تئوري بيوريتم
توضيح تئوري بيوريتم را با اين سوال آغاز ميكنيم، آيا پيش آمده تا حالا سوالاتي از خود بپرسيد كه نميدانم چرا اينقدر خسته ام، چه اتفاقي افتاد كه نميتوانم خوب فكر كنم، چرا با فلاني چنين برخورد كردم, چرا از كارم بيزار شده ام، چرا انرژي و توان انجام كار را ندارم، چرا با همكارم دعوا كردم، چقدر فراموش كار شده ام، چقدر احساس ضعف ميكنم و غيره كه براي هر كسي اعم از مدير، كارمند، كارگر وغيره پيش ميآيد كه در واقع قبل و يا بعد از آن خود در وضعيت ديگري به سر ميبرد، مثلاً چند روز قبل به وي حواس پرتي حاكم بود ولي بدون تغيير محسوس در زندگي وي امروزحواس او جمع است؛ و يا هفته قبل از ديدن همكاران، درختان كنار خيابان، رئيس خود احساس نشاط و لذت ميكرد ولي امروزه بدون اينكه اتفاق خاصي افتاده باشد,از ديدن آنها احساس نفرت ميكند.
در حالات مذكور و يا سايرحالت ها كه در زندگي هر كسي اتفاق ميافتد، سوالاتي مطرح ميشود كه در واقع خود فرد مقصر نيست، زيراكه زندگي هر انسان از تولد تا مرگ همانند زنجيره اي بي انتها از سه سيكل خاص تشكيل يافته است و نيمياز هر سيكل در فاز مثبت و نيميديگر در فاز منفي قرار ميگيرند كه عبارتند از :
-سيكل جسمي (Physical cycle )
-سيكل عاطفي (Emotional cycle )
-سيكل فكري (Intellectual cycle )
سيكلهاي تئوري بيوريتم
توضيحاتي درباره منحني هاي بيورتيم نسبت به محور زمان
بيوريتم سيكلهاي فيزيكي (جسمي)، عاطفي و فكري را در زندگي ما نشان ميدهد.
بعضي اوقات هر سه سيكل با هم در يك فاز منفي ومثبت قرار دارند. وقتي هر سيكل در فاز مثبت باشند زندگي احساس واقعاخوبي دارد و هنگاميكه هر سه سيكل با هم در فاز منفي باشند (يا درحال سوق به سوي فاز منفي باشند) ما احساس نااميدي ميكنيم . بيشتر وقتها اين سه سيكل در درجات مختلف فاز مثبت و منفي درارتباط ما با يكديگر متفاوت هستند.شدت فاز مثبت ومنفي حداقل دو باردر سال رخ ميدهد. خوب است بدانيم كه وضعيت يا حالات ما در ارتباط با دوره فاز اصلي منفي است. زيرا ميتواند به ما كمك كند تا براحساسات خود تسلط يابيم.
سيكل انرژي جسميهر 23 روز كامل ميشود كه شامل: نيروي جسمي، هماهنگي بدني، سرعت انجام فعاليت هاوفعاليت هاي بدني ميباشد.
سيكل انرژي عاطفي هر 28 روز كامل ميشود كه شامل: خلاقيت، حساسيت، سلامت روحي، ادراك، طرزتلقي، باورها، گرايش ها، نگرش وبينش ميباشد.
سيكل انرژي فكري هر 33 روز كامل ميشود كه شامل: كاركرد حافظه، سرعت انتقال، قدرت يادگيري، توانايي فكري،قدرت پردازش، چالش فكري، تجزيه وتحليل مسايل، بررسي ومقايسه راه حل هاوانتخاب گزينه بهترين ميباشد.
نقاط بسيار مهم (بحراني) هنگامي هستند كه سيكلهاي فردي از فاز مثبت به فاز منفي يا بالعكس تغيير پيدا ميكنند.
هنگاميكه سيكلها به سمت فاز منفي ميروند، اثر آن مثل وقتي است كه شما از يك بزرگراه خارج شده ايد و وانمود ميكنيد كه ميتوانيد با همان سرعت در خيابانهاي شهر رانندگي كنيد، هنگاميكه دوره بحراني تغيير جهت ميدهد (برعكس ميشود) يك بد بياري است ومثل اين است كه شما وارد يك بزرگراه شده ايد و مجبوريد كه سرعت خود را افزايش دهيد.
فازهاي مثبت و منفي سيكلهاي جسماني، عاطفي و فكري در حول محورزمان
وقتي كه منحني برخي از سيكلها در بالاي حد وسط قرار دارد، مايك تجربه بزرگ در تطبيق حالات (جسمي، عاطفي وفكري) داريم. اگر اين سيكل جسميباشد شما احساس جسماني خوبي خواهيد داشت، براي مثال: اگر شما يك عمل بدني را انجام دهيد بايد داراي انعطاف پذيري بيشتري در كار باشيد. اگر اين سيكل عاطفي باشد، شما در يك حالت خوب قرار خواهيد گرفت و ارتباط شما با ساير مردم مثبت تر خواهد شد. اگر اين سيكل منحني فكري باشد، فرآيند فكري شما با تيزهوشي همراه خواهد بود، ارتباط آسانتر ميشود و ممكن است شما درون بيني بيشتري نسبت به مسايل مختلف داشته باشيد.
وقتي كه منحني برخي از سيكلها در پائين حدوسط قرار داشته باشد مايك تجربه بد در تطبيق حالات داريم .اگر اين سيكل منفي منحني جسميباشد، ممكن است شما احساس ضعف و سستي كنيد. اگر اين منحني منفي سيكل عاطفي باشد, ممكن است احساس نگون بختي و خروج ازتنظيم داشته باشيد. اگر اين منحني منفي فكري باشد، فكر ميكنيد كه سرگشته شده ايد و در تمركز فكر مشكل خواهيد داشت.
وقتي كه همه سيكلها در حد وسط مبدا زمان باشند، اين يك وضعيت نگران كننده در مطابقت با زندگي فردي ميباشد كه مستعدترين روز براي ايجاد حادثه در زندگي ميباشد (روزهاي بحراني) واگر حتي دو منحني درحد وسط مبدا زمان در يك نقطه همديگر را قطع كنند اين زمان يك زمان بسيار نگران كننده است. نگراني درقسمت جسمي ممكن است از طريق اينكه شما احساس فرسودگي و از توان افتادگي داشته باشيد بروز كند و دراين حالت پرهيز كردن از تلاش وكوشش جسميتوصيه ميشود. نگراني در قسمت عاطفي ممكن است از طريق اينكه شما احساس بدخلقي و افسردگي كنيد بروز دهد و در اين حالت پرهيز كردن از آشوبهاي عاطفي، ناسازگاريها و جدلها توصيه ميشود. نگراني در قسمت فكري سرانجام از طريق تنبلي فكري بروز ميدهد و دراين حالت بهترين كار به تعويق انداختن فعاليت هايي است كه مقداري به تمركز فكر فشار وارد ميكنند.
ريتمها قادر به پيشگويي روز حادثه وتفسير حوادث نيستند، آنها فقط ميتوانند پيشنهاد دهند كه ما چگونه ميتوانيم از حوادث پيشگيري كنيم و با آنها كارايي را افزايش دهيم. براي مثال پزشكان در مورد طرح هاي عمل پزشكي ومديران ميتوانند از اين علم در زنجيره برنامه ريزي خود استفاده كنند ولي اين امر به اين كه شما به اين نظريه اعتقاد داريد يا نه بستگي دارد.
خصوصيات بيوريتم
خصوصيات بيوريتم را ميتوان به صورت خلاصه: «كاهش حوادث و افزايش كارايي وجلوگيري از حذف دايميافراد در سازمان» بيان كرد. در بيوريتم با استفاده از تخصيص منابع انساني توصيه شده در آن ميتوان فرد را متناسب با شغل به كار گرفت.
از روشهايي كه در ايمني محيط كار مورد استفاده قرار ميگيرد ازگونومياست. كه ارگونوميبه مطالعاتي اطلاق ميشود كه در آن ساخت، تركيب وسازمان كار، طراحي تجهيزات ،شغل ومحل كار در رابطه با عامل انساني مورد بررسي قرار ميگيرد ودر اين روشها به مسايل فيزيولوژيكي، ادراكي و تاحدي رفتاري انسان توجه ميگردد. از جمله نكات عمده اي كه درروشهاي ارگونوميمورد تاكيد است بيوريتم
((Biorhythm يا سيكلهاي بيولوژيكي، جسمي، عاطفي و فكري ميباشد.
تاريخچه تئوري بيوريتم
در پايان قرن نوزدهم «دكتر هرمان سوبودا» پرفسور روانشناسي در دانشگاه وين كنجكاو يا تحريك شد كه ممكن است هيچ نظم ويا ريتميدر تغييرات اساسي كه در طبع و منش بشر صورت ميگيرد وجود نداشته باشد.
سوبودا به خاطر مقاله علميكه به وسيله ويلهلم فيليس درباره اندامهاي نر و ماده دربشر صورت گرفت تحت تاثير واقع شد. سوبودا در اولين كنفرانس خود در دانشگاه وين حاضر شد واين مسئله را ذكر كرد «كه لازم نيست انسان مدت زيادي را زندگي كند تا تشخيص بدهد كه زندگي تغييرات متداومياز موضوعات است.» اين تشخيص هيچ انعكاسي بر روي تغييرات كه در سرنوشت مارخ ميدهد و يا تغييراتي كه درمراحل مختلف زندگي اتفاق ميافتد ندارد.
حتي اگر شخص بتواند يك زندگي كه به طور كلي بدون تاثيرات خارجي باشد داشته باشد، با اين وجود زندگي هرروزش شبيه روز بعد نخواهد بود. سوبودا در طول تحقيقاتش بين سالهاي1897 تا1902 بازگشت وتكرار درد و افزايش بافتهاي و نسوخ را ثبت كرد. او يك چرخه تناوبي را در تب ها، در شيوع و همه گيري بيماري و درحملات قلبي كشف كرد,.پديده اي كه فيليس دريك بازبيني پزشكي گزارش داده بود، كه منجر به كشف ريتم هاي 23 و28 روزشد.
اين امر شگفت انگيز است هنگاميكه سوبودا مطالعاتي را در مورد رتيمها درزندگي انسان روي مشاهداتش در زمينه فيزيولوژي متمركز كرده بود، سه هزار مايل دورتر در برلين يك پزشك تجربي «ويلهلم فيليس» مقدار زيادي تحقيقات پزشكي را به منظور تائيد سيكلهاي 23 و28 روزه گرد آوري كرده بود. وي اين سيكلهارا هنگام تشخيص بيماري تعدادي از بيمارانش مشاهده كرده بود.
آن چيزي كه مطالعه چرخه زيستي را كه تجربه اي مجذوب كننده است به وجود آورده اين حقيقت است كه پاره اي از شواهد قانع كننده به وسيله محققاني از يكديگر اطلاع نداشتند كشف شد. دريك روش اصولي كه درآن سومين وبزرگترين ريتم ـ رتيم مغزي ـ به وجود آمد. در طول سال1902 «آلفرد تلتسر» يك دكتر مهندس طبق گزارشات خود تعداد زيادي حالات رفتاري ازمحصلين و دانشجويان خود ثبت كرد. تلتسر تعجب كرد كه چرا توانايي هاي ذهني محصلين گاهي دچار اختلاف بود. آيا يك الگوي صحيح ميتوانست برقرار شود؟
برپايه نمونه هاي آماري اعلام شده توسط تلتسر يك الگوي صحيح ميتوانست برقرار شود.مقاله تلتسر به طور فرضي آماده نتيجه گيري شده بود كه ماكزيمم و منيمم رفتار محصلين در يك چرخه 33 روزه معين نوسان ميكند . او توانست اثبات كند در قسمتي از اين دوره دانش آموز ميتواند به آساني موضوعات جديد را درك وجذب كند و از طرف ديگر اين دوره قابل مقايسه با مدتي بود كه ظرفيت فكر كردن به طور وضوح تقليل يافته بود.