتند ضروری است انسان نوینی خلق کرد که بتواند مغرور و قوی و سختکوش و ستایشبرانگیز باشد و درکی از عدالتی والاتر و زندگی جمعی داشته باشد. عدالت والاتر بدین معنا بود که افراد، آنگونه که رژیمهای دموکراتیک میگویند و در قانون اساسیشان برای همهی شهروندان حقوق یکسان در نظر گرفته شده، برابر نیستند. کمونیستها و فاشیستها حقوق بشر را سرپوشی برای منافع بورژوازی میدانستند که کارگران را استثمار میکند. و آنها میگفتند لازم است جهان را از لوث وجود بورژوازی پاک کرد، همچنانکه باید جهان کهن را هم به خاک سپرد و به جایش نظم نوینی برقرار کرد. فاشیستها میگفتند در جهان همه کارگر خواهند بود، درست همانطور که زمانی همه مسیحی بودند، و کمونیستها میگفتند که جهان نوین جامعهای بیطبقه خواهد بود که در آن هرکسی برای نفع همگان کار خواهد کرد. (شهر فرنگ اروپا – صفحه ۳۰)
وقتی که نازیها در جنگ شکست خوردند، کشورهای پیروز دادگاهی بینالمللی برپا کردند و حقوقدانان فکر میکردند چه نام حقوقیای روی جنایاتی مثل راه حل نهایی برای مسئلهی یهودیان یا نقشههای گوناگون برای برانداختن نسل کولیها، اسلاوها و غیره بگذارند، و بالاخره اصطلاح نسلکشی را اختراع کردند. مورخان به این نتیجه رسیدند که در قرن بیستم حدود شصت نسلکشی در جهان رخ داده است، اما همهی اینها در حافظهی تاریخ ثبت نشدهاند. مورخان میگفتند حافظهی تاریخی بخشی از تاریخ نیست و حافظه از حوزهی تاریخی به حوزهی روانشناختی نقل مکان پیدا کرده، و این شکل تازهای از حافظه را بنیان نهاده که طبق آن مسئلهی حافظه دیگر مسئلهی بهیادآوری وقایع نیست، بلکه بهیادآوری حافظه است و روانشناختیکردن حافظه در افراد این احساس را به وجود میآورد که آنها دِینی به گذشته دارند که باید ادا کنند، اما این دِین چه بود و به چه کسی باید ادا میشد خیلی روشن نبود. راهحل نهایی مسئلهی یهودیان را بعدها هولوکاست یا شوآ خواندند، چون یهودیان میگفتند این دقیقاً یک نسلکشی نبوده است، بلکه چیز دیگری فراتر از نسلکشی بوده است، چیزی که از فهم بشری فراتر است، و میگفتند این مختص یهودیان بوده است. (شهر فرنگ اروپا – صفحه ۳۸)
در روسیهی کمونیست بچههای الکلی را وا میداشتند هر یکشنبه در میدان اصلی شهر رژه بروند، درحالیکه نوشتهای بر گردنشان آویخته بود بدین مضمون: «پدر، دست از نوشیدن بردار، من هم میخواهم جایگاهم را در جهان جدید پیدا کنم.» در آلمان نازی، الکلیها میبایست دورِ میدان اصلی شهر بچرخند با این نوشتهی آویزان بر گردنشان: «من دستمزدم را صرف نوشیدن کردهام و چیزی برای خانوادهام باقی نگذاشتهام.» و وقتی که الکلیها خودشان را اصلاح نمیکردند، به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند تا در آنجا برای همگان کار کنند. (شهر فرنگ اروپا – صفحه ۶۰)
مورخان بعدها رژیمهای سیاسی قرن بیستم را به سه گروه تقسیم کردند – توتالیتر، خودکامه و دموکراتیک. رژیمهای توتالیتر رژیمهای کمونیست و نازی بودند. رژیمهای خودکامه رژیمهای فاشیست و دیکتاتوریهای ملهم از فاشیسم بودند که بعد از جنگ جهانی اول در ایتالیا و اسپانیا و پرتغال و لهستان و رومانی و مجارستان و استونی و لتونی و جاهای دیگر سر برآوردند. کمونیستها میگفتند که عملاً فرقی میان فاشیستها و نازیها وجود ندارد، اما اکثر مورخان با این نظر مخالف بودند و میگفتند فاشیسم ذاتاً و اساساً پدیدهای جهانی است و میتواند در هر جایی استقرار یابد و فوراً خودش را با شرایط فرهنگی و تاریخی خاص تطبیق دهد، حال آنکه کمونیسم و نازیسم ذاتاً و اساساً آشتیناپذیر بودند، چون در درونشان واقعیت همهی چیزها تابع ایدئولوژی بود و ماهیت توتالیتریِ آنها هم ناشی از همین امر بوده است. (شهر فرنگ اروپا – صفحه ۱۰۸)
مطالب مرتبط:
معرفی زندگی نامه کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم
معرفی کتاب سفر به دیگر سو از کاستاندا
رمان خارجی نان و شراب نوشته اینیاتسیو سیلونه
چند شاهکار ادبی و هنری که هیچگاه به پایان نرسیدند
منبع: کافه کتاب