- آیا میتوانید از زندگی خود قبل از اینکه در این راه قدم بگذارید و تبدیل به فردی موفق شوید، صحبت کنید؟
من در یک خانواده از طبقه کارگر بزرگ شدم با والدینی که شغل دائمی نداشتند. دبیرستانم را به پایان نرساندم و زندگی خود را با کارگری شروع کردم. کارهایی مثل شستن ظروف، کار در کارخانهها، مزرعهها و دامداریها و ساختمانسازی.
وقتی دیگر نتوانستم کار کارگری پیدا کنم، شغلی در فروش مستقیم و ویزیتوری و حقالعملکاری یافتم و به درِ خانهها میرفتم و محصولات کوچکی را میفروختم و از درصدی که از آن عایدم میشد زندگیام را میگذراندم.
- بسیاری از افراد اولین قدمهای جاده موفقیت را سختترین مرحله آن میدانند. چون کمترین منابع و گزینهها را در اختیار دارند. شما چه کردید؟
بقا بزرگ ترین انگیزه است. من هیچ پولی نداشتم، هیچ کس را نمی شناختم، دوستی نداشتم و هیچ شانس و موقعیتی هم نداشتم. بنابراین به سمت اولین کار فروش که میتوانستم به دست آورم حمله بردم و تمام قلب و روح خود را صرف کسب پول کافی برای زنده ماندن کردم.
پس از شش ماه تلاش، یک فروشنده با تجربه مرا نشاند و فرایند فروش حرفه ای را به من نشان داد. هنوز هم به یاد دارم از این که در فروش حرفه ای روش و سیستمی وجود داشت، بسیار شگفت زده شده بودم. همین موضوع، زندگی ام را تغییر داد.
از آن به بعد، یک فلسفه برای خود داشتم: «می توانی هرچیزی را که لازم است برای رسیدن به هدفی که برای خود تعیین کرده ای بیاموزی.» هرگز از آن باور اولیه منحرف نشدم، نه برای خودم و نه برای دیگران.
- اتفاق بزرگ زندگی تان چه بود؟
در زندگی هر کسی لحظه مهم و نقطه تحولی وجود دارد. وقتی به عقب نگاه می کنید، در می یابید که به دلیل اتفاقی یا تجربه ای یا حتی حرفی که کسی در لحظه ای حساس به شما گفته زندگی تان تغییر کرده است. من باور ندارم که اتفاق بزرگی وجود داشته باشد. زندگی فرایندی طولانی و دنباله دار از دو قدم به جلو و یک قدم به عقب است. با گذشت زمان، اگر به سختی کار کنید و دائم مهارت های خود را ارتقا دهید، پیشروی مالی و پیشروی در بسیاری از راه های دیگر را آغاز خواهید کرد.
بسیاری از افرادی که می شناسم و موفق هم هستند، هنوز هم کار می کنند؛ تلاش مستمر می کنند تا به چیزهای بیشتری دست یابند و کارهای بهتری انجام دهند. این به خاطر نگرانی برای پول نیست، بلکه به دلیل این است که آنان ایده به کاربردن هوش و منابع شخصی در انجام کاری ارزشمند را که اغلب نتایج مالی به همراه دارد، دوست دارند.
همان گونه که متخصصین هرگز خود را متخصص نمی نامند، افراد موفق هم هرگز احساس نمی کنند که «رسیده اند». هرکاری که انجام بدهند، کار بیشتری وجود دارد که در آینده انجام بدهند. هرگز راضی نمی شوند. بسیاری از افراد موفقی که می شناسم متعهد به انجام کارهای بیشتر و بیشتر هستند تا پتانسیل خود را به تمامی به کار ببرند.
- به آنها که میگویند شما فقط شانس خوبی داشتید، چه دارید که بگویید؟
من در این رابطه بسیار سخنرانی کرده و نوشته ام. چیزی به اسم شانس وجود ندارد، فقط احتمالات وجود دارند. خبر خوب این که شما می توانید به سهم خود روی احتمالات تاثیر بگذارید.
هرچه سخت تر کار کنید، خوش شانس تر می شوید. هرچه بیشتر در مورد کار خود بیاموزید، بهتر می شوید و نتایج بهتری به دست می آورید. هرچه زمان خود را بهتر مدیریت کنید، پربارتر خواهید بود و نتایج بهتری حاصل می شوند. در نتیجه احتمالات به این صورت می شود که شما فرد مناسب هستید، کار درست انجام میدهید و در جای درست قرار دارید. بنابراین درها برای شما گشوده میشوند و شما بسیار سریعتر از یک فرد متوسط منفعل و کسی که منتظر است و امیدوار است چیزها بهتر شوند، به پیش میروید.
- بسیاری از افراد میگویند که نمیتوانند موفق شوند؛ چون با موانعی روبرو میشوند که آن کار را غیرممکن میکند.
درواقع هرکسی در سراسر دنیا از هیچ آغاز میکند. آنها زندگی خود را با آموزش محدود و بدون توانایی کسب درآمد آغاز میکنند. از آن پس، تنها هستیم. افراد موفق مسوولیت کامل موقعیت خود را میپذیرند، خوب یا بد. آنها بهانه نمیتراشند یا دیگران را سرزنش نمیکنند. آنها انتقاد یا شکایت نمیکنند. اگر از موقعیت خود خرسند نیستند، مشغول میشوند و آن موقعیت را به گونهای تغییر میدهند که از آن شادمان باشند.
با گذشت زمان، افراد فراوانی را ملاقات کردم که با محدودیتها و کمبودهایی مواجه بودند که بیشتر مردم حتی نمیتوانند تصورش را بکنند و ادامه دادند و موفق شدند.
من با گروهی مهاجر کار کردم که بدون هیچ پولی به این کشور آمدند و حتی یک کلمه انگلیسی نمیدانستند و هیچ آموزشی ندیده بودند، هیچ آشنایی نداشتند و جایی برای شروع نداشتند. من با مردمی کار کردم که نابینا بودند یا روی ویلچر بودند. با مردمی کار کردم که آموزشی بسیار سطح پایین داشتند و هیچ موقعیتی برایشان وجود نداشت و ادامه دادند و موفقیتهای بزرگی در زندگی کسب کردند. با هر دلیلی که شخص برای حرکت نکردن و پیشرفت نکردن بیاورد، میتواند به اطراف خود بنگرد و کسی را بیابد که موقعیتی بسیار بدتر از حد تصور آنان داشته اما با این وجود موفق بوده است.