۶ ترفند عالی کسب و کار برای کنترل خودتان
دربارهی کارآفرینها افسانهی معروفی وجود دارد که مطمئن هستم میتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. این افسانه همچون چیزی است:
“آه که چهقدر رویایی! عاشق این هستم که کسب و کار خودم را مدیریتکنم. آنهمه تغییر و کنترلی که میتوانم روی برنامهی خودم داشته باشم! میتوانم وقتم را به انجامدادن فلان کار یا بهمان کار بگذرانم.”
….و افسانهی مدیریت کسب و کار خود هم از همینجا سرچشمه میگیرد.
البته میتوان در رابطه با ساعات کاری تغییرپذیر داشت و مثلا بین کار کردن ۱۰ شب یا ۶ صبح انتخاب کرد (من همیشه اولی را انتخاب میکنم… نه کار کردن در صبح زود را). آنوقت میتوانم از ترافیک سنگین خیابانها برای جلسه با مشتریها فرار کنم. لازم نیست چندان سفر کاری داشتهباشم یا آخر هفتهها کار کنم.
اما نباید واقعیت را فراموش کرد: برای من، واقعیت این است که کارآفرین بودن و ادارهی کسبوکار خودم سختترین چیزی است که در دوران کاریام انجام دادهام.
گرچه کار در شرکت میتواند چالش برانگیز باشد، اما در پایان روز – خوشبختانه همیشه پایان روز وجود دارد – پیش خانوادهام بر میگشتم، چک حقوقم را بهموقع دریافت میکردم و همهچیز خوب بود. کار تمام میشد.
اما بهعنوان یک کارآفرین فهمیدهام کار هیچوقت تمامی ندارد. همیشه ایدههایی برای برنامهها و محصولات جدید وجود دارد. مثلا کتابی هست که پیش خودم گفتهام آن را مینویسم، و بعد دعوتنامهای برای صحبت کردن در یک همایش دریافت میکنم، فلان مشتری خاص میخواهد فقط با من همکاری داشتهباشد، یا مثلاSkyeTeam بهدنبال نیروهای با استعداد جدید میشود؛صورتحسابها باید پردازش شوند و ایمیلها و تماسهای تلفنی باید پاسخ داده شوند. فهرست کارهایی که باید انجام شوند هیچگاه تمامی ندارد.
و من عاشق این موضوع هستم. یک کارآفرین موفق و پرکار هستم و هیچچیز تابهحال برای من بیش از این لذتبخش نبودهاست. بهترین شغلی که داشتهام، و البته که لازم میدانم بگویم با بهترین تیمی که داشتهام.
با این حال، بهدنبال رشد تیم و کسبوکارم، باید نقشم را از نو ارزیابیکنم و از نو ببینم زمان و انرژیام را برای چه امری صرف میکنم. رویکرد “خودم همهاش را انجاممیدهم” دیگر موثر یا مناسب نیست. دارم یاد میگیرم به دیگران مسئولیت بدهم تا به شکل تازهای کار کنند. کنترلم روی کار را بازپس میگیرم تا ما بتوانیم عملکرد بهتری داشته باشیم.
اگر شما هم مثل من حسمیکنید هر روز کار از هزاران سمت و سوی گوناگونها بر سرتان میریزد و طول فهرست کارهای انجامدادنیتان تکیه به جایگاه رمان جنگ و صلح میزند، شاید زمان آن باشد شما هم کنترل کار را بازپسبگیرید و عملکرد بهتری داشتهباشید. در ادامه ۶ ترفند آورده شدهاند که ممکن است برایتان کارگشا باشند:
۱. کانون توجه داشتهباشید
چند سال اول کارم در SkyeTeam هیچ “برنامهای” جز پرداخت صورتحسابها نداشتم. از هیچ فرصتی دریغ نمیکردم و از همهی موقعیتهای مغتنم استفاده میکردم. تا زمانیکه از کارمان لذت میبردیم و انتظارات مشتریهایمان را میشناختیم و آنها را برآورده میساختیم، راهبرد ما (یا شاید نبود راهبرد ما) برایمان کارگشا بود. اما امسال من کنترل کار را بازپسگرفتم تا بتوانیم عملکرد بهتری داشته باشیم.
ما یک برنامهی راهبردی نوشتیم (روی تنها یک برگهی کاغذ! ) و آن بخشهایی از کسب و کار که میخواستیم در سه سال آینده رویشان تمرکز کنیم و نتایج مورد نظرمان را با جزییات مشخصکردیم. حصول اطمینان از اینکه راهبرد مذکور را همهی افراد تیم درک میکنند و با آن همراه هستند کاملا در کار ما تغییر بهوجود آورد.
روند موفقیت ما – و موفقیت مشتریهایمان –شتابگرفتهاست، و درحالحاضر ما برای تصمیمگرفتن دربارهی پروژههایی که باید روی آنها کار کنیم و پروژههایی که در عین لذتبخش بودن احتمالا ما را از مسیرمان منحرف خواهند کرد، فیلتر مشخصی داریم. رویکرد ما دومنظوره است؛ هم به اهداف کاریمان توجه دارد و هم به اهداف شخصیمان.
چه اهداف کاری هستند که در تلاش برای رسیدن به آنها در کسب و کار خود هستید؟
چه اهداف شخصی هستند که (شما و اعضای تیمتان) در تلاش برای رسیدن به آنها هستید؟
۲. پاسختان را تغییر دهید
من برای بله گفتن به درخواستهایی که به سمتم سرازیر میشوند دست نمیجنبانم؛ درخواستهای مشتریهایم و آدمهایی که صرفا میخواهند “با سوالهایشان سرم را درد بیاورند”. آنچه که بیهیچ تردیدی در این میان فدا میشود، زمانی است که من پشت میزم به تولید محتوای مناسب برای جلساتمان میگذرانم. زمانی که میتوانستم با خانواده و دوستانم بگذرانم مورد دیگری است که در این میان از دست میرود.
اما امسال کنترل کار را دوباره بهدست گرفتم تا عملکرد بهتری داشتهباشیم. مهارتهای نه گفتنم را تقویتکردم. بهجای اینکه بلافاصله بله بگویم، یاد گرفتم به خودم اجازه بدهم از عبارت “بگذارید دربارهی آن فکر کنم”یا بلافاصله نه بگویم (البته خدا نکند). کار سادهای نبود. باید یاد میگرفتم نه را بهشکل متفاوتی بگویم. اما داشتن کانون توجه مشخص به من و هم تیمیهایم اجازه میدهد بهتر تشخیصدهیم چه چیزی را باید قبولکنیم؛ یعنی همان فرصتهایی که به ما کمک میکنند کسب و کار خود را گسترش دهیم و به اهدافمان دست پیدا کنیم.
برای اینکه نه گفتن را شروع کنید، به چه نیاز دارید؟
چگونه نه میگویید که روابطتان هم حفظ شود؟
۳. کمک بگیرید
پیشتر دربارهی استقلالطلبی و اتکا به خود که در موفقیت من تاثیرگذار بودهاند نوشتهام. با این حال، همین خصوصیتها آن وقتی میخواستم کار را بهتنهایی انجام دهم، مانع از پیشبرد آن شدهاند. موفقیت را تنهایی نمیتوان بهدست آورد. همهی ما برای دستیابی به اهدافمان به دیگران وابستهایم. من حتی در مقام یک کارآفرین بدون تیم هم به روابطم با مشتریان، افرادی که با آنها مشورت میکردم و یارانم وابسته بودم.
کمک خواستن نشانهی ضعف نیست، نشانهی قدرت است. هر چه شمار آدمهایی که از روی علاقهی شخصی به شما برای دستیابی به موفقیت در کسب و کار کمک میکنند بیشتر باشد، احتمال دستیابی به آن موفقیت و حفظ آن بیشتر است.
شما با وجود چه مسائلی به تنهایی موفق هستید؟
چه زمان (و از چه کسی) کمک میگیرید؟
۴. نگرانیهایتان را با دیگران در میان بگذارید
تا به حال نشده است با کارآفرینی صحبتکنم که بیم و نگرانی از پیشرفت کسب و کار را تجربه نکرده باشد. این احساس میتواند کمی دلآشوب باشد یا دلهرهای عظیم که سرتاسر وجود فرد را فرا بگیرد. مثلا دلهره و آشوب برای من در روزهایی اولیهی پیادهسازی SkyeTeamبیشتر افزایش داشت.
آن صدایی که نجواکنان در ذهن من میخواند تو نمیتوانی چون… آن نگرانیهایی که من دربارهی پروژهی بعدی داشتم، ایمیلی که هفتهی گذشته فرستاده بودم، تیم من، بازاریابی و باقی مسائل مشابه. متوجهشدهام که نگرانی – مخصوصا زمانی که تنها آدم نگران خودم هستم –من را خالی از انرژی و نیرو میکند.
پس کنترل کار را دوباره بهدست گرفتم و درحالحاضر عملکرد بهتری دارم، چون دیگر خودم تنها آدم نگران نیستم. وقتی نخستین نشانههای نگرانی را حس میکنم، افکارم را با مشاوران معتمدم، همیارانم و آدمهایی که میتوانند با توجه به نیازم نگرشها، توصیهها و پشتیبانیها در اختیارم بگذارند، در میان میگذارم.
فهرست نگرانیهایتان درحالحاضر شامل چه چیزهایی میشود؟
همیار شما– کسی که میتوانید برای نصیحت گرفتن و راهنمایی گرفتن به او مراجعه کنید – چهکسی است؟
۵. حرفهایها را استخدامکنید
میدانم که ممکناست بودجهی محدودی داشتهباشید؛ با این حال، اگر بخواهید همهی کارها را خودتان انجام دهید ممکناست نتایج مبتدیانهای عایدتانشود. اینکه میتوانم کاری را انجام دهم معنیاش این نیست که باید آن را انجامدهم. بازپسگرفتن کنترل کار بدین معنی است که من مسئولیت سپردن به دیگران را در دستور کارم قرار دادهام. درحالحاضر بهجای صرف ساعتهای متمادی در هر ماه برای نوشتن صورت مغایرت حسابهای بانکی، یک حسابدار این کارها را برای من انجام میدهد، و میتوانم این وقت را روی چیز دیگری که به رشد و پیشرفت کسبوکارم کمک میکند، سرمایهگذاریکنم.
چه زمان بهجای اینکه خودتان کارها را انجامدهید، از حرفهایها کمک بگیرید؟
نخستین بخشی که باید در زمان استخدام نخستین آدم حرفهای به آن توجهکنید و توجه هم خواهید کرد، کدام بخش است؟
۶. به مسافرت بروید
مطمئنم انتظار این توصیه را نداشتید. در نخستین سال راهاندازی شرکتم من هیچوقت از کار دست نکشیدم. خانوادهام با ماشین به مسافرت رفتند و من در خانه ماندم چون “شرکت به من احتیاج داشت”. بله، شرکت به من احتیاجدارد، اما خانوادهام هم به من احتیاجدارد. بهعلاوه، خودم هم به خودم احتیاجدارم.
مسافرتکردن یکی از بهترین راههای بازپسگرفتن کنترل کار است. تعطیلات فرصتی برای بازسازی نیروها، بهدستآوردن بینش و فکر کردن به ایدههایی تازه برای اضافهکردن به فهرست لعنتی کارهای انجامشدنیام در اختیارم میگذارد. کمی فاصلهگرفتن از کار قادرم میسازد با شور و هیجان بیشتری به کار برگردم.
آخرین باری که به مسافرت رفتید یا کمی فراغت از کار داشتید کی بود؟
برای اینکه بهشکل منظم در زندگیتان به مسافرت بروید، چهکار میکنید؟
کارآفرین بودن به این معنا نیست که باید همهی کارها در کسب و کار خودتان انجامدهید. لازمه موفقیت، بازپسگرفتن کنترل کار و انجامدادن کار درست در زمان درست است. میپرسید چه بر سر سایر ایدهها و کارهای فهرست انجامدادنیهایتان میآید؟ خب، آنها را فردا انجامدهید.
موضوع: ۶ ترفند عالی کسب و کار برای کنترل خودتان
مقالات مرتبط:
۳ نکته برای اینکه با اولین شغل خود هماهنگ شوید
کنترل رفتار برای نجات زندگی کاری