بررسی کتاب دسته دلقک ها
کتاب دستهی دلقکها اثر لویی فردینان دِتوش که «سلین» نام مستعار اوست میباشد. نویسندهای فرانسوی که اولین کتاب خود را در سن ۳۸ سالگی منتشر کرد و بلافاصله با انتشار کتابش تمام جامعهی ادبی را انگشت به دهان کرد. اولین اثر سلین سفر به انتهای شب بود.
در ابتدای کتاب دستهی دلقکها خود سلین مقدمهای نوشته است که در آن همه خوانندگان کتابش را به صبور بودن دعوت میکند و از آنها میخواهد زود قضاوت نکنند. همانطور که گفته شد سفر به انتهای شب اولین رمان سلین بود، اما منتقدان رمان مرگ قسطی او را بهترین اثرش میدانند، منتقدانی که زمانی مرگ قسطی را به شدت کوبیده بودند. سلین در این مورد مینویسد:
مرگ قسطی، اگر یادتان باشد، با چنان موجی از مخالفت روبهرو شد که از نظر شدتِ نفرت و کینه و غرضورزی شبیهش کمتر دیده شده بود! همه منتقدهای ادبی از سر تا ته، ریز و درشت، کلهماجمعین، کشیشها و کشیشدوستها، فراماسونها، جهودها، آقایان محترم و بانوان محترمه، عینکیها، پچپچوها، ورزشکارها، خارِشکیها، همه «لژیون»دارها، همه و همه تف و لعنتش کردند، همه علیهش سینه جر دادند و کف به لب آوردند.
پخ پخ! تمام!
بعد آبها از آسیاب افتاد و امروزه روز مرگ قسطی محبوبیتش از سفر به انتهای شب هم بیشتر شده. حتی همه کاغذمان را باید بگذاریم برای چاپ این یک کتاب! مایه رسوایی است!
اینجوریست وضع…
خلاصه کتاب دستهی دلقکها
دستهی دلقکها کتابیست با دنیایی مملو از دروغ و دزدی و ریا و تزویر. صفاتی زشت که سلین منشا همه آنها را با جنگ مرتبط میداند و با وجود لحن طنزآمیز خاص خود، فضایی سیاه و تاریک را به تصویر میکشد. فضایی که اگر چه به طور صریح به جنگ و بمباران اشاره نداشته ولی همین سیاهی خود یادآوریست از صدای بمب و گریه کودکان و آدمهای گریزان و خانههای ویران و در این بین دستهای دلقک که چون بازیگران نمایشی از جنگ فراریاند.
من یک چیز را بگویم، بگویم که دلم میخواهد وقتی مردم همین طوری ولم کنند کنار پیاده رو… جلو بیمارستان لاندن… ولم کنند و همه بگذارند و بروند… چون دیگر آدم چشمش هیچ چیز را نمیبیند… فکر کنم این طوری آسته آسته از بین میروم و محو میشوم… فکریست که همین طوری زده به سرم… امید و اعتقاد به سایه… البته که هیچ مبنایی ندارد… این را میشود گفت… دارم شوخی میکنم، یک برداشت ساده… یک جور خودپسندی گذرا… بخار روی شیشه، معلق… ای! روزگار!…
کتاب با صحنه جنگ شروع میشود اما در ادامه درگیر شخصیتهای داستان میشود که همه آنها در حال فرار از جنگ یا مخفی کردن کارهایشان هستند و از هرج و مرج جنگ سواستفاده میکنند. مثل دزدها، پااندازها، قاتل و شرخر که همه دنبال فرار از پلیس و جنگ و حتی خودشان هستند که همین خودش باعث به وجود آمدن اتفاقات بعدی کتاب میشود.
سلین نویسنده ناآرامی است که زخم جنگ در همه نوشتهها و آثارش مشهود است. سلین از نزدیک شاهد دو جنگ جهانی بوده و جراحتهای زیادی نیز از جنگ داشته است، پس فکر میکنم کاملا طبیعیست که تم کتابها و آثار او از جنگ و زوایای پنهان آن باشد.
نکتهای که نباید فراموش کنید این است که سلین سبک خاصی دارد و در ابتدا ممکن است کتاب شما را جذب نکند. خواننده کتابهای سلین باید صبر و حوصله داشته باشد و از روی صد صفحه اول کتاب او را قضاوت نکند. بنابراین با حوصله سراغ این کتاب بروید.
پشت جلد کتاب دستهی دلقکها آمده است:
دستهی دلقکها در کنار سفر به انتهای شب و مرگ قسطی که آن دو نیز به فارسی ترجمه شدهاند، از مهمترین آثار سلین، نویسندهی عصیانی و سنتستیز فرانسهی پس از جنگ اول است. ماجرا در زمان جنگ اول میگذرد، در محلات پایینشهری لندن، شهری دچار ویرانیهای جنگ و پناهگاهی برای عناصر وازدهای که میکوشند از گذشتهی خود بگریزند. سلین با تفالههای جامعه، آدمکشها، واسطهها، قاچاقچیها، بدکارهها، معتادان، ولگردان و جنایتکاران محشور میشود. گویی آنان را درک میکند و تیزبینانه و بدبینانه، با حالی از انزجار و نفرت، به جامعهای در حال تباهی و تجزیه مینگرد. «دلقکبازی»های قهرمانان این کتاب، درگیری دائمیشان با «گزمه» و «عسس»، آنارشیسم حاکم بر روحیه و رفتارشان، در ظاهر جلوهی یک نمایش عروسکی را دارد اما در باطن تراژدی عظیمی است که سلین استادانه با این بازیگران خلق کرده است.
جملاتی از متن کتاب دستهی دلقکها
- گرومب گرومب! بادابووم… ویرانی عظیم!… سرتاسر خیابان کناره رودخانه میشود خرابه!… همه شهر اورلئان زیرورو میشود و توی گران کافه صدای رعد… یک میز کوچک پر میزند و هوا را میشکافد!… پرنده مرمری!… میچرخد و میزند و پنجره روبهرو را هزار تکه ریزریز میکند!
- با کوله بار توصیه های پدر مادر راه افتادیم توی عالم وجود. اما در مقابل مسایل زندگی به دردی نخوردند. دچار دردسرهایی شدیم یکی از یکی افتضاح تر. به هر جزایی که بود از این معرکه های نحس سر بیرون آوردیم، اما درب و داغان، پوزموروک مثل خرچنگ پس پَسَکی، دست و پا شکسته. گاهی هم از حق نگذریم، توانستیم خوش بگذرانیم، با هر گُهی که بود، اما مدام با این دلشوره که مبادا بدبختی ها دوباره شروع بشود…که همیشه هم دوباره شروع شد…یادمان باشد! اغلب شنیده یم که می گویند جوانی را توهم به باد می دهد. جوانی ما بدون توهم به باد رفت!…باز هم آسمان و ریسمان!…به نظر من که…هر چه هست از همان اول است. از همان اول حقیر به دنیا آمده ایم، از همان اولش باخته بودیم.
مطالب مرتبظ:
یازده کتابی که میتواند افکار یک فرد را به چالش بکشد
معرفی بهترین کتاب های معروف جهان
منبع : کافه کتاب