با وجود این، پس از شنیدن بحث هایی که افراد در مرحله آغاز به کار کسب و کارهایشان (استارت آپ) در خصوص ایدههای جدید خود مطرح میکنند یا طرحهای تجاری فوق العاده دارند، من همیشه یک سوال به ذهنم میرسد: چه کس دیگری در این فضا قرار دارد؟
پاسخ هایی که عموما داده میشود، تقریبا مشابه است: « ما بینظیر هستیم. در نوع خود یگانه هستیم و هیچ رقیبی نداریم. به همین دلیل است که ما فوقالعادهایم! »
اشتباهی از این بزرگتر نمیتوان مرتکب شد
بی رقیب بودن لزوما چیز خوبی نیست، به خصوص وقتی که میلیونها کارآفرین در همه جای جهان هستند که همیشه بر یافتن فرصتهای بالقوه کسب و کار تمرکز کردهاند. اگر کاری که شما میخواهید شروع کنید میتواند یک چنین مسئله گستردهای را حل کند، پس چرا دیگران این کار را انجام نمیدهند؟ داشتن رقیب چیز خوبی است و رقیب هر چه بزرگتر باشد، بهتر است.
مثال پریسکوپ و میرکات (Periscope and Meerkat) را در نظر بگیرید. این دو برنامه اخیرا به صورت خیرهکنندهای به صحنه فناوری قدم گذاشتهاند و تنها با یک لمس دست از طریق دستگاههای موبایل خود میتوانید وقایع روزمره خود را (با شبکههای اجتماعی مختلف) ارسال کنید. این دو برنامه تقریبا همزمان با هم شروع به کار کردند و الان در حال جدال با یکدیگر هستند تا به بزرگترین و بدترین رقبای هم در صنعت تبدیل شوند.
اینکه هر کسب و کار بزرگی دارای یک رقیب و دشمن است که او را به زمین بزند، یک دلیل دارد. همانطور که در هر داستان اسطورهای یک دشمن بدذات وجود دارد: داشتن رقیب باعث میشود یک موضوع بزرگ شود و مصرفکنندگان برای خرید محصولات آن هزینه کنند. مثلا شرکت اپل و اوبر، هر دو خودشان را برای چیزهایی آماده میکردند که فکر میکردند دیگری در آن زمینه کار نمیکند: کامپیوترهای شخصی و سیستمهای تاکسی شهری.
رقبا به دلایلی برای یک کسب و کار مفید هستند:
۱- تنش
تنش همانطور که برای مسابقه خوب است، برای کسب و کار هم مفید است. تنش باعث میشود چیزهایی که افراد حتی نمیخواهند درباره آن صحبت کنند نیز مطرح شود و همه تصدیق کنند مشکلاتی هست که باید برطرف شود.
هر گاه شما با وضعیتی روبهرو شوید که در آن موفقیتهای عظیم و تحولهای بزرگی را در پویش بازاریابی رقبای خود مشاهده میکنید، تنها سه گزینه را پیش رو دارید: سازگاری، تغییر یا مرگ.
تنش سبب میشود مسیر تفکر خلاقانه هموار شود و در نتیجه تحولات بازاری عمدهای ایجاد شود. من به شدت علاقهمند به ایجاد شدن تنش در کسب و کار خودم هستم. تنش سبب میشود یک زمینه ذهنی در میان اعضای تیم کاری من ایجاد شود؛ به طوری که اعضا سعی میکنند از یکدیگر پیشی بگیرند.
۲- ابتکار
اگر شما در زمینه کاری خود یا در صنعت خودتان تک هستید، احتمال اینکه به حس رضایتمندی از خود برسید و احساس راحتی کنید بیشتر خواهد شد. وقتی این اتفاق افتاد، ابتکار رفته رفته کم میشود تا در نهایت خاموش شود و حتی ممکن است باعث ایجاد مشکل برای شما و مرگ شرکت نیز بشود.
وقتی رقابت میکنید، همواره در پی این هستید که چطور یک گام از رقبای خود پیشی بگیرید و یک پله در هر نوبت جلوتر بروید. این نوع رقابت مبتکرانه است که صنعت را به سمت جلو پیش میبرد و همواره در میان پیشروان تفکری در صنعت بحث نوآوری داغ میماند.
۳- خدمات مشتری
فروشگاههای الف و ب هر دو دقیقا محصولات مشابهی دارند و در یک خیابان نیز قرار دارند. با وجود این، فروشگاه الف همیشه بیشتر مورد استقبال مشتریان است و رفت و آمد بسیار بالاتری در آن انجام میشود. چرا؟ این فروشگاه میداند که باید ۱۰۰ درصد بهتر از رقیب خود در تمامی زمینهها از جمله خدمات به مشتری عمل کند تا بتواند موفق شود.
خدمات عالی مشتریان میتواند از مولفههای موثر در یک کسب و کار باشد. این خدمات شامل همه چیز میشود؛ از خوشامدگویی به مشتری هنگام ورود به فروشگاه گرفته تا چگونگی مدیریت نحوه خروج آنها از فروشگاه. سعی کنید نه تنها به بزرگترین عنصر در صنعت خود تبدیل شوید، بلکه در زمینه خدمات به مشتری نیز بهترین باشید.
۴- اعتبار
اگر شما تنها شرکت در بازار مربوط به خود هستید، آیا واقعا در حال حل مشکلات مربوط به حوزه کاری خود هستید یا اینکه صرفا سروصدا میکنید؟ این پرسشی کاملا درست است وای کاش همه گروههای کاری که فعالیت خود را آغاز میکنند از خودشان بپرسند.
هر چه در صنعت شما رقابت بیشتر باشد، مصرفکنندگان نیز در کل به محصولات شما دیدگاه بهتری پیدا میکنند. شرکت فیتبیت (Fitbit) یک مثال عالی است. هنگامی که محبوبیت پوشاک خاص ورزشی شروع به افزایش کرد، شرکت فیتبیت به تنهایی در این صنعت حضور داشت. البته برخی محصولات این شرکت را تعقیب میکردند اما هیچ کس به درستی این شرکت را نمیشناخت.
هنگامی که رقابت این شرکت با برند نایک (Nike) مطرح شد، اعتبار فیتبیت به شدت بیشتر شد و به این شرکت کمک کرد تا قدرت خود را در این زمینه تحکیم کند.
اینکه در یک بازار نخستین باشید یک چیز است و اینکه تنها عضو یک بازار باشید، امر دیگری است.
۵- تمرکز
با داشتن صدها یا میلیونها مشتری بالقوه، رقابت در صنعت، این امکان را به شما میدهد که تنها روی مشتریانی که متناسب شما هستند، تمرکز کنید. به این مثال برای فهم بیشتر توجه کنید: زمانی بود که وقتی ایمیل خود را چک میکردم، همیشه تعدادی تبلیغ برای تغذیه حیوانات خانگی و کوپن پوشک به دستم میرسید.
در آن زمان، من نه نوهای داشتم و نه حیوان خانگی، بلکه اسب داشتم. این شرکتها هزاران واحد پولی را هزینه میکردند برای یک کمپین ارسال ایمیلهای کلی که به صورت کورکورانه بود. این ایمیلها نه تنها مرا آزار میداد بلکه باعث شد تا من آنهار ا کاملا غیرفعال کنم. این شرکتها به همین سادگی بدون اینکه بدانند، یک مشتری بالقوه را از دست دادند.
به جای اینکه هزینه زیادی را صرف بازاریابی برای افراد گستردهای کنید که حتی ممکن است هیچ نیازی به کار شما نداشته باشند، میتوانید توان پیام رسانی خود را صرفا روی مخاطبان هدف خود متمرکز کنید. شناخت اینکه چه کسی مخاطب کار شما است و چگونه باید پیامهای خود را برای او تنظیم کنید، یکی از راههای ثمربخش برای ایجاد وفاداری به برند شما در مشتریان است.
بهتر است همیشه در صنعت، بزرگترین و بدترین رقیب را در فضای کاری خود تصور کنید زیرا شما هم میخواهید بزرگترین و بدترین رقیب در آن فضا باشید. هنگامی که اتفاقاتی رخ میدهد (همانند بسیاری از کارهایی که رقبا در صنعت انجام میدهند)، اصلا عصبی و از خود بیخود نشوید. فقط بر پیشروی متمرکز شوید، به خصوص وقتی که با رقبای خود طرف میشوید.