بررسی فیلم لجنزار Mudbound
کارگردان فیلم لجنزار : Dee Rees
نویسندگان فیلم لجنزار : Virgil Williams, Dee Rees
بازیگران فیلم لجنزار : Carey Mulligan, Garrett Hedlund, Jason Clarke
خلاصه داستان فیلم لجنزار : دو مرد پس از اینکه از جنگ جهانی دوم به خانه بازمیگردند تا بتوانند در مزرعه مشغول به کار شوند، با تبعیض نژادی مواجه میشوند و...
در دل فیلم لجنزار Mudbound که اقتباس کارگردان آن، خانم «دی راس» از رمان «هیلاری جوردن» است، شاهد رابطه ای (و پیامد های این رابطه) بین 2 کهنه سرباز سابق جنگ هستیم. یکی از آن ها سفید پوست و دیگری سیاه پوست، داستان آن ها در دل مناطق روستایی جداگانه ایالات می سی سی پی در دهه 1940 است.
این دو مرد یعنی «جیمی مک الن»(با بازی گرت هدلوند) و «رانسل جکسون»(با بازی جیسون میچل) اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند البته به جز رنگ پوست شان. فیلم لجنزار (Mudbound) که در دل یک دنیای نژادپرستانه در جنوب آمریکا اتفاق می افتد، رومانتیسمی که معمولاً با این نوع نژادپرستی آمیخته می شود را کنار گذاشته و نشان میدهد علیرغم اینکه دوستی بین مردمان سیاه پوست و سفید پوست ممکن بوده، رویِ مهلک «جیم کرو»[1] ها وقوع همچین مسئله ای را زودگذر و ناپایدار میکند. این فیلم همانند رمانی که بر اساس آن ساخته شده است نگاهی عمیق و دقیق به ساختار نابرابری نژادپرستانه ای که در آن زمان و مکان روی میداده است انداخته و بینندگان را به یاد هزینه ای که برای رسیدن به اساسی ترین و پایه ای ترین غرایز خود باید پرداخت کنیم می اندازد.
فیلم لجنزار (Mudbound) داستان خود را از طریق فلشبک ها به دو خانوادهی به هم پیوسته روایت میکند. خانواده سفید پوست داستان یعنی «مک الن» ها به می سی سی پی می آیند تا خواسته دور و دراز «هنری»(جیسون کلارک) برای کشاورزی در مزرعه را برآورده کنند. او که توانایی اجاره یک منزل مناسب را ندارد مجبور می شود به همراه همسرش یعنی «لارا»( با بازی کری مولیگان) و دو دختر جوان اش به آلونک ی بدون امکانات اولیه زندگی مثل لوله کشی آب یا برق پناه ببرد. «پاپی» ( با بازی جاناتان بنکس) نیز که در این راه همراه آن ها بوده یک نژاد پرست بی رحم است که همه چیز را از دریچه یک لنز نژادپرستانه که حاصل سال ها نفرت است میبیند. برادر جوان تر «هنری» یعنی «جیمی» در حال حاضر برای جنگ اعزام شده است و حالا به درجه کاپیتانی نائل شده و بر سر آلمان ها بمب می ریزد.
خانواده «جکسون» ها به عنوان کشاورزانی مستاجر بر روی زمین «مک الن» ها کار می کنند. این خانواده که بسیار متعهد و سخت کوش هستند از زمان برده داری مشغول کار بر روی این زمین ها بوده اند. «هاپ»( با بازی راب مورگان) وطن پرستی است که رویای زندگی بهتر و شاد تری برای فرزندان خود می بیند. همسر او «فلورانس»( با بازی مری جی بلیگ) به خانواده خود اهمیت بسیار می دهد و در حالی که سعی می کند از سفید پوست های تازه وارد به دلیل درس هایی که از زندگی مبنی بر عدم اعتماد به سفید ها گرفته دوری کند، مشغول کار بر روی زمین نیز هست. بزرگ ترین پسر «جکسون» یعنی «رانسل» در اروپا مشغول خدمت به عنوان یک مسئول تانک در ارتش ژنرال «پَتون» است.
با تمام شدن جنگ و بازگشت «جیمی» و «رانسل» به خانه تغییراتی نیز در شرف وقوع است. هر دو نفر به دلیل تجربیات خود در جنگ بسیار زیرکانه تغییر کرده اند. جیمی از عوارض و ترس های شدید پس از جنگ رنج می برد و برای اینکه خود را کمی آسوده کند به نوشیدن شدید روی آورده است. هیچ کدام از بین «هنری» و «پاپی» با او همزاد پنداری نمی کنند اما «لارا» همیشه گوش خوبی برای شنیدن حرف های او دارد( حتی کار به بیش از اینها نیز می کشد). رنج هایی که «رانسل» می کشد بیشتر درونی هستند اما نمود های بیرونی ای مثل عصبانیت نیز دارد. دلیل اصلی آن دلتنگی برای زنی است که در آلمان رها کرده بود و علی رغم اینکه صادقانه به کشورش خدمت کرده است به عنوان یک شهروند درجه دوم شناخته می شود. او و «جیمی» به وسیله تجربیات مشترکی که داشته اند، کم کم وارد رابطه دوستی می شوند که در نهایت برای هر دو آن ها سودهایی دارد.
فیلم لجنزار (Mudbound) نگاه مشخصی به نژادپرستی و انواع مختلف آن از کوچک تا بزرگ دارد. دو جنبه مشخص از آن وجود دارد؛ یکی مثل تهدید های مداوم خشونت آمیز، تبعیض نژادی ارباب ها و ورودی های فروشگاه ها و دیگری مناطق سفید پوست تشکیل شده از «کو کلاکس کلان»(Ku Klux Klan). البته نمونه های نامحسوس ترین نیز وجود دارند، مثل حقوق برخی سفید ها که در ظاهر محترمانه و عادلانه بوده اما در باطن خواستار حق تملک بر سیاه ها و یا اجبار آن ها به کار در ایالت هایی شبه برده داری بودند. فیلم لجنزار همچنین کنتراست بین سرباز های سیاه به رفتاری که با آن ها در خارج از مرز ها می شود و رفتاری که در برگشت از جنگ با آن ها می شود می پردازد.
شخصیت ها با همان دقتی که محیط فیلم آماده می شود پرداخته می شوند البته با یک استثنا، هر کدام از اعضای گروه یک شخصیت سه بعدی با کمی ظاهری قابل تشخیص تصویر می کند. برای تاثیر بیشتر، 6 نفر از 7 شخصیت اصلی فیلم مونولوگ هایی را بیان می کنند تا بیننده را با اطلاعات ارزشمندی از پس زمینه داستانی آن ها بیان کند و همچنین آن ها را نحوه تفکر این شخصیت ها نیز آشنا بکند. آن استثنا «پاپی» است بیش از اینکه یک انسان باشد تجسم واقعی نفرت بر مبنای نژادپرستی است. «پاپی» یک شخصیت با لحنی تند است. شخصیت اصلی این فیلم نژادپرستی است اما از آنجایی که تصویر کردن یک چالش در برابر یک ایده آل سخت است، پاپی توانسته تا کمی به حل این مشکل کمک بکند.
فیلم های زیادی تمایل داشته اند که دوران قبل از حرکت های حقوق مدنی سیاه پوستان در جنوب را به عنوان محلی رویایی تصویر کنند که به دلیل فقر و انحراف به خاطر جدایی های پیش آمده به قهقرا رفته است. «لجن زار»(Mudbound) از این کیفیت مصنوعی که به خاطر نوستالژی های اشتباه پیش آمده است دوری می جوید. زمینی که بسیار برای «مک الن» ها و «جکسون» ها اهمیت دارد عملاً یک باتلاق است یا همانطور که «لورا» در اولین مونولوگ خود می گوید:«وقتی که به مزرعه فکر می کنیم، به یاد گِل می افتم. هیچ چیزی توانایی از بین بردن آن را نداشت. گِل همه چیز را تسخیر کرده بود.» طراحی صحنه فیلم این حرفها را گرفته و به آنها جلوه بصری و زنده می دهد. نمی توانم به محلی بهتر برای ادامه زندگی خود، از جایی که «مک الن» ها در آن زندگی می کردند فکر کنم.
بازی های خوب در فیلم به وفور یافت می شوند اما بازی 3 نفر از بقیه سر تر است؛ بازی «گرت هدلوند» که شخصیت کاریزماتیک او به عنوان فردی که یک زمان غروری خاص داشته، «جیسون میچل» که عزت نفس و کرامت اش، به قدرت درونی شخصیت اش شهادت می دهد و «جاناتان بنکس» که شخصیت ای که از یک شیطان ارائه می دهد بسیار جذاب است. دیگر شخصیت های اصلی توسط «کری مولیگان»، «جیسون کلارک»، «راب مورگان» و «مری جی بیلگ» ایفای نقش می شوند. همگی خوب بازی کرده اند اما به هیچ وجه در سطح 3 شخصیت ذکر شده نیستند.
«لجن زار»(Mudbound) قدم های اشتباه کمی بر میدارد. یکی از نقص ها را می توان به گنجاندن یک خانواده سفید پوست تهی دست در داستان دانست که توسط «هنری» به خاطر عادت های فقیرانه پدر خانواده رانده می شوند. البته به نوعی می توان حضور آن ها مربوط به تضادی که قرار بوده با خانواده جکسون ها داشته باشند و همچنین ترس «هنری» از چیزی که قرار بوده به آن تبدیل شوند مرتبط دانست اما به هر حال داستان آن ها به خوبی ای که باید تعریف نمی شود.
«ریس»، کارگردان اثر تصمیم گرفته است که تا پایان داستان به کتاب وفادار بماند و البته در همین حین کمی امید نیز به آن تزریق کند. «جوردن» فصل های آخر «لجن زار»(Mudbound) را با یک سری لحظات «چه می شد اگر؟» پر کرده بود. آقای «ریس» این متن ها را بدون آن علامت سوال آخرشان تکرار کرده و جای آن ها را با یک بانگ پر می کند. این بهترین راه برای جمع بندی یک حماسه است که مهر تاییدی بر کرامت و عزت انسان است.
«لجن زار»(Mudbound) علاوه بر اکران محدود در برخی سالن ها، به صورت گسترده بر روی شبکه نت فلیکس(Netflix) نیز پخش شد تا میلیون ها نفر از این طریق به دیدن فیلم بپردازند.
بررسی فیلم لجنزار Mudbound
منبع: سایت نقد فارسی
مطالب مرتبط:
بهترین فیلم های 2017 تا به امروز
بهترین فیلم های سینمایی جهان + عکس
سریال های پربیینده ترکی
ترسناک ترین فیلم های قرن 21