آیا برنامهریز و دستیار اول کارگردان درسینما پستهایی مجزا هستند؟
مقاله زیر به بررسی تفکیک وظایف برنامه ریز و دستیار اول کارگردان در سینما می پردازد و معایب و مزایای این تفکیک را بررسی می کند.
بعضاً در چینش عوامل پشت صحنه، با تفکیک دو پست مدیر برنامهریزی و دستیار اول کارگردان مواجه شده ایم و این امر گاه تشکیل دو گروه مجزای از هم «برنامهریزی» و «کارگردانی» را نیز موجب میشود. بدین ترتیب که فعالیتهای مربوط به حوزه برنامهریزی شامل تحلیل فیلمنامه، انواع پیگیریهای تولیدی و تدارکاتی مربوط به عوامل، لوکیشنها و… به گروه برنامهریزی شامل مدیر برنامهریزی و دستیاران برنامهریزی سپرده میشود و آنان هستند که تلاش میکنند هر چه زودتر با رفع تمام موانع و مشکلات پیش روی، پروژه را از مرحله پیش تولید گذر داده و به روز کلید برسانند. از سوی دیگر فعالیتهای مربوط به عرصه هنری فیلم به ویژه انتخاب و نهایی سازی بازیگران فیلم در حوزه فعالیتهای گروه کارگردانی قرار میگیرد. در واقع با این تقسیم بندی، گروه برنامهریزی عمدتاً تحت نظر و هدایت مدیر تولید و تهیه کننده خواهد بود و گروه کارگردانی عمدتاً تحت نظر و هدایت کارگردان. پس از تاریخ کلید، پایان پیش تولید و ورود فیلم به مرحله تولید نیز، هر آنچه که مربوط به پیگیریهای لازم برای پیشبرد به موقع و طبق برنامهریزی پروژه لازم است (اعلام آفیش جلسه بعد، اعلام برنامههای میان مدت برای فازهای بعدی پروژه، پیگیری از گروههای تولید و تدارکات و صحنه برای آماده سازی لوکیشنهای بعد از لوکیشن فعلی) را گروه برنامهریزی به انجام میرساند و فعالیتهای میدانی و عملیاتی مربوط به اجرا و اداره صحنه (تمرین با بازیگر، تعامل با مدیر صحنه برای اجرای درخواستهای صحنهای کارگردان، هدایت هنروران و…) نیز بر عهده گروه کارگردانی است. از آنجا که فعالیتهای این دو عرصه، در نگاه اول ماهیتی کاملاً دور از هم دارند، این جداسازی و معرفی دو گروه در سینمای ما با اقبال روبرو شده است، تا آنجا که برخی از برنامهریزان و دستیاران باسابقه نیز ترجیح میدهند تنها یکی از دو پست مدیر برنامهریزی و یا دستیار کارگردان را برعهده گرفته و تنها بر یکی از این عرصهها متمرکز شوند.

اما باید دقیق تر به موضوع نگاه و بررسی کنیم که این جداسازی و تفکیک چه مزایایی را در برداشته و تا چه حد به نفع تولیدات سینمایی ما بوده و از سوی دیگر متضمن چه معایبی بوده و در چه زمینههایی مشکلاتی را به بار آورده است. از سویی، این جداسازی منجر به تخصصی شدن مشاغل و متمرکزسازی فعالیتها در دو گروه تخصصی کارگردانی و برنامهریزی میشود که این امر در صورت شفاف سازی صریح وظایف و مسئولیتهای هر گروه، جریان موثر و چابک اطلاعات و از همه مهم تر پیاده سازی و گسترش نگاه و روحیه کار تیمی بین گروههای فعال در تیم فیلمسازی، میتواند موجبات تسهیل و تسریع پیشبرد امور را موجب گردد اما نکته در همین سه پیش شرط اساسی است که گفتیم. آنچه در عمل در پروژههای فیلمسازی کشورمان میبینیم عدم تفکیک شفاف و صریح وظایف و مسئولیتها، جریان نادرست، دیرهنگام و غیرقابل اتکای اطلاعات و متاسفانه بی توجهی به کار تیمی بین «گروه برنامهریزی» و «گروه کارگردانی» است. با ارائه نمونههایی این سه پیش شرط را دقیق تر بررسی میکنیم.
– تفکیک شفاف و صریح وظایف و مسئولیتها: به عنوان نمونه در بحث دعوت به همکاری و عقد قرارداد با بازیگران، از یک سو اقتضائات هنری فیلمنامه و میل هنری کارگردان دخیل است، از سوی دیگر اقتضائات اقتصادی مربوط به بودجه ریزی تهیه کننده و مدیر تولید و از سوی دیگر شرایط و اقتضائات برنامهریزی و زمان بندی تدوین شده توسط مدیر برنامهریزی؛ به عبارت ساده تر، بازیگری میتواند در فیلم حضور داشته باشد که منطبق بر شرایط فیلمنامه و خواست و دید کارگردان از شخصیتهای فیلمش باشد، درخواست دستمزدی خارج از محدوده توان مالی پروژه برای آن نقش نداشته باشد و در ضمن در زمان بندی اعلام شده توسط برنامهریز برای نقش وی، آزاد و در دسترس باشد. این امر باید برای همه صریحاً روشن شود که تنها بازیگری امکان ورود به پروژه را دارد که هر سه این فاکتورها را همزمان دارا باشد. در این زمینه گاه، دستیار کارگردان با بازیگر مورد نظر کارگردان هماهنگ کرده و او را برای عقد قرارداد به گروه تولید معرفی میکند و دغدغههای زمانی اعلام شده توسط وی را به برنامهریزی دقیق اطلاع نمیدهد، با این هدف که بازیگر دلخواه کارگردان، حتما در پروژه حضور پیدا کند. این امر در جریان اجرای پروژه وقتی تبعات خود را نشان میدهد که برنامهریز وی را برای فیلمبرداری صحنهای دعوت میکند و بازیگر میگوید: «قبلا گفته بودم که این تایم نیستم…!» او گفته بود، ولی به دستیار کارگردان و دستیار نیز توجیه نبوده است که قول و قرار کردن از نظر زمانی با بازیگران از حوزه اختیارات وی خارج است.
– تسهیل جریان موثر و چابک اطلاعات: از سوی دیگر، بنا به دلایلی متعدد و متنوع، اطلاعات درست از سوی گروه برنامهریزی به دیگر گروهها، به ویژه «گروه کارگردانی» جریان پیدا نمیکند. به عنوان نمونه، گاه به دلیل عدم شفافیت در جریان اطلاعات، اولویتهای زمانی مشخص شده توسط گروه برنامهریزی، در مسائل اساسی پیش تولید، مانند نهایی کردن لوکیشنها و بازیگرانی که طبق برنامه کارشان نزدیک تر است، به گروه کارگردانی اطلاع داده نمیشود و در بزنگاه نیاز به یک لوکیشن یا یک بازیگر گروه کارگردانی متوجه نیاز جدی پروژه میشود که طبعا این امر بر کیفیت آن انتخابها تاثیری نامطلوب خواهد گذارد.

– ترویج و پیاده سازی نگاه و روحیه کار تیمی: این پیش شرط، بدیهی ترین و در عین حال پرچالش ترین پیش شرط تفکیک موفقت آمیز دو پست «مدیر برنامهریزی» و «دستیار اول کارگردان» است. در توضیح تنها کافی است توجه کنیم که برنامهای که «مدیر برنامهریزی» تدوین کرده است، توسط تیم فیلم سازی با هدایت «دستیار اول کارگردان» است که اجرایی میشود و بدون همکاری متقابل و روان این دو رکن اساسی پیشبرد پروژه و به عبارتی در صورتی که «هر کس ساز خود را بزند» قطعا آشوب و هرج و مرجی پردامنه بر کلیه جوانب پروژه حاکم خواهد شد که همه افراد تیم را متضرر خواهد کرد.
با جمع بندی آنچه در بالا گفتیم، میتوان قاطعانه تصریح کرد که تنها در صورتی که زمینهها و پیش شرطهای سه گانه لازم، شامل «تفکیک شفاف مسئولیتها»، «جریان موثر اطلاعات» و «روحیه کار تیمی» بین دو گروه «برنامهریزی» و «کارگردانی» جاری و عملی باشد، تفکیک این دو پست میتواند برای پروژه مفید باشد، اما در شرایط نامناسب و عدم وجود این سه فاکتور اساسی – که متاسفانه در اغلب پروژههای کشورمان شاهد بوده ایم -، این تفکیک مسئولیتها چندان کارکرد موثر و مفیدی نیافته و گاه حتی با تاثیری معکوس، کندی پیشبرد فعالیتهای پروژه را نیز موجب بوده است. بدین جهت شایسته است گروههای فیلم سازی، با دقت بیشتری به این امر توجه کرده و با سنجیدن شرایط و جوانب پروژه پیش روی خود، برای تفکیک یا ادغام این دو پست تصمیم بگیرند.
منبع: بانی فیلم