نقد و بررسی کتاب گزیده اشعار نادر نادرپور
نادر نادرپور شاعر پیشکسوت ایران در خانوادهای اصیل و تحصیل کرده به دنیا آمد. او پیش رفتن به مدرسه الفبای فارسی را آموخته بود و 5 سالگی روزنامه ایران را برای پدرش میخواند. او به واسطهی علاقهی پدرش به شعر، در فضای ادبی رشد کرد و از همان دوران به شعر فارسی علاقمند شد. نادر نادرپور شاعر و مترجم نام آشنای ایرانی است که سبک و قلم او در مورد توجه بسیاری از شاعران پس از خود بوده است. در این رابطه میتوان شمس لنگرودی را نام برد که به تاثیر از سبک نادر نادرپور سرودن شعر را آغاز نموده است.

زندگینامهی نادر نادر پور، شاعر و نویسنده و مترجم
نادر نادرپور متولد سال 1308 در کرمان است. او در خانوادهای فرهیخته متولد شد. نادرپور تحصیلات ابتدایی خود را در کرمان گذراند و برای دورهی دبیرستان به تهران نقل مکان کرد. او پس از اخذ مدرک دیپلم تحصیلات خود را در رشتهی زبان و ادبیات فرانسه ادامه داد و از داشگاه سوربن پاریس فارغالتحصیل شد.
نادرپور پس از بازگشت به تهران به همراه عدهای از روشنفکران و نویسندگان کانون نویسندگان ایران را تاسیس نمود. او سرپرستی گروههای هنری مختلفی نظیر گروه ادب امروز در رادیو و تلویزیون ملی را بر عهده داشت. علاوه بر آن سردبیر نشریاتی نظیر «هنر و مردم» و «نقش و نگار» بود. او سالهای زیادی را در خارج از کشور گذراند و در دههی 50 به آمریکا مهاجرت کرد و سرانجام در سال 1378 در کشور آمریکا از دنیا رفت.
نادر نادرپور با سرودن شعری به نام «قم» نام خود را بر سر زبانها انداخت. از مجموعه اشعار او میتوان به «چشمها و دستها»، «دختر جام»، «شعر انگور»، «سرمه خورشید»، «گیاه و سنگ نه، آتش» و «خون و خاکستر» اشاره کرد.
انتشارات نگاه کتاب مجموعه اشعار نادر نادرپور را عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است.
مروری بر دفترهای شعر مجموعه اشعار نادر نادرپور
- چشمها و دستها
- دختر جام
- شعر انگور
- سرمهی خورشید
- گیاه و سنگ نه، آتش
- از آسمان تا ریسمان
- شام بازپسین
- صبح دروغین
- خون و خاکستر
- زمین و زمان
در بخشی از کتاب مجموعه اشعار نادر نادرپور میخوانیم
دریچه ای رو به شب
دریچه باز بود
و درصفای شامگاه باغ
سلام کاج بود و خنده ستارهها
و پرسش نسیم از درخت: -«زنده ای؟»
و پاسخ درخت: -«زندهام»
و موج رقص در تن درخت
و دست عاشق نسیم و گردن درخت!
و مرد، درپس دریچه ایستاده بود
(میان پرسشی زخویش و پاسخی به خویش)
- « در تو، آنکه بود. هست؟»
- « درمن آنکه بود» نیست!»
چراغ، مرده بود در سرای مرد
و سایهای نبود در قفای مرد
و دست هیچکس به روی شانه های مرد
سکوت بود و آن صدا که گفته بود: -«در من آنکه بود، نیست»
و در سقوط آبشار بیصدای پردهها
دلی به مرگ خویش می گریست، می گریست...
مطالب مرتبط:
دانلود کتاب صوتی شلوار های وصله دار از رسول پرویزی
دانلود کتاب صوتی سووشون اثر سیمین دانشور نویسنده زن ایرانی
معرفی کتاب جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی
دانلود کتاب بینوایان + کتاب صوتی
معرفی کتاب بار هستی ، رمان فلسفی
دانلود کتاب سه تار از جلال آل احمد + کتاب صوتی
منبع: فیدیبو