نقد و بررسی فیلم ددپول 2 (Deadpool 2)
کارگردان :David Leitch
نویسندگان :Rhett Reese, Paul Wernick
بازیگران : Josh Brolin, Morena Baccarin, Zazie Beetz
خلاصه داستان : پس از اینکه «وید ویلسون» از حوادث مرگبار فیلم اول نجات پیدا کرد، حال او تصمیم گرفته که به آرزوی دیرینه خود رنگ واقعیت ببخشد و سرآشپز یک کافهتریا در میبری شود. او همچنین برای محقق ساختن این آرزو باید یاد راهی را پیدا کند تا دوباره بتواند مزه و طعم غذاها را متوجه شود. او در حال جستجو برای پیدا کردن یک ادویه خاص است که این احساس را باز میگرداند که در طول این جستجو باید با گروهی از نینجاها، یاکوزا و سگهای وحشی نیز مبارزه کند.

وقتی که ددپول به شخصیت «کیبل» (Cable) تحت عنوان «تانوس» (Thanos) اشاره کرد، کسی که کنار من نشسته بود متوجه منظور او نشد و او را نشناخت. چرا که، میدانید، تانوس اسم دشمن اصلی در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» (Avengers: Infinity War) است که نقش آن را «جاش برولین» (Josh Brolin) ایفا میکند، که البته در همین حین بازیگر نقش کیبل هم است، کسی که تقریبا میتوان گفت دشمن شماره یک در «ددپول ۲» است. چندین و چند سطح از جوکهای مختلف، که همگی به سرعت برق و باد به نمایش در میآیند. من نیز، خندیدم، آن موقع و البته مواقعی دیگر. من فیلمهای ابرقهرمانی زیادی را تماشا کردهام، و این خندهها به مانند گرفتن پول نقد از یک دستگاه ATM بود. البته این دقیقا یک موفقیت بادآورده، با توجه به خرجهای قسمت قبلی نیست، ولی به هر حال عکس آن هم کاملا صدق نمیکند.
فیلمنامه، که آن را «ریت ریس» (Rhett Reese)، «پل ورنیک» (Paul Wernick) و «رایان رینولدز» (Ryan Reynolds، که بار دیگر بازیگر نقش اصلی فیلم است) نوشتهاند، پر شده از شوخیهای کوچه بازاری، از آن دست شوخیهایی که حتی یک آدم به شدت لفظ قلم و سنگین را نیز وادار به خندههای شیطانی کند. حداقل، برای من که جواب داد. ولی این دنباله بر بلاک باستر غافلگیرکننده و هم خانواده سری «مردان اکس» (X-Men) که با رده بندی سنی بزرگسال در سال ۲۰۱۶ اکران شد، زیادی برای رسیدن به هدفی نامعلوم تلاش میکند.

اولین «ددپول» که بر مبنای شخصیتی از «مارول» (Marvel) بود که در اوایل دهه ۹۰ معرفی شده (با اسم واقعی «وید ویلسن»)، خودش را به عنوان مرهمی بر زخم فیلمهای ابرقهرمانی تکراری نشان داد، ولی این فقط یک درمان موقتی بود. اگر میخواستید با چند جوک مواجه شوید، جای درستی را انتخاب کرده بودید. بیش از آن، مقصود آن بوده که آن قدری در این ژانر سرمایه گذاری شود تا هم شور و اشتیاق و هم بدگمانی را به صورت همزمان به دست آورد.
«ددپول ۲» که تقریبا با تمامی آثار و متعلقات دنیای سینمایی «مارول» و «دی سی» (DC) شوخی میکند و آنها را دست میاندازد – گاهی اوقات هم به شکلی نمادین و استعاری آن قدری روی صحنه خون و خونریزی به راه میافتد که طعنهای به آنها باشد – از آن مسخرهبازیهای خاص خودش استفاده میکند تا به آن دنبالهسازیها و گسترش برند که خودش آنها را هجو میکند، برسد. در نهایت، یک گروه رنگارنگ و چندنفره از مبارزان آمادهاند تا با شخصیت شیطانی بجنگند. یکی دیگر. دقیقا همان چیزی که نیاز بوده است. آن جوکها در مورد دنباله سازیهایی که دههها به طول میانجامند صرفا جوک نبوده، درست است؟
در این بین، ما میتوانیم یک جین از مزهپرانیها و صداگذاری خلاقانه آقای «رینولدز» را شاهد هستیم، به همراه یک سری سکانسهای مبارزه سریع و پرجنب و جوش، که به خوبی توسط «دیوید لیچ» (David Leitch) کارگردانی شده است. صورت و بدن «وید» همچنان زخمی است، و او همچنان به دنبال اجرای عدالت به شیوه خود، به شکلی خشن و خونین است، با نقابی اجباری به روی صورت، با دو عدد شمشیر مخصوص نینجاها که به شکلی ضربدری پشت او قرار گرفته. قدرت اصلی «ددپول» فناناپذیری اوست. او نمیتواند بمیرد، حتی اگر به مانند خیلی از لحظات فیلم، او واقعا دوست داشته باشد که بمیرد. او به زمین میافتد، زخمی میشود، منفجر میشود، ولی در نهایت، از جای برخاسته و به مبارزه ادامه میدهد.

ناامیدی و اندوه در ابتدا «وید» را به آن وا میدارد که به دنبال انتقام برود و سپس او سعی میکند تا جلوی رخ دادن دو انتقام گیری دیگر را بگیرد. احساسات او همچنین یک بهانه همیشگی برای اوست. هرچقدر که او شرور به نظر برسد، هرچقدر که او در کشتن مثل یک شوالیه بیرحم باشد و همه را قلع و قمع کند، در نهایت، درست بودن کار او همیشه تضمین شده است. او با پسری به نام «راسل» (با بازی «جولین دنیسن») دوست میشود، کسی که تواناییهای آتش افروزی دارد و در یکی از آن یتیمخانههای شبیه به آثار «چارلز دیکنز» همواره مورد آزار و اذیت و سواستفاده قرار میگرفته است. «ددپول» از «راسل» محافظت میکند، چیزی که به نوعی تضمینی بر آن است که «ددپول» آدم خوبی است.
«کیبل» به عنوان عامل اصلی بدبختیهای آن بچه پا به فیلم میگذارد، به شکلی که گویی خود به خوبی از کلیشههای موجود در ژانر باخبر است. او یک مسافر زمان با یک بازوی مکانیکی و رفتاری کاملا نظامی است، به مانند چیزی مثل «باز لایتیر» (Buzz Lightyear) از مجموعه «داستان اسباب بازی» (Toy Story) در برابر ددپولی که به مانند «وودی» است. دیگر آدمهای منفی موجود در قصه شامل «کلوسوس» (با صداگذاری «استفان کاپیچیچ/ Stefan Kapicic»، یک روسی غول پیکر با بدنی تیتانیومی و «دومینو» ( با بازی «زازی بیتز / Zazie Beetz»)، کسی که توانایی عجیب و مرموزی برای فرار از مخمصههای خطرناک دارد، میشود. «ددپول» اصرار دارد که «شانس یک قدرت اصلی نیست»، و این شک او یک دعوای فلسفی تقریبا جالب را پدید میآورد.

«ونسا» (با بازی «مورنا باکارین / Morena Baccarin»)، عشق زندگی «وید»، به او هشدار میدهد که قلب او در جای درستی نیست، و این نرمی، احساساتی بودن در قلب «ددپول ۲»، جایی باعث میشود که به پذیرش همگان برسد ولی در همین حین از ارزش شوخیها و هجوآمیز بودن آن کاسته شود. چیزی که این فرنچایز را رو به جلو میراند، چیزیست که در همین حالا هم خیلی از مباحث فرهنگی و سیاسی را رو به جلو میبرد: دلسوزیهای یک سفیدپوست با نیاز شدید و مبرم به این که در کانون توجه باشد. او خشمگین، خشن، بیادب نسبت به همه چیز و همه کس است، ولی در همین حال این هیچوقت آزاردهنده نشده و همیشه هم جالب توجه است.
مطمئن. عالی. ولی یک چیز نادرست همیشگی در مورد این شخصیت وجود دارد، یک چیز اشتباه در مورد حد و مرزهای دیوانگی و خشم او. «ددپول ۲» توانسته با خط قرمزها و بدنماییها ور برود و با آنها بازی کند، ولی هیچ گاه ریسکی خلاقانه را به جان نمیخرد.

نقد و بررسی فیلم ددپول 2 (Deadpool 2)
مطالب مرتبط:
نقد و بررسی فیلم اولین اصلاحشده (First Reformed)
مرگ ، فرجام شخصیت های شهرزاد
فیلم لوگان خوش شانس ؛ دارودسته سارقان سرخوش
بررسی فیلم آخرین پرچم در اهتزاز Last Flag Flying
بهترین فیلم های تاریخی برمبنای امتیاز IMDB
جديدترين فيلم هاى سينمايى دنيا اينجاست