نگاهی به فیلم "شرم" ساخته اینگمار برگمان
فیلم "شرم" فیلمی است به کارگردانی اینگمار برگمان که دو بازیگر اصلی آن یاران همیشگی و بازیگران مورد علاقه برگماناند: لیو اولمان و مکس فون سیدو. Liv Ullmann که در این فیلم کاراکتر، اوا (Eva) و Max von Sydow کاراکتری به نام، یان (Jan) را به تصویر کشیده اند. فیلم در سال 1968 ساخته شد.

"شرم" بدین منوال آغاز میشود کهیان برای همسر خود اوا رؤیایی که شب گذشته در خواب دیده را تعریف میکند و آن هم این است که آن دو بار دیگر در کنسرتی موزیک مینواختند. از این گفته در مییابیم که این زوج افراد هنرمندیاند و مساله دوم، این که حال قادر به انجام آن نیستند. علت آن؟ در صحنه بعد وقتی میخواهند صبحانه بخورند، میبینیم که اوا ناراحت است و شوهرش به او میگوید: " تقصیر من نیست. من که این جنگ لعنتی را شروع نکردهام! ". پس علت جنگ است. در مییابیم که جنگی در حال انجام است. نکته جالب توجه این است که در هیچ بخشی از فیلم، مخاطب به این نکته پی نمیبرد که طرفین جنگ چه کسانی اند و اساساً در فیلم مطرح نشده است. یان و اوا عملاً ارتباطی با خارج ندارند. رادیوی شان خراب است و نیاز به تعمیر دارد و قبض تلفن را پرداخت نکردهاند و یان هم خواستار حفظ این "وضعیت" است. کمی که فیلم به پیش میرود در سکانسی میبینیم که در حال خوردن ناهار هستند و دوربین بر چهره اوا تمرکز دارد و ما یان را تنها از پشت میبینیم و این خود تکنیکی سینمایی است بیانگر این که در این صحنه، تمرکز بر اوا است. اوا را میبینیم که میگوید حدود سی سال دارد و بچه میخواهد و طلب این را دارد که یان نزد دکتر جهت معاینه رود. در ادامه هواپیماهای دشمن بدان محل حمله و یان و اوا را وادار به مصاحبهای میکنند. بالاتر از این "وضعیت" سخن گفتم. مراد همین است یان و اوا اساساً آدمهای بدون "ایدئولوژی" هستند. افرادی که در گیر و دار سیاست و دنیای آن نیستند پس به راحتی توسط همین موضوع طعمه شکنجه میشوند (سکانسهای جلوتر فیلم). شاید این نوع از شهروندان (اوا و یان) از جهتی بدترین نوع شهروند باشند از این حیث که در امر سیاسی مداخله نمیکنند و خود را وارد نمیبینند و اصولاً سرنوشت خود را به دست افراد غیر میسپارند و ...
در حین جنگ مدام میبینیم که به یان حملات عصبی دست میدهد و محتاج به همسرش برای آرام شدن و بقا است. یان اساساً شخصیتی متزلزل، عدم اعتماد به خود و فردیتش و به نوعی دارای روحی لطیف است که حتی در صحنهای قادر به کشتن یک مرغ نیست لیکن در ادامه روند سرگذشتش پس از اتمام جنگ، یان کاملاً دگرگون شده و جدیدی را مشاهده میکنیم؛ دیگر آن فرد وابسته، بدون اعتماد به نفس، ترسو و هیستریک نیست، وجود (being) جدیدی را دارا شده است که این بر اثر جنگ و مهمتر از آن طی تغییر روند رابطه او و همسرش به وجود میآید. یان حتی دست به کشتن می زند! سنگدل میشود! بی عاطفه و بی توجه حتی به آتش کشیده شدن خانهاش.

پس از آنکه به دلیل مصاحبهای که در بالا ذکرش رفت و یان و اوا شکنجه شدند و توسط یاکوبی، یکی از شخصیتهای فیلم، آزاد شدند. به خانه مخروبه خود بازگشتند و در حین کارهنگامی که خشم خود را بروز میدهد، یان به اوا میگوید: "جالبه! وقتی جنگ بود، حداقل نسبتاً با همدیگر خوب بودیم" بحث بینشان بالا میگیرد و اوا به یان میگوید " اگر صلح شود، از تو جدا خواهم شد " و این نقطهای است که عملاً زندگانی مشترک این دو به اتمام رسیده است و به قول معروف در طلاق عاطفی به سر میبرند. ریشهٔ این نزاعها بخش عمده آن اگر نه همه آن صرفاً مساله "فرزند و مادری" است؛ اوا بسیار خواهان اینست که مادر شود و سعادت خود و زندگی زناشویی خود را در این مساله میبیند. اونیازی درونی به حسی زنانه را میطلبد یعنی "وضعیت مادری" (motherhood).
یاکوب مرتباً به خانه آنها میآید و به طور کاملاً واضح دل بر آن دارد که اوا را اغوا کند و از او کام دل بگیرد و صحنهٔ مشهوری از فیلم که یان را از باده مست میکنند. یاکوب تمام دارایی خود را به اوا میبخشد و آن دو در خارج از خانه، در گلخانه مشغول به عمل زنا میشوند. یان که با سری سنگین از مستی به در میآید، از پنجره خانه آن دو، یاکوب و همسرش را میبیند. آن دو را نه در حین عمل بلکه با هم میبیند و ظن و گمان این مساله در ذهن او مسلماً برابری با عین واقعیت میکند. چنان که وقتی سربازان به رهبری یکی از شخصیتها به نام فیلیپ، یاکوب را در بیرون از منزل دستگیر کرده و طلب آن مقدار پول عظیم را میکنند، این یان است که پول را پنهان کرده و در نهایت یاکوب را به ضرب گلوله میکشد. شاید به دلیل انتقام از عملی که او با همسرش مرتکب شد. در بخش پایانی فیلم با صحنهای مواجه میشویم که ساکنان آن منطقه از جمله اوا و یان سوار بر قایقی هستند تا از آن منطقه نکبت بار بگریزند اما در نهایت تنها چیزی را که به نظاره خواهند نشست مرگ تدریجی خود خواهد بود چنان که مرگ دیگران را به چشم دیدند.

به نظر نگارنده فیلم در دو لایه کار میکند: لایه رویین و لایه زیرین. در لایه رویین جنگ، تبعاتش و خرابی و مرگ را نشان میدهد اما عقیده بنده براین است که غایت فیلم نه این مساله بلکه " کند و کاو روابط انسانی است " که همان لایه زیرین است. فیلم از اساس بر منطق کلام لحظههای حساس عمیق میشود مانند کلام اوا به یان: "چه خواهد شد اگر ما دیگر نتوانیم با یکدیگر حرف بزنیم؟". حرف این است: عشق، علاقه، زندگی مشترکی که کردهایم، همه چیزمان و اساساً "ما" چه میشویم؟ دل نگرانی اوا که دل نگرانی بشری در تمام روابط عاشقانه با طرف دیگر است، ذیل همان کند وکاو، تنشها و تباینات روابط انسانی است.
اشکان کریمی
منبع: کانون فرهنگی چوک