نقد و بررسی کتاب زنان در روزگارشان
«زمانی که در حال نوشتن این کتاب بودم، دخترم آخرین نسخه مجله میس را برایم خرید که بخش اصلی آن به مقالهای با عنوان «50 راه فمینیست بودن» اختصاص داشت. مقاله حاوی تصاویر و توضیحاتی بود درباره پنجاه نفر و در جایی از آن نوشتهشده بود: «زیبایی جنبش ما آن است که خیلی تغییر میکند... مدام در حال حرکت، تحول و رشد است... اگر میخواستیم تمام صفحات تمام شمارههای مجله را برای 22 سال آینده اختصاص دهیم به توصیف راههای زیادی که برای به کار بستن فمینیسم وجود دارد بازهم جا کم میآوردیم و نمیتوانستیم همهچیز را بگوییم.»
با خود گفتم چگونه میتوانم چنین رویکردی را با تاریخ فمینیسم پیوند دهم.»
اینها کلماتی است که مارلین لگیت کتاب «زنان در روزگارشان» را با آن شروع کرده است. کتابی که تاریخ فمینیسم را روایت میکند. به گفتهی خودش او در این کتاب تلاش کرده است تمام راههایی که زنان در ذهن و عمل برای رهایی از سلطهی مردان انجام داده بودند را دستهبندی کند و ارزیابی مناسبی از آنها ارائه دهد.
درباره کتاب زنان در روزگارشان
زنان در روزگارشان، تاریخ فمینیسم در غرب با عنوان اصلی «in their time: a history of feminism in western society» سال 2001 منتشر شد. نویسندهی این کتاب که یک استاد تاریخ است، در این کتاب سعی کرده است تاریخ فمینیسم در غرب را روی کاغذ بیاورد. او از قرونوسطا آغاز کرده و تا قرن بیستم را بررسی کرده است. چالشهای پیش روی زنان، حقوق زنان و مسیری که زنان در این مدت رفتهاند تا حقوقشان را پس بگیرند موضوعاتی است که در این کتاب به آنها پرداختهشده است. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است با مخاطب ارتباط برقرار کند و دیدگاههایش را برای او شرح دهد. او تلاش کرده فمینیسم را از زوایای مختلف تعریف کند و تغییر و تحرک پذیری آن در طول زمان را بهخوبی نشان دهد.
مروری بر فصلهای کتاب زنان در روزگارشان
عناوین فصلهای کتاب به شرح زیر است:
- فصل اول: درآمدی بر فمینیسم و مردسالاری
- فصل دوم: از عیسی مسیح تا ژاندارک
- فصل سوم: تأثیر رنسانس: زنان، تحصیل و هنرهای خلاق
- فصل چهارم: دین، سیاست و ادبیات در دوران آغازین اروپای مدرن
- فصل پنجم: انقلاب در فلسفه و سیاست
- فصل ششم: رادیکالها و اصلاحگران
- فصل هفتم: آغاز موج اول فمینیسم
- فصل هشتم: مسائل موج اول فمینیسم
- فصل نهم: دوران جنگ و فمینیسم بین دو جنگ جهانی
- فصل دهم: ریشههای موج دوم
پس از پایان فصل دهم بخشی تحت عنوان نتیجهگیری آمده است که نویسنده در آن کتاب را به این شکل به پایان برده است: «درنهایت آنچه عملگرایی را ارزشمند میسازد، نه بخت موفقیت بلکه روند مبارزه است. اعتمادبهنفسی که تکتک زنان در زندگی شخصی خویش به دست میآورند و فرهنگ حمایتگری که در اتحاد با سایر زنان یا مردان در مبارزهای مشترک شکل میدهند؛ بنابراین بازشناختن تلاشهای فعالان زن طی قرون و نیز موانع رویاروی آنها که هنوز هم هست، ما را نیز توانمندتر میسازد.»
پس از پایان متن کتاب بخشی به نام مطالعهی بیشتر آمده است که در آن با جزئیات به تمام منابعی که در نگارش کتاب از آن استفادهشده، اشارهشده است. این فهرست منابع برای کسانی که میخواهند دربارهی نظریهی فمینیسم، تاریخ این نظریه و حتی دوران اولیه مسیحیت و قرونوسطا اطلاعات کامل و کافی به دست آورند، منبع مناسبی است. همچنین پژوهشگران و دانشجویان هم میتوانند از این فهرست استفاده کنند.
در بخشی از کتاب زنان در روزگارشان میخوانیم
فرانسوا پولن دو لابار (۱۷۲۳-۱۶۴۷) کشیش آزاداندیش فرانسوی که عاقبت به مذهب پروتستان گرایید. نمایانگر
تأثیر شگرف دکارتیسم بر مشاجره زنان است. درحالیکه نویسندگان دیگر در موضع دفاع از زن با نقلقول از مراجع، رقیب یا گردآوردن نمونههای متعارف زنان مشهور نظرات خود را بیان میکردند، پولن انديشه فرودستی زنان را «صرفاً یک پیشداوری» نامید که «ما از ظاهر چیزها درمییابیم، هنگامیکه قادر به بررسی آنها از نزدیک نیستیم». چنین اندیشهای؛ که بر پایه عقل و خرد نبود، طبق معیارهای دکارت باید کنار گذاشته میشد. این نظرات حتماً سبب دلگرمی کریستین دو پیزان اولین زن مدافع زنان در مشاجره زنان میشد اما پولن از این هم پا فراتر نهاد و با بررسی ریشهها حوادث تاریخی حکم دستورات لازمالاجرا را بيابند؛ و اين فکر را رد کرد که «زنان باید همچنان در موضع فرودستی که میبینیم باقی بمانند». تنها تفاوت میان دو جنس به تولیدمثل مربوط میشد. ذهن «بدون جنس» بود و «قلمروی خرد هیچ مرزی نمیشناخت». اين حرف بسیار معنیدار بود. پولن اعتقاد داشت که تمام قلمروهای دانش – فیزیک، پزشکی، پیکرشناسی، ریاضیات، حقوق و سیاست. جغرافی. تاریخ دینی و حتی الهیات و قانون کلیسای کاتولیک-میتواند به روی زنان باز باشد. او هیچ دلیلی نمیدید که زنان اگر بتوانند بر آثار شرایط اجتماعی غلبه کنند، نتوانند فرمانروا، قانونگذار، قاضی یا حتی سرباز شوند. پولن حتی کار انحصاری زنان، یعنی تولیدمثل را قدر مینهاد: «بنابراین؛ به نظر میرسد زنان باارزشترین اعضای جامعهاند؛ زیرا خدمتی که آنها به جامعه میکنند. بسیار بیشتر از دیگران است.»
اما از یک جنبه مهم، کار پولن دو لابار کاملاً متعارف بود: رساله او بیش از اینکه درباره زنان باشد درباره فلسفه بود. نیت اعلامشده او توضیح دادن شیوه دکارتی بود. پولن اذعان کرد که با آن هدف به دنبال «یک موضوع خاص و خیرهکننده (که همگان از آن نفع برند)» و باوری «به قدمت جهان، به گستردگی زمین و به عمومیت نوع بشر» میگشته است. مبحث زنان کاملاً برای این منظور مناسب بود. آیا پولن دو لابار از تمام کسان دیگری که برای نشان دادن هنر جدل گری نوشتند. فمینیست صادقتری نبود؟ آیا فمینیسم او صرفاً در خدمت نشان دادن قدرت استنتاج منطقی اوست؟ کاملاً امکان دارد که او اين فرم را برای پنهان کردن بنیاد ستیزی رسالهاش در مورد زنان انتخاب کرده باشد؛ اما از جهاتی نیز او بسیار محافظهکار بود. او هرچند مدعی برابری تواناییهای زن و مرد بود، بخش بزرگی از کتاب خود را به توصیف «استعدادهای خاص زنان» اختصاص داد که به طرزی مأیوسکننده سنتی از کار درآمد. دختران» در کنار سایر ویژگیها، ملایمتر سختکوشتر صبورتر در کار، مطیعتر متواضعتر و خوددارترند. زنان بهطور طبیعی تودارتر و متینتر پرهیزگارتر و لطیفتر از مرداناند. شفقت طبیعی که بیهیچ شگفتی در محبت بیشتر آنها به کودکان انعکاس مییابد. آنها را برای مراقبت از تهیدستان یا بیماران مناسبتر میسازد. هرچند پولن دو لابار با بحثهای نوی خود به ژانری کهنه حیات بخشید؛ اما وفاداری او به فمینیسم جای تردید دارد...
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب اتاقی از آن خود - ويرجينيا وولف
نقد و بررسی کتاب به سوی فانوس دریایی - ویرجینیا وولف
نقد و بررسی کتاب زنان در روزگارشان
معرفی کتاب زنان بیندیشید و ثروتمند شوید
منبع: فیدیبو