معرفی کتاب اتحادیه ی ابلهان - جان کندی تول
کتاب اتحادیه ی ابلهان با عنوان اصلی A Confederacy of Dunces رمانی از جان کندی تول، نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۹۸۱ توانست جایزه پولیتزر را به دست آورد. این رمان یکی از محبوبترین آثار داستانی امریکا محسوب میشود.
اتحادیه ی ابلهان پیش از آنکه به لحاظ داستانی مخاطب را جذب کند، سرنوشت نویسندهی آن او را حیرتزده میکند. نویسندهی این کتاب در سن ۳۲ سالگی، پس از آنکه هیچ ناشری حاضر به چاپ کتابش نشد، به زندگی خود پایان داد و مادرش پس از مرگ او، ۹ سال برای چاپ کتاب پسرش تلاش کرد تا سرانجام یک استاد دانشگاه حاضر به این کار شد. مدتی پس از چاپ کتاب، جایزهی پولیتزر را از آن خود کرد و در ۲۵ سال گذشته، بهعنوان یکی از کتابهای برتر ادبی امریکا شناخته شده است.
در این باره در پشت جلد کتاب نیز آمده است:
کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال – ۱۹۸۱ – جایزهی پولیتزر را ربود و پس از آن تبدیل به یک کالت شد. شاید بتوان محبوبیت کتاب را با ناطور دشت سلینجر مقایسه کرد. ایگنیشس جی رایلی قهرمان کتاب یک دن کیشوت امروزی است که وادار میشود از خلوت خود بیرون بیاید و با جامعهای که از آن متنفر است روبهرو شود و به شیوهی دیوانهوار خود با آن بستیزد. بسیاری از منتقدان، کتاب اتحادیه ی ابلهان را بزرگترین رمان کمدی قرن میدانند.
در ستایش کتاب اتحادیه ی ابهان بسیار نوشتهاند اما ما در اینجا فقط به برخی از آنها اشاره میکنیم:
واشنگتن پست مینویسد:
حرف آخر، یک کمدی حماسی، کتاب نیست، بهمنی غُرّان است.
رولینگ استون مینویسد:
کتاب اتحادیه ی ابلهان تقریبا همهجا نقد شده و تمام منتقدین هم عاشقش شدهاند. استثنائا اینبار همه حق دارند.
تایم مینویسد:
اگر قیمت یک کتاب بر این اساس سنجیده شود که چهقدر میخنداند، کتاب اتحادیه ی ابلهان شیرینترین معاملهی سال است.
خلاصه کتاب اتحادیه ی ابلهان
شخصیت اصلی داستان پسری جوان، چاق و تنبل به نام ایگنیشس است که علیرغم داشتن مدرک فوق لیسانس و درایت و بینش زیاد و علیرغم کتابهای فلسفی بسیاری که مطالعه کرده، نمیتواند فرد مفیدی برای جامعه باشد و کاری برای خود دستوپا کند. علت مشکلاتی که ایگنیشس با آن مواجه میشود، رکگویی و خِرَد بیشازحد اوست که همواره در مقابل سیستم تبعیضنژادی و متظاهر جامعهی امریکایی زمان خودش است و پیوسته فکر میکند به تنهایی میتواند دنیا را تغییر دهد، امریکا را تغییر دهد، شورش کند و اصلاحات لازم را اعمال کند. ایگنیشس با راه و روش مادرش که با او زندگی میکند هم مخالف است و مادرش همواره فکر میکند فرزندش یک کمونیست است.
نویسنده در ابتدای کتابش، شخصیت اصلی را به این شکل به مخاطب معرفی میکند:
یک کلاه شکاری سبزرنگ سری را که بیشتر به یک بادکنک حجیم شباهت داشت، میفشرد. روگوشیهای سبز پر بود از گوشهایی بزرگ و موهایی اصلاحنشده و کُرکِ زبری که در گوشها رشد کرده و از هر دو طرف زده بود بیرون، درست مثل ماشینی که راهنمای چپ و راستش همزمان چشمک بزند. لبهای پر و بههم فشردهاش از زیر سبیل انبوه و سیاهش توی چشم میزد، چین گوشهی لبهایش پر بود از نارضایتی و خردهچیپس.
ایگنیشس که با مادر پیرش زندگی میکند، تفاوت زیادی با دنیای بیرون خود دارد و ترجیح میدهد در خانه بماند و مشغول نوشتن افکارش باشد یا فیلم ببیند و یا بخورد و بخوابد تا اینکه در میان مردم اجتماع باشد. اما طی یک حادثه او و مادرش مجبور به پرداخت هزینه زیادی میشوند. بنابراین ایگنیشس به دستور مادرش باید شغلی پیدا کند و خسارتی را که بار آوردهاند، پرداخت کند.
ایگنیشس با وجود اینکه از دنیای بیرون فراری است ناچار با آن روبه رو میشود و شغلهای متعددی را امتحان میکند که هر کدام ماجرایی دارد و او در هر کدام ابلهانه رفتار میکند و…
در ابتدای کتاب، نقل قول جالبی از جانتن سویفت، نویسنده سفرهای گالیور آمده است که میگوید:
وقتی نابغهای حقیقی در دنیا پیدا میشود میتوانید او را از این نشانه بشناسید: تمام ابلهان علیهش متحد میشوند.
برای مشاهده لیست کتابفروشی های معتبر شیراز را کلیک کنید
درباره کتاب اتحادیه ی ابلهان
کتاب اتحادیه ی ابلهان پر از طنز است، طنزی که بارها و بارها از ته دل خواننده را میخنداند، اما واقعیت این است که در پسِ این طنز بهظاهر خندهدار، واقعیتی تلخ نهفته است. واقعیتی که شاید «هولدن» در ناتور دشت آن را به خوبی آشکار کرد. ایگنیشس از جامعهی متظاهر و دورویی که در آن زندگی میکند بیزار است. هیچکس، حتی مادرش او را درک نمیکند جز همکلاسی دوران دانشگاهش که برای نجات ایگنیشس از وضعیتی که بدان گرفتار شده است، اقدام میکند.
ایگنیشس «دن کیشوت» عصر خویش است. در جامعهای که پر از نیرنگ و ریاکاریست ساز مخالف میزند، چون معتقد است که همراهی و یا سکوت هنگامی که میدانیم اهدافی که پیش رویمان است تماماً اشتباه و به ضرر همه و به سوی افت کیفیت و اصول آرمانگرایانهی یک جامعه است (فرقی نمیکند یک جامعهی بزرگ باشد یا یک جامعهی کوچک نظیر یک خانواده یا یک گروه کوچک دوستی)، در وهلهی اول به ضرر خود فرد ساکت و خنثی خواهد بود.
انسانها باید آگاه شوند، نه اینکه برای حفظ منافع شخصی بازیچهی دست منفعتطلبان شوند و آنکه سکوت میکند از همه حقیرتر است و دیر یا زود پیامد سکوتش گریبان خودش را نیز مانند بقیه خواهد گرفت.
ایگنیشس سکوت نکرد، ایگنیشس دربرابر بیعدالتیهای یک کارخانهای که در حال ورشکستگی بود ایستاد، اما اخراج شد. ایگنیشس به ازدواج اشتباهی که مادرش میخواست به آن تن دهد اعتراض کرد ولی از جانب مادرش طرد شد.
و واقعیت دنیای امروز چنین است: اگر به بیعدالتیها و خطاها معترض شویم، یا محکوم میشویم یا طرد، هرچقدر هم که برای آن جامعه مفید باشیم.
با همهی اینها، ایگنیشس حاضر است دوستانش و حتی خانوادهاش را از دست بدهد اما خودش را پشت نقابی که نیست پنهان نکند. شاید اگر ایگنیشسهای بیشتری را اطراف خود میدیدیم، آیندهی بهتری در انتظارمان بود.
موضوع جالب در مورد کتاب اتحادیه ی ابلهان آخر داستان است که به نظر من اگر نویسنده زنده بود به خوبی میتوانست ادامه آن را بنویسد و یک سری فوقالعاده از آن خلق کند. اما در نهایت با وجود اینکه این رمان، بسیار خوب و جذاب است، مخاطبان به دو شیوه متفاوت با آن برخورد خواهند کرد، یا آن را تا آخر میخوانند و بسیار تمجیدش میکنند و یا به وسط کتاب نرسیده آن را رها میکنند.
ایگنیسش متخصص قرون وسطا است که تمام دنیا را از دریچهی کتاب تسلای فلسفهی بوئتیوس، فیلسوف قرون وسطایی، میبیند. تمام زندگیاش فلسفهبافی است و انزجار از جامعهی امریکا. از فرهنگ مصرفگرایی، هالیوود، دموکراسی و هر چیز امریکایی دیگر بیزار است. هیچ کتابی مثل کتاب اتحادیه ی ابهان جامعهی مادی و پر از بیعدالتی و دورویی امریکا را به این قدرت به تصویر نکشیده. ایگنیشس ناظر غیرمنفعلی است بر تمام حماقتها و بیشعوریهای محیط پیرامونش. امریکای او همان است که نویسندهی کتاب هم ماندن در آن را نپذیرفت و مرگ خودخواسته را انتخاب کرد.
جملاتی از متن کتاب اتحادیه ی ابلهان
- قبل از اینکه ملت ما خودش رو نابود کنه باید یک قانون بیچونوچرا براش وضع بشه. ایالات متحده مقداری الاهیات و هندسه لازم داره، کمی سلیقه و شرم و حیا. الان داریم بر لبهی مغاک تلوتلو میخوریم.
- «تو باید پول اون مرده رو بدی ایگنیشس. میخوای منو تو زندان ببینی؟ اگه مادرتو بندازن پشت میلههای زندان از خودت شرم نمیکنی؟»
- «میشه لطفاً دیگه دربارهی زندان حرف نزنی؟ ظاهراً این قضیه خیلی ذهنت رو مشغول کرده. البته بهنظرم میآد از فکرکردن بهش لذت میبری. در عصر ما مظلومنمایی دیگه بیمعناست.»
- «درست در اوج تظاهراتشون تمام برگههای قدیمی – و البته تصحیحنشده – رو از پنجره ریختم روی سرشون. کالج کوچیکتر از اونی بود که بتونه چنین اعتراضی رو علیه مَغاک دنیای آکادمیک معاصر قبول کنه.»
- «تو هیچوقت اینو به من نگفته بودی ایگنیشس.»
- «اونموقع نمیخواستم آشفتهت کنم. ضمناً به دانشجوها گفته بودم که برای نجات آیندهی بشریت امیدوارم همهتون عقیم بشین.» ایگنیشس بالشها را دور سرش مرتب کرد. «تا اونموقع نتونسته بودم بیسوادی و تصورات غلطی رو مشاهده کنم که از اذهان تاریک دانشجوها میجوشید. هرجا که کار کنم باز هم همین خواهم بود.»
- من نمیخوام نیمهی پر رو ببینم. خوشبینی باعث میشه حالت تهوع بگیرم. منحرفانهس. انسان بعد از هبوط این دنیا فقط لیاقت بدبختی رو داره.
- در پایان اولین روز کاریام احساس خستگی بسیار میکنم. هرچند، دوست ندارم به خود تلقین کنم که دلسرد یا افسرده یا مغلوب شدهام. برای نخستین بار در زندگی با سیستمی رودررو شدم که کاملاً مصمم بود تا در چارچوب موقعیت خود به عنوان ناظر و ناقد کار کند، اگر بشود چنین تعبیری به کار برد. اگر بیشتر شرکتها شبیه شلوار لوی اداره میشدند مطمئنم که نیروهای کار امریکا بیشتر با وظایف محولهشان سازگاری پیدا میکردند. کارمندی که مورد وثوق باشد بههیچوجه برایش مزاحمتی ایجاد نمیشود. آقای گونزالز، رئیس من، به وضوح عقبمانده است ولی بدون شک آدم دلپذیری است. دائماً نگران است که مبادا با انتقاد از عملکرد کسی باعث رنجشش شود. درواقع میشود گفت او پذیرای هر چیزی هست و بنابراین به طرز خوشایندی به شیوهی عقبماندگی خودش دموکرات است.
مطالب مرتبط:
معرفی کتاب شب های روشن نوشته داستایفسکی
معرفی کتاب دن کیشوت
دانلود کتاب صوتی "چشم هایش" به نویسندگی بزرگ علوی
مسحوران مهتاب؛ از فاکنر تا هدایت
دانلود کتاب صوتی "باغ وحش شیشه ای" به کارگردانی "حمید سمندریان"
معرفی کتاب سرخ و سیاه از استاندال
منبع: کافه کتاب