یادداشتی بر فیلم Trainspotting و بازخوانی دلایل ساخته شدن قسمت دوم این فیلم
فیلم Trainspotting "رگ یابی"؛ که در ایران به "قطاربازی" معروف است در سال 1966 ساخته شد. همچنین در سال 2017 قسمت دوم این فیلم T2 Trainspotting اکران گردید.
شاید در دنیای واقعی وقتی به زندگی مصرف گرایانه خود و جامعهی سرمایهداری اطرافمان نگاه میکنیم، احتمال اینکه مانند تایلر دردن دستبهکار شویم و باشگاه مشتزنی راه بیندازیم خیلی کم باشد. اینکه خانهی خود را با تمام وسایلی که دوستشان داریم آتش بزنیم و علاوه بر خرد کردن شیشهی ماشینهای ساخت کارخانههای سرمایهدار، فک آدمها را هم خرد کنیم تا بتوانند به باشگاهی عضو شوند که از طریق آن از زندگی مصرف گرایانه دور شوند و بدون وابستگیهای بیمعنی خود زندگی کنند. تا دیگر کاری را که دوست ندارند به خاطر کالاهایی که نیاز ندارند مجبور نباشند انجام دهند.
اما در همین دنیا که نمیتوان باشگاه مشتزنی راه انداخت، شرایط برای شبیه رنتون شدن فراهم است. اعتیاد به هروئین. این یک روش برای بیخیال تمام مشکلات شدن است که رنتون، اسپاد، سیک بوی و تامی آن را انتخاب کردهاند. چهار دوست که به همراه رفیق الکلی شان، نوع غیرمرسومی از سبک زندگی را انتخاب کردهاند.
رنتون مدتی است که میخواهد ترک کند تا زندگی او به شکل دیگری تبدیل شود. اما مدام وسوسهی هروئین به سراغ او میآید. پس از ماجراهای فراوانی که پیش میآید رنتون موفق به ترک شده و زندگی جدید خود را در لندن شروع کرده است که باز طی پیشنهادهایی زندگی او دچار تغییر میشود.
تکتک بازیگران، نویسنده فیلمنامه (جان هاج)، داستان اصلی که مربوط به رمان (اروین ولش) و صدالبته شخص (دنی بویل) همگی در نمایش دادن فضای بهشدت واقعی و باورپذیر از زندگی افرادی که زندگیشان درگیر هروئین شده، موفق عمل کردهاند. برای روشنتر کردن این موفقیت میتوان مقایسهی کوتاهی بین Trainspotting و فیلم دیگری در فضای هروئین و مواد انجام داد:«مرثیهای برای یک رؤیا» ساختهی دارن آرونفسکی در سال ۲۰۰۰ روایتگر داستان یک معتاد به هروئین، دوتا از دوستانش و مادر تنهایش است. که وارد فاصله زمانی خاصی از زندگی آنان میشود. در مقایسهی Trainspotting و «مرثیهای برای یک رؤیا» میتوان در اولین مورد به این مسئله اشاره کرد که دنی بویل تا چه حد به فضای مواد نزدیک شده است و یک وضعیت باورپذیر را از درون آن به مخاطب ارائه میدهد. درصورتیکه دارن آرونفسکی بافاصله از فضای مواد روایتگر یک داستان از افراد درگیر آن است. در مسئلهی بعدی در این مقایسه میتوان اشاره کرد که در پیام و محتوا آرونفسکی بهشدت نصیحت کننده عمل کرده و بیشتر سعی به ترساندن مخاطب از عواقب اعتیاد داشته تا ایجاد یک تجربه در فضای متفاوت و سپس دادن حق انتخاب و قضاوت آن فضا برای مخاطب. حتی در مقایسهی فرمی این دو اثر متوجه میزان استفادهی آرونفسکی از تدوین برای ایجاد ریتم تند و استرسآور در مقابل حرکت دوربینهای آرام و زوایای خاص دوربین در Trainspotting متوجه تفاوت دیدگاه دو کارگردان در پشت آثارشان میشویم. درنتیجهی این مقایسه چیزی از ارزشهای تجربهی فوقالعادهی شنیدن موزیک متن «مرثیهای برای یک رؤیا» بازیهای خوب و تمام نکات مثبت آن کم نمیکنیم. اما در کنار هم قرار دادن این دو اثر بهخوبی موفقیت Trainspotting را در نمایش فضای درون این افراد و عدم تزریق ایدئولوژی نشان میدهد.
پس از موفقیتهای Trainspotting و فروش فوقالعادهی آن یعنی بودجهی یک و نیم میلیون پوندی و فروش هفتاد و دو میلیون پوندی دنی بویل کارنامهی درخشانی از خود بهجا گذاشت. فیلمهایی همچون «ساحل»، «میلیونر زاغهنشین»، «۱۲۷ ساعت» و «استیو جابز» که حتی شاید باور آن سخت باشد که فکر پشت همهی این فیلمها مال یک نفر باشد. دنی بویل با Trainspotting موفق به کسب رتبهی دهم در لیست ۱۰۰ فیلم برتر «بی اف آی» شد و در سال ۲۰۰۴ در رأیگیری بهترین فیلم اسکاتلند نامزد شد. همه اینها موجب شد تا مخاطبین این فیلم منتظر باشند تا در تاریخ ۲۷ ژانویه ۲۰۱۷ شاهد اکران قسمت دوم این ساخته دنی بویل یعنی Trainspotting ۲ شوند.
نویسنده:مهرداد نظری
نگاهی به فیلم Trainspotting در کنار دیگر آثار "دنی بویل"
نقد فیلم Trainspotting "قطاربازی"