نقد و بررسی کتاب تبدیل رویا به ثروت
محور اصلی کتاب تبدیل رویا به ثروت کارآفرینی است. این کتاب به کمک چند استراتژی ساده به مخاطب کمک میکند کسب و کار خود را با حفظ شغل و درآمد کنونی آغاز کند و آن را به رشد و شکوفایی برساند. این استراتژیها روشهای شناخته شده و اثبات شدهی تبلیغات، بازاریابی، فروش و مدیریت و حسابداری هستند که میتوانند از یک ایدهی خوب، ثروت قابل توجهی جذب کند.
دربارهی کتاب از رویا تا ثروت
نکتهی مهمی که دربارهی کتاب از رویا تا ثروت میتوان گفت آن است که از بزرگنمایی و اغراق در موفقیت پرهیز کرده است. مایکل مسترسون با تشریح مراحل مختلف کسب و کار اشتیاق و انگیزهی کاذب در دل مخاطب ایجاد نکرده است. کتاب او از هرگونه هیجانات لحظهای به دور است و تنها مخاطب واقعی را به ادامهی راه و هدفش مصمم میکند. پایه و اساس این کتاب بر پایهی واقعیتهای موجود در دنیای کسب و کار بنا نهاده شده است و یک راهنمای مناسب برای افراد تازه نفس در کارزار کارآفرینی است.
کتاب « تبدیل رویا به ثروت: کارآفرینهای محتاط چگونه بدون انجام ریسکهای بزرگ ثروتمند میشوند؟» توسط ژان بقوسیان به فارسی برگردانده شده است. ژان بقوسیان کارآفرین موف ، مترجم و سخنران در حوزهی بازاریابی و مارکتینگ است. او در زمینهی راهاندازی کسب و کار که در این زمینه حرفهای زیادی برای گفتن دارد. انتشارات نگاه نوین این کتاب را در سال 1395 به بازار عرضه کرده است.
کارآفرین محتاط کیست؟
افراد زیادی هستند که همیشه در رویای راهاندازی کسب و کار خود به سر میبرند. در مقابل این تفکر بسیار رایج است که برای راهاندازی شرکت خود به سرمایهی کلان و روحیهی ریسک پذیری بالا نیاز است. البته در کنار این دو فاکتور باید عامل وقت را نیز درنظر گرفت. به همین علت است که این رویا در حد یک ایده باقی میماند و پس از گذشت سالها قدیمی و ناکارآمد میگردد. مایکل مسترسون در کتاب خود از مفهوم جدیدی سخن به میان آورده است. این مفهوم به افراد محافظه کار و کسانی که به ریسکهای بزرگ علاقهای ندارند کمک میکند اولین قدمهای کارآفرینی را بردارند. اما کارآفرینهای محتاط چه ویژگیهایی دارند؟
کارآفرینان محتاط کسانی هستند که شغل روزانهی خود را حفظ میکنند. رها کردن تنها منبع درآمد میتواند مشغلههای ذهنی متعددی را به وجود بیاورد و مانع از تمرکز بر موضوع اصلی گردد. این دسته از کارآفرینها تعطیلات آخر هفته و عصرها را به کارهای مورد علاقهی خود اختصاص میدهند. کارآفرینان محتاط میدانند برای رسیدن به اهداف مشخص باید حجم کاری خود را افزایش دهند ودو برابر یک کارمند معمولی در هفته کار کنند. کارآفرینان محتاط باید شخصیت قویای، برنامه ریز و مسئولیت پذیر داشته باشند.
کارآفرین عجیب و غریب، مایکل مسترسون
اگرچه مایکل مسترسون چندان با این جمله موافق نیست اما میتوان گفت او برای کارآفرین بودن متولد شده است. او از سن 14 سالگی راه پول درآوردن را آموخت و از دوران جوانی تاکنون بارها طعم شکست را چشیده است. اما هیچگاه از ادامه و مدیریت یک کسب و کار جدید ناامید نشده است. او در سن 39 سالگی با فروش شرکت خود به ارزش 139 میلیون دلار، خود را بازنشست کرد. مایکل مسترسون نویسندهی کتابهای متعددی در حوزهی تجارت و کارآفرینی است. او به طور مستقیم و غیر مستقیم بر کسب و کارهای کوچک و بزرگ زیادی تاثیر گذار بوده است و آنها را به سمت موفقیت هدایت کرده است. آموزههای کاربردی او تنها به یک صنعت محدود نمیشود بلکه صنایع مختلفی نظیر سرگرمی و ورزش گرفته تا انتشارات و رستوران را در بر میگیرد.
در بخشی از کتاب تبدیل رویا به ثروت میخوانیم
«فیلیپ نایت» با ارزش خالص ۱ میلیارد دلار دارایی، از طرف مجلهی فوربس به عنوان بیست و سومین مرد ثروتمند آمریکا معرفی شد. او اين ثروت را ارث نبرده، هیچ تکنولوژی اینترنتی به وجود نیاورده و از طریق بورس بازی هم به آن نرسیده است. این ثروت را از طریق کارآفرینی به دست آورده است.
اغلب مردم تا اسم کارآفرینی میآید یاد مفاهیمی مثل ریسک پذیری و خطشکنی میافتند. یاد شخصی میافتند که متفاوت است از آنها. دلیل این طرز فکر این است که رسانهها تا مدت مدیدی کارآفرین را به عنوان یک رؤیاپرداز شجاع نشان میدادند که حاضر است تقریبا همه چیزش را قربانی رسیدن به هدفش کند. چه داستان مربوط باشد به آدمهای عصر صنعت. مثل«کارنگی» یا «ملون»: یا نمونهای امروزی باشد مثل«ری کراک» یا «ویکتور کیام». به هرحال این داستانها باعث توجه مردم میشود و اغلب استقبال میکنند. شواهدی هم هست که این ادعا را تایید میکند.«ری کراک» موسس «مک دونالد» ضرب المثل معروفی دارد که: «اگر ریسک پذیر نیستید. خودتان را از کسب وکار بکشید کنار.»
«ویکتور کیام» رییس و مدیرعامل محصولات «رمینگتون» این مطلب را جور دیگری می گوید: «کارآفرینان ریسک پذیرند، حاضرند در جایی که اعتبار با سرمایه شان در خطر است. برای حمایت از یک ایده يا سازمان ریسک کنند.» ولی رویکرد همه ی کارآفرینها به کسب وکار این قدر بی پروا نیست. بعضیهایشان راههای محافظه کارانهتری را انتخاب میکنند. این گفته، من را بر میگرداند به داستان «فیلیپ نایت».
داستان«فیلیپ نایت»
اواخر دههی 1۹۵۰«فیل» عضو تیم دوی دانشگاه «ارگن» بود. آن زمان. کفشهای دو در آمریکا از مواد بازیافتی شرکتهای پلاستیک سازی ساخته میشد. قیمت یک جفت کفش جدید، فقط ۵ دلار ناقابل بوده ولی این کفشها بیشتر ازیک مسابقه دوی پنج مایلی دوام نداشتند. «فیل» کیفیت کفشهایش را تا جایی که میتوانست بهتر کرد و تا حدی توانست به دوام بهتری برسد. بعدها وقتی دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشگاه «استنفورد» شد. واحدی درسی درباره ی توسعهی کسب وکارهای کوچک پاس کرد. موضوع یکی از تکالیفش ساخت یک کسب وکار کوچک بود. با توجه به تجربهی دوران دانشجویی اش به عنوان یک ورزشکار, «فیل» تولید و فروش کفشهای ورزشی با کیفیت بهتر را به عنوان پروژه انتخاب کرد. برای کاهش هزینهها کشور ژاپن را برای تولید در نظر گرفت (آن موقع, تولید در ژاپن خیلی کم هزینه تر از آمریکا بود). بعد از تولید، بازاریابی در آمریکا انجام می شد؛ آن هم در رقابت با کانورس، و بقیهی برندهای معروف آمریکایی.
مطالب مرتبط:
معرفی کتاب "دختر استالین"، روایت چگونگی فرزند یک دیکتاتور بودن
نقد و بررسی کتاب الفبای فلسفه
کتاب هملت - اثر ویلیام شکسپیر (صوتی)
معرفی زندگی نامه شهر فرنگ اروپا
معرفی کتاب دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم اثر جی. دی. سالینجر
منبع: فیدیبو