معرفی زندگینامه اگر این نیز انسان است
اگر این نیز انسان است اثر پریمو لِوی، نجاتیافتهای (؟!) از آشویتس است که به زبان ایتالیایی نوشته شده است اما این ترجمه از متن انگلیسی کتاب با عنوان If This Is a Man ترجمه شده است. این کتاب شرحی از دوران اسارت پریمو لِوی در آشویتس است و میتوان گفت از جمله مهمترین کتابهایی است که درباره این اردوگاه کار اجباری نوشته شده است. کتاب لِوی احتمالا با تمامی کتابهایی که در این زمینه خواندهاید متفاوت است.
اگر تنها به قسمتی از متنی که در پشت جلد کتاب آمده است دقت کنید، متوجه متفاوت بودن این کتاب میشوید. در بیشتر کتابهایی که درباره اردوگاه کار اجباری نوشته شده است، معمولا تمرکز نویسنده به یک کورسوی امید است که چطور برخی را نجات داده و کتاب آن امید را شرح میدهد. و یا برعکس، به خشونت و وحشیگری نازیها اشاره میکند که چطور زندانیها را روانه اتاق گاز میکنند. اما در این کتاب، مسئله روندی است که در آشویتس اجرا میشود. در کتاب اگر این نیز انسان است اگر امیدی وجود دارد، و یا اگر اتاق گازی وجود دارد، به شکل خلاصه و کوتاه به آن اشاره میشود. بلکه تمرکز بر روندی که زندانیها را از انسانیت دور میکند. متن پشت جلد کتاب چنین است:
ویران کردن آدمی دشوار است، کمابیش به دشواری آفریدن آدمی. ویران کردن آدمی نه آسان است و نه کار یک روز و دو روز. اما شما نازیها در این کار پیروز شدید. اینک ما، سربهراه و زیر نگاه خیرهی شما. دیگر از ما ترسی ندارید، دیگر هیچ کاری از ما سر نخواهد زد، نه عملی قهرآمیز، نه بانگی به اعتراض و نه حتی نگاهی کیفرخواه.
مترجم کتاب – سپاس ریوندی – که ترجمه خوبی از کتاب ارائه داده است، در مقدمهای بینظیر به جنبههای مختلف کتاب اشاره میکند. در قسمتی از مقدمه او میخوانیم:
روایت پریمو لوی، که از تجربهی زندگی (؟!) وی در اردوگاه کار اجباری و مرگ برآمده، گرچه گویی بیشتر با خونسردی شیمیدانی نوشته شده که مصالح کارش مواد منفجره است، در مسیر خود بارها و بارها به شعر پهلو میزند و از روزمرگی و ابتذال میگریزد، زیرا کار وی – همچون کار شاعر – کوششی است متهورانه برای گنجاندن واقعیت مهارگسیختهی اردوگاه مرگ در دل زبان، این تنها ظرف و امکان مفاهمه نزد آدمیان.
کتاب اگر این نیز انسان است
پریمو لِوی در سیزده دسامبر ۱۹۴۳ زمانی که تنها ۲۴ سال داشت دستگیر شد. لِوی در آن زمان به جنبش ضد فاشیستی «عدالت و آزادی» پیوسته بود و در کنار آدمهایی به سر میبرد که تجربه چندانی نداشتند. آنها حتی روابط، پول و یا اسلحه کافی در اختیار نداشتند و خیلی زود توسط اعضای «میلیشای فاشیست» دستگیر شدند. طی بازجویی، لِوی خود را یک ایتالیای یهودیتبار معرفی میکند که به زندانی شدنش در «بازداشتگاهی درندشت» میانجامد.
لِوی اشاره میکند زمانی که به بازداشتگاه رسید، در حدود ۱۵۰ نفر ایتالیایی یهودیتبار دیگر آنجا بودند که ظرف چند هفته تعدادشان به ششصد نفر رسید و این یعنی: مقدمهای برای اعزام به اردوگاه آشویتس. در صبح روز ۲۱ فوریه همه یهودیان باید بازداشتگاه را ترک میکردند، بلااستثنا. البته آنها از مقصد خبری نداشتند اما مقصد همان آشویتس بود. خشونت در دوران این بازداشت موقت به حدی نبود که آنها متوجه عمق فاجعه شوند و حتی در روزهای اول آشویتس هم، زندانیها درکی از موقعیت خود نداشتند.
پریمو لِوی، بعدها که از آشویتس نجات پیدا کرد و این کتاب را نوشت، در مقدمه خود ابراز خوشحالی میکند و از بخت بلندی (!) که در آن زمان داشت صحبت میکند. چیزی که با عقل جور درنمیآید مگر با خواندن کتاب و آگاهی از اتفاقاتی که در آشویتس رخ داده است. بخت بلند او این بود که زمانی به آشویتس منتقل شد که حکومت آلمان تصمیم گرفته بود، با توجه به کمبود نیروی کار، میانگین طول عمر زندانیها را «که قرار بر معدوم کردنشان بود» زیاد کند. که این خود یعنی کشتارهای دل به خواه کمتر رخ میداد. اما آیا مرگ بهتر نبود؟
پریمو لوی در قسمت دیگری از مقدمهاش درباره کتابی که نوشته است میگوید:
روایت من از فجایع اردوگاه مرگ چیزی به دانستههای پیشین خوانندگان چهارگوشهی جهان از این موضوع آزاردهنده نمیافزاید. بنا نیست این کتاب اتهامنامهای تازه باشد، بلکه بیشتر در پی آن است که دربارهی برخی جنبههای ذهنی آدمی مستنداتی فراهم آورد تا زمینهای شود برای مطالعهای بیهیاهو.
همانطور که اشاره شد این کتاب شرحی از دوران اسارت پریمو لِوی در اردوگاه آشویتس است. اردوگاهی که هیچچیز در آن تغییر نمیکند مگر آن که بدتر شود! از جمله کار اصلی نازیها در اردوگاه، در بین آنهایی که هنوز نفس میکشیدند، این بود که انسانیت و شرف زندانیها را از آنها دور کند و به معنای واقعی کلمه آنها به حیوان تبدیل کنند. به شکلی که در اردوگاه دیگر حتی زندانیها هم ترحمی نسبت به همدیگر نداشتند. در واقع، جنگ حالا دیگر بین زندانیها و نازیها نیست، بلکه جنگ بین زندانیها با هم است. زنده ماندن در اردوگاه شوخی نیست و کسی که شب کنار شما خوابیده، حتی ممکن است کفش شما را بدزدد.
در اردوگاه راحتترین هیچکاری نکردن است! پریمو لوی میگوید «غرقشدن سادهترین کار است. کافی تنها تمام دستورهایی را که میشنوی اجرا کنی» و از «قواعد کار و اردوگاه» پیروی کنی تا سه ماه بعد سراشیبی را تا انتها بروید. اما زنده ماندن کار سختی است که هر روز باید برای آن جنگید. باید تلاش کنید قاشق گیر بیاورید، از کفشهایتان مراقبت کنید، افراد مختلف را بشناسید و حتی به سرپرستی که دارید رشوه بدهید تا امتیازهایی به دست آورید.
پریمو لوِی در مدت زمانی که در آشویتس بود تقریبا به همه جنبههای اردوگاه اشاره میکند و از چیزهایی میگوید که ممکن است تا حالا آن را نشنیده باشید. این کتاب که برگی از تاریخ است در فصلهای مختلف نوشته شده که عناوین آن چنین است: سفر / در حضیض / تشرف / کا-به / شبهای ما / کار / یک روز خوب / آنسوی نیک و بد / غرقشده و نجاتیافته / آزمون شیمی / سرود اولیس / وقایع تابستان / اکتبر ۱۹۴۴ / کراوس / سه نفرِ آزمایشگاه / آخرین نفر / داستان ده روز.
درباره کتاب پریمو لوی
شخصا درباره آشویتس و حوادث آن قبلا نیز کتابهای مختلفی خواندهام اما به جرات میتوانم بگویم که این کتاب، بسیار متفاوتتر از کتابهای دیگر است. پریمو لوی در کتابش آشویتس را دوباره تعریف میکند و دید کاملا جدیدی به اتفاقات آن به دست میدهد. او گرسنگی، کار، خواب، زمستان و تقریبا هر چیز دیگری را به گونهای تعریف میکند که خواننده به حرف تئودور آدرنو که میگوید «پس از آشویتس شعر گفتن بربریت است» یقین پیدا میکند. در کافهبوک، ما این کتاب مهم را در لیست کتابهای پیشنهادی خود قرار دادهایم.
پریمو لوی در کتاب اگر این نیز انسان است به طور کلی انسان و مفهوم انسانیت را مورد بررسی قرار میدهد و فقط از سرنوشت یهودیها صحبت نمیکند. او نشان میدهد که نازیها چطور حتی اسم زندانیها را از آنها میگیرند و یا اینکه چطور دست به طبقهبندی میزنند. در اردوگاه آدمهای مختلف با ملیتها و گرایشهای سیاسی و مذهبی مختلف گرد آمدهاند و نویسنده درباره همه صحبت میکند و این را نشان میدهد که چطور «هرکس میتواند یهودی کس دیگری باشد.»
لوی کتابی نوشته است که نه تنها از نظر تاریخی که از نظر ادبی هم کتاب قابل توجهی است. کتابی که برخی میگویند میتوان آن را یک داستان خوب نیز در نظر گرفت، البته لوی در همان مقدمه خود اشاره میکند که: به گمانم نیازی به ذکر این نکته نیست که هیچکدام از وقایع این داستان زاییدهی تخیل من نیستند. اما به هر حال کتاب اگر این نیز انسان است ویژگیهای یک متن ادبی خاص را هم دارد. به عنوان مثال لوی در قسمتهای مختلف کتاب با ظرافت به کتاب کمدی الهی دانته اشاره میکند.
مترجم – سپاس ریوندی – در ترجمه کتاب نیز تلاش کرده است این ظرافتها را حفظ کند و تا حد ممکن آن چیزی را منتقل کند که نویسنده در ذهن داشته است. به عنوان مثال در کتاب اصلی برخی از کلمات به همان شکل آلمانی استفاده شده است که در متن فارسی هم شکل فارسی این کلمات نویسه گردانی شده است. در اردوگاه، زندانیهای مختلف با زبانهای مختلفی حضور داشتند اما فرقی نمیکند شما از کجا آمدهاید، لاگر – Lager (به معنی اردوگاه) برای شما یکسان است.
تقریبا درباره هر فصل از کتاب میشود صحبت کرد و از موارد پیدا و پنهان و اثراتی که روی زندانیها میگذارد حرف زد اما یکی از تأثیرگذارترین صحنههای کتاب زمانی است که راوی با دوست قدیمیاش یعنی اشتاینلاوف برخورد میکند. دوستی تقریبا ۵۰ ساله که زمانی گروهبان ارتش بود. اشتاینلاوف با دیدن لوی که پاک خود را باخته و میلی به حمام کردن و تمیز کردن خود ندارد. (از دید لوی همه این کارها بیمعنی است چرا که اصلا حمام و شستوشویی وجود ندارد، صابون در اردوگاه معنی دیگری دارد و همانطور که میتوانید تصور کنید هیچچیز در اردوگاه شبیه خودش نیست.) اشتاینلاوف پس از دیدن لوی حرفهایی به او میزند که میتوان آن را یکی از لحظههایی دانست که روح پریمو لوی نجات پیدا میکند. کتاب بخشهای تاثیرگذار و جدی دیگری هم دارد که در اینجا اشارهای به آنها نمیکنیم و امیدواریم خود شما کتاب را مطالعه کنید. بنابراین در اینجا تنها این قسمت تاثیرگذار را نقل میکنیم که چنین است:
ما نباید به حیوان بدل شویم، درست از آن رو که لاگر ماشینی است هیولاوار برای تنزل دادن ما به مرتبه حیوانات. حتی اینجا هم امکان زندهماندن هست و بنابراین آدمی باید بخواهد که بماند، بماند تا موعد گواهیدادن، تا لحظهی بازگویی داستان. برای زندهماندن، باید خود را واداریم که دستکم چارچوب و داربست بنای تمدن را حفظ کنیم. ما بردگانیم، محروم از تمام حقوق ممکن، برهنه در برابر هر اهانت، محکوم به مرگی مسلم. اما هنوز یک چیز داریم و باید با تمام قوا آن یک چیز را حفظ کنیم، چرا که آخرین دارایی ماست: مقاومت در برابر وادادگی. پس باید حتما، حتی اگر شده بدون صابون و در آن آب کثیف، صورتمان را بشوییم و آن را با ژاکتمان خشک کنیم. باید کفشهایمان را واکس بزنیم، نه از این رو که قواعد اردوگاه ایجاب میکند، بلکه صرفا بهسبب بزرگی و برازندگی. باید شق و رق راه برویم نه پاکِشان، نه برای ادای احترام به نظم پروسی، که برای زندهماندن، یا به عبارت بهتر برای آغاز نکردن مرگ. (کتاب اگر این نیز انسان است اثر پریمو لوی – صفحه ۵۸)
درنهایت اینکه این کتاب درباره امید نیست، چه بسا در قسمتهای مختلف کتاب میبینیم که خود نویسنده هم هیچ امیدی ندارد. این کتاب درباره این است که انسان تا چه حد و تا به کجا میتواند سقوط کند و چیزی به نام «انسانیت» را لگدمال کند. هنوز هم عده زیادی آشویتس و حوادث آن را درک نمیکنند و نمیتوانند بفهمند که «انسان» چطور توانسته است چنین کاری انجام دهد. کتاب اگر این نیز انسان است ویران کردن آدمی توسط نازیها را به نمایش میگذارد.
لاگر محصول نوعی جهانبینی است که به غایتِ مرزهای منطقی خود رسیده است. تا وقتی این جهانبینی وجود داشته باشد، نتایج آن نیز همچون سایهی تهدیدی بر سرمان سنگینی خواهد کرد. همگان باید داستان اردوگاههای مرگ را زنگ خطری شوم بدانند. (مقدمه نویسنده – صفحه ۱۹)
جملاتی از کتاب اگر این نیز انسان است
- صبح روز بیست و یکم دریافتیم که یهودیان روز بعد آنجا را ترک خواهند کرد – همه یهودیان، بلااستثنا، حتی کودکان، حتی سالمندان، حتی بیماران، مقصد؟ نامعلوم. گفته بودند باید خود را برای سفری دوهفتهای آماده کنیم و هشدار داده بودند، به ازای هر نفر غایب در هنگام حضور و غیاب، ده نفر تیرباران خواهند شد. (کتاب اگر این نیز انسان است – صفحه ۲۵)
- دیر یا زود، هرکس در زندگی درمییابد که نیکبختی کامل دسترسناپذیر است، اما اندکند کسانی که درنگی میکنند تا نقیض این فرضیه را نیز از نظر بگذرانند: شوربختی کامل نیز به همانسان ناممکن است. موانع تحقق این هر دو قطب ماهیتی یکسان دارند: خوشبختی و بدبختی حاصل وضعیت محدود انسانی ماست، وضعیتی ناسازگار با هر چیز بیکران. (کتاب اگر این نیز انسان است – صفحه ۲۸)
- هرکس فکر کند زنده میماند دیوانه است، گول خورده و به تله افتاده. اما من نه، من دانستهام که بهزودی همهچیز تمام میشود. (کتاب اگر این نیز انسان است – صفحه ۳۷)
- دیگر حتی کسی حوصلهی شگفتزدهشدن هم ندارد. به نظر میآید نمایشنامهی دیوانهواری در حال اجراست، از آنها که جادوگران و شیاطین و روحالقدس در آن روی صحنه میآیند. (کتاب اگر این نیز انسان است – صفحه ۳۸)
- انسانی را تصور کنید محرومشده از آنها که دوستشان دارد، نیز از خانه و عادات و جامههایش. در یک کلام، از هر آنچه که متعلق به اوست. چنین کسی انسانی است توخالی و فروکاسته به رنج و احتیاج، کسی که شان خود و مهار نفس خویش را از یاد میبرد، زیرا آنکه همهچیزش را میبازد، دور نیست که خود را نیز ببازد. او انسانی خواهد بود که میتوان بهسادگی بر زندگی و مرگش حکم کرد. (کتاب اگر این نیز انسان است – صفحه ۴۱)
مطالب مرتبط:
معرفی کتاب قلندر و قلعه - زندگینامه سهروردی
معرفی کتاب زندگینامه گل صحرا
کتاب های زندگی نامه ؛ از ونگوگ و داستایفسکی تا مصدق و موسس نایکی
بررسی زندگی نامه رودخانه تباهی
منبع: کافه کتاب