نیاز به توجه: چرا همه ما به کمی توجه نیاز داریم
معمولا درخواست توجه کودکان را امری بدیهی میدانیم. بسیاری از مادرها و پدرهای خسته که دیر وقت به خانه بر میگردند، برای آنکه بتوانند توجه و محبت مورد نیاز کودکشان را تامین کنند، تا آنجا که میتوانند درون خود به دنبال کمی انرژی و حوصله میگردند. ولی وقتی رشد میکنیم و بزرگسال میشویم، چه بر سر این نیاز میآید؟ پاسخ این است: هیچ چیز تغییر نمیکند. نیاز اساسی انسان به توجه همچنان باقی میماند، اگرچه متاسفانه، بیشتر بزرگسالان این نیاز درونی خودشان و دیگران را نادیده میگیرند.
همه ما، به عنوان انسان، دارای گیرندههای درد هستیم که به یادمان میآورند باید تقریبا همهی نیازهای (زیستی) بیولوژیکمان را برطرف کنیم. در پاسخ، ما نیز برای اطمینان از مرتفع شدن این نیازها، برای خودمان آیینها و تشریفاتی به وجود آوردهایم. ما قواعد و تشریفاتی برای خوردن و خوابیدن ایجاد کردهایم، و حتی برای دفع مواد زائد از بدنمان اتاقی مخصوص ساختهایم. معمولا وقتی برنامههای روزمرهمان به هم میخورند ناراحت و عصبی میشویم، و در این شرایط از خود میپرسیم آیا نیازهایمان مرتفع شدهاند یا خیر. آیا تاکنون پشت ترافیک سنگین، به شدت احساس ادرار کردهاید؟ در این حالت، بدنتان به سرعت نیازمند گفتگو و برقراری ارتباط با دیگران میشود.
بنابراین اگر گیرندههای درد دائما ما را به سمت برطرف کردن نیازهای اساسیمان رهنمون میکنند، پس در این میان، گیرندههای توجه کجا هستند؟ چنین گیرندهای وجود ندارد. بهترین گمانهزنی برای یافته دلیل این مسئله این است که شاید همهی ما به عنوان “شکارچی و گردآورنده” در سراسر تاریخ طولانیمان، به گیرندهی توجه نیاز نداشتیم. بیشتر قبیلهها در تاریخ احتمالا آنقدر کوچک بودند که تقریبا همهی اعضای آن یکدیگر را میشناختند. افراد قبیله دائما کنار یکدیگر حاضر بودند، و به آسانی نیاز به توجه را از جانب یکدیگر تشخیص میدادند، بنابراین به طور طبیعی یکدیگر را کمک و پشتیبانی میکردند. در جهان امروز، حتی درون خانهّهایمان نیز بسیار از یکدیگر فاصله گرفتهایم. ولی بدنهایمان برای زندگی در اتاقهای محصور طراحی نشدهاند؛ اتاقهایی که درون آنها حتی صدای ناغافل کوبیدن در هم میتواند به عنوان یک تهاجم و تعرض تلقی شود.
پس، نیاز به توجه و تعریف توجه چیست؟
جرج برنارد شاو گفته است، “نفرت متضاد عشق نیست، بلکه بیتفاوتی متضاد عشق است.” به عبارت دیگر، رد و بدل شدن انرژی میان موجودات بشری در گروی وجود عشق است. در خصوص نیاز انسان به توجه پژوهشهایی فراوان و کاملا قانعکننده به عمل آمده است. نرخ ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی در میان آدمهایی که به دیگران احساس ارتباط و تعلق میکنند، بسیار کمتر است و بیش از دیگران میتوانند از حملهی قلبی جان سالم به در ببرند؛ کارمندانی که مورد تحسین مافوقشان قرار میگیرند، نسبت به دیگران سازندهتر و سالمتر هستند.
نه تنها توجه یکی از اجزای ضروری سلامت جسمانی است، بلکه برای نزدیکترین روابطمان نیز بسیار حیاتی است. جان گاتمن نشانههای موفقیت عشقی را برای بیش از ۲۰ سال مورد بررسی قرار داده است. آنچه آثار وی را بسیار خارقالعاده کرده، پیشبینیهای وی است که با دقت بیش از ۹۰ درصد میتوانند، احتمال دوام ازدواج را تا بعد از سال چهارم بر اساس دو نشانهی کلیدی ارزیابی کنند – این دو نشانهی کلیدی عبارت هستند از، زوجها چگونه با مشاجرهها و دعواها کنار میآیند، و آنها چگونه نیاز به توجه را در یکدیگر برطرف میکنند.
اینکه توجه و مشاجره از الگوهایی یکسان پیروی میکنند، مسئلهای منطقی و طبیعی است. میان دو نفر که با هر شکل ممکن روابطی نزدیک با یکدیگر دارند، به طور طبیعی مشکلات چالشبرانگیز به وجود میآید. با وجود این، اگر دائما توجهات مثبت میانشان رد و بدل شود، هر یک از طرفین مشتاق میشوند برای برگشتن به روزهای خوب و دوستداشتنی و حل مشکلات، تمام تلاششان را به عمل آورند. از سویی دیگر، آنهایی که نمیتوانند به آسانی توجهات مثبت را بین خود رد و بدل کنند، ممکن است ناچار شوند بیخود و بیجهت روز به روز مشاجراتشان را شدیدتر کنند، زیرا بدنشان میخواهد از تنها فرصتی که در هنگام مشاجرهی طرفین به دست میآورد، نیاز به توجه را در خود برطرف کند. بدن آنها صرفنظر از دردناک یا سمی بودن این توجه، از این فرصت برای رفع نیاز خود استفاده میکند.
دومین نشانهی موفقیت در رابطه، میزان و نوع توجهی است که طرفین با یکدیگر رد و بدل میکنند. در مورد زوجهای موفق، نسبت روزانهی توجه مثبت به توجه منفی در روزهایی که هوای رابطهشان ابری است، ۵ به ۱ است، و در روزهایی که هوای رابطهشان گرم و عاشقانه است، این نسبت ۲۰ به ۱ میشود. این نسبت برای زوجهایی که در آستانهی طلاق هستند، ۱ به ۱ است. چگونه زوجها میتوانند در رابطهشان به نسبت ۲۰ به ۱ برسند؟ این هدف با افزایش تعداد شمعهای میز شام، مسافرتها، هدیهها، یا خرج پولهای زیاد محقق نمیشود. رسیدن به این هدف صرفا از طریق مادی و مالی غیرممکن است.
در عوض، لحظههایی مهم و سرنوشتساز وجود دارند، که باید از آنها استفاده کرد. وقتی مثلا همسرتان در طول روز با شما تماس میگیرد، آیا صدایتان پشت تلفن گرم و پرانرژی است، یا به گونهای صحبت میکنید که گویی شما را از انجام کارهای مهمتر باز داشته است؟ و در این میان، اگر یکی از همکاران و کارمندان وارد اتاقتان شود، آیا برای آنکه توجه کاملتان را به آنها معطوف کنید، تلفن را قطع میکنید؟ فرض کنید فرزندتان قرار دندانپزشکی داشته باشد، یا با یکی از دوستاناش دعوا کرده باشد؛ آیا هنگام صحبت کردن با همسرتان میتوانید این مسائل را به یاد بیاورید و در موردشان خبر بگیرید؟ همین لحظات به ظاهر کوچک و غیر مهم – همین تشریفات مثبت و امور روزمره – هستند که میتوانند نیاز متقابل را به توجه برطرف کنند؛ و البته، همین کارهای کوچک، قویترین نشانههای موفقیت در رابطه تلقی میشوند.
نیاز به توجه: چرا همه ما به کمی توجه نیاز داریم
منبع: سایکولوژی تودی
ترجمه: بازده