بررسی روح گریان من - کیم هیون هی
کتاب روح گریان من با عنوان اصلی the tears of my soul داستان واقعی یک جاسوس زن کرهای به نام کیم هیون هی است که با نام مستعار کیم اوک هوآ در سازمان جاسوسی کره شمالی فعالیت میکرد و پرواز ۸۵۸ هواپیمایی کره جنوبی را منفجر کرد. هدف کیم هیون هی و کره شمالی از این اقدام جلوگیری از برگزاری بازیهای المپیک و اتحاد دوباره دو کره بود که البته با شکست مواجه شد.
پشت جلد کتاب آمده است:
روح گریان من داستان زندگی زنی است که تحت حکومت کره شمالی، در نوجوانی از خانوادهاش جدا شد، سختترین آموزشهای نظامی را از سر گذراند، به عنوان جاسوس به بسیاری از کشورهای جهان سفر کرد و یکی از خوفناکترین ماموریتهای جاسوسی ممکن را به سرانجام رساند. او فرصت یافت از فرازونشیبهای زندگی پرماجرا، دردناک و سرشار از ترس و رنج خود و حکومت مرموز کره شمالی بگوید و پس از ترجمه کتابش به یازده زبان زنده دنیا، افراد بسیاری از داستان زندگی کیم هیون هی باخبر شدند. این شرح حال جذابترین جاسوس تاریخ کره است؛ شرح حال یک جاسوس زن.
کیم هیون هی، ابتدا خاطرات دوران کودکی خود را به شکل خلاصه بیان میکند و بعد به این اشاره میکند که چطور دوران مدرسه و دانشگاه را با موفقیت پشت سر گذاشته و به دلیل ظاهر زیبا و تسلط به زبان ژاپنی (در دانشگاه در این رشته تحصیل کرده بود) بسیار سریع بدون اینکه حق انتخابی داشته باشد عضو سازمان جاسوسی حزب شده و آموزشهای مختلف را برای تبدیل شدن به یک جاسوس حرفهای شروع کرده است. در تمام این مراحل هیون هی باید هرچه را که به او میگفتند اجرا میکرد، چون مخالفت با هر دستور مساوی مخالفت با حزب بود و نتیجه آن تبعید، فرستاده شدن به اردوگاه کار اجباری و حتی اعدام بود. اما باید به این نکته اشاره کرد که خود او هم در اثر سالها آموزش و شستشوی مغزی انجام همهی این کارها را افتخار، خدمت به کشور و رهبر عزیز میدانست.
هیون هی از آموزشهایی که دیده میگوید، از اتفاقات داخل کره شمالی میگوید، از ماموریتهای جاسوسی و از منفجر کردن هواپیما میگوید، از ماجرای دستگیر شدن و در نهایت از محاکمه شدنش میگوید.
اولین جملاتی که از کتاب روح گریان من میخوانیم چنین است:
۲۶ آوریل ۱۹۸۹ – سئول، کره جنوبی
در اتاق انتظار کثیف و تاریک متهمان نشسته بودم، نفسم بالا نمیآمد و منتظر اعلام مجازاتم بودم. آن بیرون و در سالنی که به دادگاه ختم میشد اجتماعی خشمگین پشت در موج میزد و من یک آن ترسیدم که نکند در را بشکنند. صدایشان مانند غرشی سهمگین برمیخاست و انگار دشنامهایشان تمام ساختمان را میلرزاند.
قاتل، قاتل، قاتل…
مُشتم را گره کردم و دیدم تمام بدنم میلرزد. داشتند به خاطر من داد میزدند. داشتند بر سر من داد میزدند.
درباره کتاب روح گریان من
کره شمالی نمونه واقعی یک حکومت تمامیتخواه است که هنوز پابرجاست و ما امروزه هم میتوانیم دیوانهبازیهای آنها را مشاهده کنیم. کیم هیون هی قربانی همین حکومت است. زندگی در این کشور فاجعه است و شما حتی اگر مامور عالی رتبه باشید نمیدانید که فردا چه چیزی در انتظارتان است.
یکی از موضوعات جالب کتاب، اعتماد نکردن کره شمالی به ماموران عالیرتبه جاسوسی خودش است. همهی افرادی که به ماموریت خارج کشور میرفتند پس از بازگشت باید سه ماه آموزش عقیدتی میدیدند و همه آنها نیز قبل از ماموریت باید قسم وفاداری میخوردند. و این نکته بر هیچ جاسوسی پوشیده نبود که اگر دست از پا خطا کنند حزب چه بلاهایی سر خانواده آنها میآورد. قسمتی از متن سوگندنامه که در کتاب آمده است:
هنگام انجام این ماموریت هرگز اعتمادی را که حزب به ما ارزانی داشته و نگرانیهایش بابت رفتارمان را فراموش نخواهیم کرد. عهد میبندیم که از قوانین انقلابی پیروی خواهیم کرد و تماما با یکدیگر همکاری خواهیم کرد تا ماموریتمان را به نحو احسن به انجام برسانیم. ما از بزرگواری رهبر کبیرمان با نثار جان خود پاسداری خواهیم کرد.
اما به اعتقاد من جالبترین قسمت کتاب روح گریان من پس از دستگیری کیم هیون هی بود. برخورد مامورهای کره جنوبی و شیوهای که از هیون هی اعتراف گرفتند بسیار قابل توجه بود که برای جذاب ماندن موضوع به آن اشارهای نمیکنم. پیشنهاد میکنم اگر به کتابهای هیجانی علاقه دارد و دوست دارید درباره کره شمالی بیشتر بدانید، حتما این کتاب را مطالعه کنید.
آخرین نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول است. ۱۹۸۴ اثر بسیار بسیار برجسته و مهمی در رد حکومتهای تمامیتخواه است که در کیم هیون هی هم در کتاب به آن اشاره میکند. اگر مایل هستید در مورد حکومیتهای تمامیتخواه (کره شمالی) بیشتر بدانید، پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را هم مطالعه کنید.
قسمتهایی از متن کتاب روح گریان من
- وقتی من و همدستم کیم سونگ ایل را در فرودگاه بحرین دستگیر کردند هر دومان طبق دستور سعی کردیم با خوردن کپسول سیانوری که در میان سیگارهایمان جاساز شده بود خودمان را بکشیم. (روح گریان من – صفحه ۸)
- طبق استانداردهای زندگی در کره جنوبی بهسختی میشد خانواده ما را جزو طبقه متوسط به حساب آورد ولی در مقایسه با دیگر اهالی کره شمالی ما خودمان را جزو قشر ممتاز میدانستیم. مثلا اینکه همیشه در خانهمان روغنِ پختوپز پیدا میشد و میتوانستیم غذای سرخکرده بخوریم تجمل محسوب میشد. (روح گریان من – صفحه ۱۲)
- در کره شمالی به آمریکا میگویند «دشمن ابدی که همزیستی ما و آن زیر یک آسمان غیرممکن است». (روح گریان من – صفحه ۱۴)
- میدونید چرا ما از شما زنها در عملیات جاسوسی استفاده میکنم؟ به خاطر زیباییتون. در ضمن، اگر لازم شد در یک کشور خارجی به صورت قانونی ساکن بشید باید با کسی که ما براتون انتخاب میکنیم ازدواج کنید. مطمئنم شما متوجه حرفهای من هستید. (روح گریان من – صفحه ۳۲)
- بیست دقیقه بعد زنی خوشپوش، با کلاه لبهدار زنانهای بر سر، از سمت دیگر نهر به طرفمان آمد. از روی پُل گذشت و نزدیکتر که شد فهمیدم شبیه کرهایهاست. بدون توقف از کنارمان گذشت ولی شنیدم موقع عبور کلمه ناکایاما را به زبان آورد. سونگ ایل بدون نگاه به او همین کلمه را تکرار کرد. زن مسیرش را عوض کرد و چیزی در یک سطل آشغال در همان نزدیکی انداخت. خیلی زود از دید خارج شد. (روح گریان من – صفحه ۱۲۱)
- آنچه من را بیش از همه ترساند احتمال زنده ماندنم بود. در دل شک داشتم که آیا میتوانم هویت و ماموریتم را مخفی نگه دارم یا نه و لحظهای که این اطلاعات را لو میدادم لحظهای بود که تا ابد از دید کشورم و رهبرانش خائن قلمداد میشدم. (روح گریان من – صفحه ۱۵۰)
- بعدا فهمیدم که او منظورش «زیبای خفته» بوده است. من از این چیزها سر درنمیآوردم چون ادبیات غرب در کره شمالی ممنوع است و کتابهای کودک فقط درباره شکوه کیم ایل سونگاند. (روح گریان من – صفحه ۱۷۴)
- انتخابات در کره شمالی هر چهار سال یک بار برگزار میشود. برای هر منصب محلی تنها یک کاندیدا وجود دارد که حزب تعیینش میکند و مردم رای بلی یا خیر میدهند. از هفتهها پیش از انتخابات، تجمعاتی ترتیب داده میشود و تظاهرات به راه میافتد و سخنرانیهایی انجام میشود برای تهییج مشارکت صددرصدی. مشخص است که هر فرد بالای هفده سال طبق قانون ملزم به رای دادن است و تمام آن شعارها و تجمعات تهییجکننده دوز و کلکی بیش نیست. (روح گریان من – صفحه ۱۸۳)
- به کشورهای زیادی سفر کردهام؛ مثل روسیه، مجارستان، اتریش، ایتالیا، چین و جاهای دیگر و هرگز کشوری را پیدا نکردهام که مردمش از مردم کره شمالی زندگی بدتری داشته باشند. (روح گریان من – صفحه ۲۳۵)
مطالب مرتبط:
بازجویی از صدام توسط جان نیکسون
معرفی زندگی نامه آخرین دختر اثر نادیا مراد
منبع: کافه کتاب