بررسی فیلم آینه ساخته آندره تارکوفسکی
خلاصه داستان:
راوی فیلم، “الکسی” که فقط صدای او را می شنویم، خاطراتش را از سه نسل خانواده اش، رابطه اش با پدر و مادرش از کودکی تا بزرگ سالی و همسرش و پسر کوچکش بازگو میکند…
آیینه ساخته آندره تارکوفسکی فیلمی است که از آن به عنوان «شاعرانه» تعبیر شده است. طبیعی است وقتی میگوییم فیلم «شاعرانه» باید تعریف مشخصی از شعر داشته باشیم. اما تا امروز تعریف جامع و کامل و همه پسندی از شعر ارائه نشده است. در قرون وسطی اعتقاد داشتند شعر عبارت است از یک سخن موزون که ردیف و قافیه داشته باشد، اما این تعریف امروز پذیرفته شده نیست. امروزه تعاریف کلاسیک شعر مانند تعریف قرون وسطایی که وزن و قافیه را برجسته میکرد ناکارآمد جلوه می کند؛ حتی تعریف شکلوفسکی فرمالیست روس که میگوید آنجا که زبان ویران میشود، و آشنایی زدایی میکند، شعر ساخته میشود.
ممکن است خیلی وقتها این تعریف درست به نظر برسد و خیلی وقت ها هم نه. اما اکثر ما این تعریف از شعر را میپذیریم که شعر شیوه ی بیانی است که زبان در آن کارکرد معمول را نداشته باشد؛ نه به دلیل اینکه صرف و نحو عوض شده است، بلکه به خاطر تأثیر عاطفی که بر مخاطب میگذارد.
سینمای تارکوفسکی از شاعرانهترین های سینماست. شاید آخرین حدی که سینما به شعر نزدیک میشود و آینه هم شاعرانه ترین فیلم تارکوفسکی است. در فیلم های آینه و استاکر شعر خیلی مطرح است، در استاکر دو شعر خوانده میشود، یکی شعر پدر تاکوفسکی، آرسنی تارکوفسکی است و دیگری شعری از تئودور ایوانوویچ تیوچف که فیلم با آن تمام میشود.
در نوستالگیا هم شعر مطرح است اما با اشاراتی و کمرنگ تر، به این شکل که شخصیت اصلی فیلم شاعر است. شعر در فیلم آینه به صورت جزئی از ساختار فیلم به کار رفته است. به عبارت دیگر راهی بهتر از بیان شعر برای روایت فیلم وجود نداشت.
در فیلم آینه پنجبار شعر خوانده میشود و هر پنج بار تکان دهنده است. از شعر اول که دختر گریه میکند تا شعر پایانی. شعر در این فیلم جزئی از ساختار فیلم است.
به عنوان مثال میتوان به سکانس چاپخانه اشاره کرد. پس از اینکه مادر در چاپخانه به حمام میرود، دوست اش که به او پرخاش کرده، برای دلجویی کردن دنبال اش میرود، در راه برگشت با حالتی رقص گونه میخواند «در نیمهی راه مسیر زندگیام، خودم را در آستانهی جنگلی گمشده یافتم» این جمله جملهی اول دوزخ دانته است که خود اشارهای است به دوزخ دورهی استالین. طعنهی هولناکی است به واقعیت سیاسی دوره استالین.
*****
ماجرایی واقعی که سکانس چاپخانه از آن الهام گرفته این است که در دورهی استالین در روزنامهی «پراودا»، لغت استالین به اشتباه اسرالین sralin (به معنی توده ی مدفوع)چاپ شده بود که منجر به بسته شدن روزنامه شد و در نهایت همهی کارکنان روزنامه به «گولاگ» تبعید و کشته شدند.
در سکانسی از فیلم میبینیم مادر در حالی که ترسان و لرزان و با عجله به چاپخانه میآید و احساس میکند که یک کلمه را اشتباه نوشته است. حتی کارکنان چاپخانه می ترسند و دوست مادر گریه میکند که خود نشان دهندهی ترس از حکومت استالینی است و طعنهای به اینکه اگر اشتباهی صورت گرفته باشد برای همهی کارکنان بد میشود و زمانیکه مادر میخندد و سرش را نزدیک میکند که توی گوش دوست اش لغت را بگوید، در ابتدا با ترس اطراف خود را نگاه میکند و این سراسر نشان دهندهی ترس ناشی از جو حاکم بر زمان است. چنانچه در چاپخانه ما شاهد قاب عکس استالین نیز هستیم.
واقعیت این است که مادر تاکوفسکی در یک چاپخانه کار میکرد اما این اتفاق متعلق به مادر او نیست. تارکوفسکی در این سکانس حدیث نفس شخصی اش را با واقعیت تلفیق کرده است.
*****
آینه ساخته آندره تارکوفسکی از این رو یک حدیث نفس است؛ عواطف یک انسان، تاریخ زندگیاش، کسانی را که دوست دارد، نحوهی نگاه اش به دنیا، و رنجهایی را که در یک حکومت سرکوبگر کشیده است به خوبی بیان میکند. در نتیجه آدمهایی که شرایطی شبیه آن را داشتهاند خیلی متأثر میکند. این افراد با اثر یک همدلی عمیق احساس میکنند. همین همدلی یکی از اهداف مهم هنر است. از این رو نیز آینه فیلم بزرگی است. وقتی آینه را میبینیم احساس میکنیم خودمان هستیم، احساس میکنیم این تجربه را یک بار در زندگی کردهایم و این یکی از دلایلی است که آینه را برای کسانی که روحیهی شاعرانه دارند گرامی می دارد. چنانچه جایی از فیلم که ایگنات وسایل زن را از روی زمین جمع میکند میگوید احساس میکنم این تصاویر را قبلاً دیدهام با وجود اینکه قبلاً اینجا نبودهام.
در حدیث نفس قرار نیست شما زندگیتان را توضیح دهید، قرار نیست حتی گاهنامهای هم ارائه کنید. حدیث نفس یعنی گفتن احساسات شخصی فرد، درک او از زندگی، به همراه خاطرات اش و معرفی خود به عنوان آدمی که حساس است، زندگی عاطفی داشته. در نتیجه آنچه در حدیث نفس مهم است برجسته کردن لحظاتی از زندگی است که برای فرد مهم است.
و فیلم آینه یک حدیث نفس است، یعنی آدمی میخواهد خودش را به شما معرفی کند، چنانچه در این دنیا زندگی کرده و خودش را شناخته است. در حدیث نفس فرد برای شما بیان میکند که چگونه خودش را برای خود و دنیا را برای خود معنی کرده است. این آدم به شما نمیگوید کی به دنیا آمده است اما گاهگاهی نشانههایی میدهد که برطبق آن میتوان اطلاعات شخصی را از آن استخراج کرد.
مثلاًدر فیلم آینه زمانی که پسر با مادرش صحبت میکند از مادر سال مرگ پدر را میپرسد که مادر در جواب میگوید سال 1935 و سال آتشسوزی. در تصاویری که از صحنهی آتش سوزی در فیلم نشان داده شده است پسر بچه سه یا چهارساله به نظر میرسد. خود تارکوفسکی در سال 1932 به دنیا آمد بنابراین او خود تارکوفسکی است. گاهی در حدیث نفس نشانههای زندگینامهای میآید، گاهی هم اغراق آمیز و همراه با خیالپردازی است. پدر تارکوفسکی به جنگ میرود اما تارکوفسکی منتظر پدرش نبوده. چنانچه در نامههای تارکوفسکی میخوانیم (آقای بابک احمدی نامههای تارکوفسکی را ترجمه کردهاند و در کتاب «امید بازیافته» آورده اند). تارکوفسکی انتظار اینکه حتماً پدر را ببیند نداشته. در عالم کودکی حس می کرده پدر به مادر خیانت کرده در نتیجه پدرش را زیاد دوست نمی داشته است، عشق به پدر سالها بعد در اثر خواندن شعرهای پدرش در او شکل گرفته.
*****
آینه فیلمی لایه لایه است، یک آدمی که با زن اش دعوا دارد آیا این راوی فیلم است؟ با اطمینان نمیتوان گفت. صدای راوی فیلم صدای اینوکنتی اسمو کتونوسکی بازیگر فیلم هملت است. هملت فیلم خیلی محبوب تارکوفسکی بوده است.
در ابتدای فیلم، یک مستند نمایش داده می شود که کار خود تارکوفسکی نیست. مستندی است درباره لکنت زبان از تلویزیون شوروی. جوانی را می بینیم که لکنت زبان دارد و لکنت او درمان می شود. به نظر می رسد منظور تارکوفسکی از این مستند افتتاحیه این باشد که در زمان رهبری لئونید برژنف می خواهد بگوید «من به حرف میآیم، من ملت روس هستم که حرف میزنم، لکنت ام از بین رفت». در فیلم هم اشاراتی به اینکه ملت روس بالاخره به حرف میآید شده است. مثلاً صحنه ای از فیلم که ایگنات نامهی پوشکین را میخواند و اشاره میکند به تأثیر پوشکین.
در قرن نوزدهم باور کلی اروپایی ها نسبت به روسیه این بود که روسیه خودش عین تهاجم است. به علت حکومت وحشی تزار، به علت اتفاقات مهیب ضد بشری که در ملت روسیه میافتاد، روسیه برای اروپاییها نمونهی عقب افتادگی آسیایی بود و آداب و رسوم و سنن روسیه مورد پسند اروپاییها نبود.
مارکس و نیچه اگر در یک مورد تفاهم داشتند نفرت از روسیه تزاری بود، روسیه برای آنها مرکز ارتجاع بود. خود روسها فکر میکردند که ما سد و مانعی هستیم که تاتارها، اقوام دور، و چینیها به اروپا حمله کنند. زوس ها اعتقاد داشتند ما اروپایی هستیم. ساختار سن پطرزبورگ این را نشان میدهد. روس ها در قرن هجدهم این شهر را روی باتلاق های یک رودخانه بنا کردند چون می خواستند با این کار بگویند «ما اروپایی هستیم». پوشکین هم اعتقاد داشت ما یک رسالت تاریخی داریم و آن این است که اروپا را نجات دهیم. در سکانسی از فیلم هم می بینیم که سربازهای روسی نجات دهنده به نظر میآیند. در این سکانس چینیها سروصدا و آشوب به پا میکنند در حالی که کتاب سرخ را در دست دارند و در جلوی تصویر سربازهای جوان و خوش تیپ روس هم دست های یکدیگر را گرفتهاند و مانع حرکت چینیها شده اند و یک تصویر به نسبت کلوزآپ از یک سرباز زیبای روسیه نشان داده شده است که با اندوه دارد به ما نگاه میکند و میگوید ببینید پشت سر من چه خبر است.
آینه ساخته آندره تارکوفسکیبه طور کلی ایدئولوژی تارکوفسکی نسبت به چین و مائو در این فیلم بیشتر اشاره ای شرایط حاکم بر زمان است، چون این شوروی و چین دائم با هم تلاقی مرزی داشتند. تارکوفسکی این تلاقی مرزی را هم یک جا در فیلم مورد اشاره قرار می دهد. اما به نظر می رسد نفرت تارکوفسکی از چین، در واقع اشاره ای است به نفرت او از استالین. و شباهت حکومت سرکوبگر استالینی به جمهوری خلق چین به او این امکان را میداده که نفرت از حکومت استالین را طوری نشان بدهد که آینه گرفتار سانسور نشود.
*****
تارکوفسکی فردی مذهبی بود و به مذهب ارتدوکس روس اعتقاد داشت. از این رو معمولاً در فیلمهایش نشانههایی از مذهب دیده میشود. اما در آینه کمترین اشاره ای به مذهب نشده است. شاید از این رو که آینه خود-زندگینامه تارکوفسکی است و او در این فیلم بیشتر به زندگی شخصیاش پرداخته. اما دیگر فیلمهایش چون در صدد روایت است، امکان بیشتری برای طرح ایدئولوژی دینیاش داشته است.
در آینه ما با دو عشق بزرگ زندگی تارکوفسکی مواجه هستیم یکی هنر و دیگری مادر. تقریباً تمام چیزهایی که در فیلمهای تارکوفسکی به جز آینه به مذهب، مسیح، اعتقادات دینی برمیگشت در این فیلم غایب است. فیلم هیچ نشانهی مذهبی ندارد به طور مطلق فیلمی است که یک آدمی روی زمین ایستاده و دارد رنجهای زندگیاش را پراکنده برای ما شرح میدهد. در برخی موارد به نشانههایی بر میخوریم که این شبهه را ایجاد میکند که نشانههای مذهبی در فیلم وجود دارد مثل موسیقی باروک. تقریباً هر وقت دختر تبخالی که خیلی روئایی است در فیلم نشان داده میشود ما موسیقی پرسل را میشنویم از یک اپرای کوتاه به اسم« ملکه هندی» که متعلق به دورهی باروک میباشد. چیزی که مسلم است این است که تارکوفسکی دورهی باروک را دوست داشته و علاقهاش به موسیقی باروک مذهبی است اما در این فیلم موسیقی فقط به عنوان موسیقی مطرح است نه مذهب.
تابلو شکارچیان اثر بروگلآینه فیلم استثنایی تارکوفسکی است از این جهت که آدمی که همه وجودش هنر است دارد درمورد دردها و رنجهای بشری سخن میگوید. میتوان گفت هیچ کدام از فیلمهای تارکوفسکی شبیه این فیلم نیست اگر چه عناصر مشترک بین آینه و سایر فیلمهایش وجود دارد. مثل پرواز کردنِ پَر. پَر در این فیلم نشانهی خشونت است اما در نوستالگیا نتیجهی دین است و از کلیسا میآید و روی سر شاعر مینشیند اما اینجا پر خروس است. و یا نقاشی بروگل. بروگل نقاش محبوب تارکوفسکی بود چنانچه یک قسمت معنوی فیلم سولاریس روی بروگل میچرخد. در فیلم آینه هم در صحنهی زمستان که یک گنجشک روی سر پسر مینشیند نمای فیلم شباهت زیادی به نقاشی «شکارچیان در زمستان» بروگل دارد. بعدها این تصویر در فیلم ملانکولیا هم به احترام تارکوفسکی آورده شده است. (فیلم ملانکولیا را لارنس فون تریه به تارکوفسکی تقدیم کرده است).
شاید بتوان آینه را خود-زندگینامه ای متفاوت با همه ی فیلم های خود-زندگینامه ای تاریخ سینما قلمداد کرد.
اغراق نکردهایم اگر بگوییم که تارکوفسکی در فیلم آینه هر آنچه را که دوست داشته آورده و جای داده است، ما در فیلم صدای پدر تارکوفسکی، آرسنی تارکوفسکی را میشنویم، مادر تارکوفسکی را میبینیم که خیلی دوست اش داشت. مادر پناهگاه بزرگ زندگی تارکوفسکی بوده است. خواهرش را آورده و در نهایت با زن اول تارکوفسکی روبرو میشویم. همان زن آقای دکتر که میخواست خروس را بکشد و گوشوارهها را به «ترخوا» میدهد.
راضیه عالیشوندی
نگاهی به فیلم استاکر ساخته آندری تارکوفسکی
استاکر، معجزه تارکوفسکی