نقد و بررسی کتاب کشکول شیخبهایی
نهتنها آثار تالیفی اندیشمندان بزرگ باارزش است، بلکه آنچه آنها از دیگران میپسندند نیز برای علاقهمندان درخور توجه است. بنابراین در کنار آثار تالیفی نویسندگان بزرگ، مجموعههایی از یادداشتها، خاطرات و منتخبات آنها نیز وجود دارد که به نامهای مختلفی منتشر و در اختیار خوانندگان قرار میگیرد. کشکول شیخ بهایی یکی از این آثار گرانقدر است که مضوعات گوناگونی از جمله مناجات، تاریخ، تفسیر، اخلاق و علوم را در قالب شعر، نثر، حکایت و پند شرح میدهد.
معرفی کتاب کشکول شیخ بهایی
کشکول شیخ بهایی یکی از مشهورترین آثار ادبیات فارسی است که مجموعهای از مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را در انواع قالبهای نوشتاری شامل میشود. مضمونهای اخلاقی این کتاب به دلیل مباحث پرشمار کتاب متنوع است. شیخ بهایی برای رساندن مفهوم و پندهای مورد نظر خود از شعر، حکایت، آیات قرآن و احادیث استفاده کرده است. بخشی از این متون، به قلم نویسنده است و برخی دیگر از منابع و نوشتههای دیگران آورده شده و گاهی نویسندهشان ناشناس است.
از آن جایی که شيخ بهائي یکی از شخصیتهای همهفنحریف زمان خود بود و بر حوزههای گوناگون دانشی احاطه داشت، متونی باارزش و در عین حال خواندنی در کشکول خود گنجانده است. این کتاب پر از آداب و اصول اخلاقی، مفاهیم عرفانی و تفسیرهای قرآنی است که زیر نظر دانشمندی خوشذوق و حکیمی عالم گردآوری شده است. کشکول شیخ بهایی بر نویسندگان بعدی خود تاثیر زیادی گذاشت و آنها با الهام از این کتاب آثاری با عنوان کشکول و با پیروی از ساختار آن تهیه کردند
در بخشی از کتاب الکترونیکی کشکول میخوانیم:
«چون سنهام تنگی گرفت. ردا و نعلین پوشیدم و پس از نماز عصر، عازم خانه ابوجعفر شدم. چون به در خانهاش رسیدم و اجازه ورود خواستم، خادمش بیرون آمد و گفت: چه میخواهی؟ گفتم: سلام مرا به آن بزرگوار برسان! گفت: به نماز ایستاده است. بر در خانهاش نشستم. زمان زیادی نگذشت که خادم بیرون آمد و گفت: خدا تو را برکت دهاد! درون آی! داخل شدم و بر او سلام کردم و پاسخ سلام مرا باز داد. و گفت: خدای بر تو ببخشاید! بنشین! زمانی سر به زیر انداخته بود. گفت: کنیهات چیست؟ گفتم: عبدالله. گفت: خدا کنیهات را برایت نگه دارد! و به تو توفیق دهد! ای عبدالله، چه میخواهی؟ با خود گفتم: اگر در زیارت کردن و سلام بر او و این دعا که در حق من کرد، بهره دیگر نبرده بودم، همین نیز در کمال زیادی بود. گفتم: از خدا خواستهام تا بر دل تو اندازد که مرا از علم خویش بهرهای برسانی و امید دارم که خواهش مرا درباره عنایت تو پذیرفته باشد.
پس گفت: ابوعبدالله! دانش، به آموختن نیست. و همانا که آن، نوریست که از اراده خدا بر دل میتابد و او را هدایت میکند. اگر خواهی که دانش بیاموزی، نخست، در خاطر خویش حقیقت بندگی را طلب کن! و آموخته خویش را به کار دار! و از خدا بخواه، تا فراستی در تو ایجاد کند.»
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب دزیره
نقد و بررسی کتاب یک بعلاوه یک
معرفی کتاب آوای فاخته - معرفی کتاب آوای فاخته -جی کی رولینگ
نقد و بررسی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج
منبع: فیدیبو