نقد و بررسی کتاب دوست بازیافته
آرتور کستلر نویسندهی مجارستانی دربارهی کتاب دوست بازیافته نوشته است: «در دورانی که جسدهای آدمیان را ذوب میکردند تا از آنها برای پاکیزگیِ نژاد برتر صابون بسازند، صدها کتاب بزرگ و قطور نوشته شده است؛ اما یقین دارم که این کتاب کوچک برای همیشه جایی را در کتابخانهها از آن خود خواهد کرد». کتاب دوست بازیافته نوشتهی فرد اولمن داستانی است در دل جنگ جهانی. این کتاب شیرینی و تلخی یک دوستی که سرانجامی غافلگیرکننده در انتظار آن است را روایت میکند.
خلاصه کتاب دوست بازیافته
در زمان پرآشوب و پرتشویش جنگ جهانی دوم که نظام هیتلری در آلمان مستقر شده است، دو نوجوان هم مدرسهای به نام هانس و کنراد با یکدیگر آشنا میشوند. آنها زندگی به ظاهر آرام و بیدغدغهای دارند و همهچیز خوب و آرام است. هانس از خانوادهای یهودی است و کنراد از خانوادهای ثروتمند و اشرافی؛ اما بعد از مدتی دوستی و آشنایی این دو نوجوان تحت تاثیر کشمکشها و رویدادهای سیاسی و اجتماعی زمان هیتلر کمکم سست میشود. سرنوشت برای آنها جدایی از یکدیگر را رقم میزند. آنچه در این داستان بسیار تکاندهنده و دردناک است زمانی است که سطرهای پایانی کتاب به شکلی غافلگیر کننده تمام میشود.
در بخشی از کتاب دوست بازیافته میخوانیم
در فوریهی ۱۹۳۲ به زندگی من پا گذاشت و دیگر هرگز از آن جدا نشد. بیش از یک چهارم قرن، بیش از نه هزار روز دردناک و ازهم گسیخته از آن هنگام گذشته است؛ روزهایی که رنج درونی یا کار بی امید آنها را هرچه تهیتر میکرد؛ سالها و روزهایی که برخی از آنها پوچتر از برگهای پوسیدهی درختی خشک بود.
روز و ساعتی را به یاد میآورم که برای نخستین بار چشمم به پسری افتاد که از آن پس مایهی بزرگترین شادمانی و نیز بزرگترین سرگشتگی من شد. ساعت سهی بعدازظهر روزی تیره و گرفته از زمستان خاص آلمان بود. دو روز از شانزدهمین سالگرد تولدم میگذشت. در دبیرستان کارل آلکساندر اشتوتگارت بودم که معروفترین دبیرستان منطقهی وورتمبرگ بود و تاریخ بنیانگذاری آن به سال ۱۵۲۱ میرسید؛ یعنی سالی که مارتین لوتر با شارل پنجم، سرور «امپراتوری مقدس» و شاه اسپانیا، رو در رو شد.
همهی جزییات آن روز را به یاد میآورم: کلاس با میزها و نیمکتهای چوبی سنگین؛ بوی تند چهل بالاپوش زمستانی نمناک؛ لکههای خیس برف آبشده بر زمین؛ چهارگوشهای زرد بر دیوارهای خاکستری که از تصویرهای قیصر ویلهلم دوم و شاه ووتمبرگ که پیش از انقلاب به دیوار آویخته بودند، بهجا مانده بود. هنوز هم میتوانم چشمانم را ببندم و تصویر همشاگردیهایم را که از پشت میدیدم، در برابر خود مجسم کنم.
درباره فرد اولمن
فرد اولمن، نویسنده و نقاش آلمانی- انگلیسی در 19 ژانویه سال ۱۹۰۱ در اشتوتگارت آلمان در خانواده یهودی به دنیا آمد. در دانشگاه فرایبورگ، دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ و دانشگاه توبینگن در رشته حقوق تحصیل کرد و در سال 1933 زمانی که هیتلر در آلمان قدرت گرفته بود از آلمان به پاریس رفت. اولمن با فروش نقاشیهایش در پاریس امرارمعاش میکرد. او که در به تصویر کشیدن هنرمندی حاذق شده بود توانست در سال 1935 اولین نمایشگاه شخصی آثارش را در پاریس برای مردم به نمایش بگذارد. اولمن مرد دنیادیدهای بود و به چند کشور سفر کرده بود. او که در بحبوحهی جنگ زندی کرده بود و خیلی چیزها را به چشم دیده بود اما در میان بدبیاریهای زندگیاش ازدواج موفقی داشت که حدود ۵۰ سال دوام یافت. رمان دوست بازیافته که دنبالهی نام آن تو به آلمان بازنخواهی گشت است اولین بار در سال 1971 منتشر شد. زمانی که نویسنده ۷۰ سال داشت. بااینکه سالها از انتشار این اثر گذشته است اما داستان و نوع روایت آن برای بسیاری از خوانندگان دلنشین بوده است.فرد اولمن در طول زندگیاش چند کتاب دیگر هم نوشت و سرانجام در ۱۱ آوریل ۱۹۸۵ در لندن از دنیا رفت.
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی کتاب پست مدرنيسم
معرفی کتاب تصویر یک رویا
معرفی کتاب بار هستی ، رمان فلسفی
نقد و بررسی کتاب سومین پلیس
منبع: فیدیبو