نقد و بررسی فیلم Breaking the Waves (شکستن امواج)
بر اساس گفتههای نویسنده و کارگردان «لارس فون تریه»، «شکستن امواج» تنها یک داستان عاشقانه ساده است. اما واژه ساده بهسختی میتواند از پس توصیف این درام چندلایه عمیق برآید. در حقیقت پیچیدگی این فیلم در ورای مطالعه تضادهای موجود در آن است. این اثر، اثری بسیار روحانی اما ضد مذهب، پیروزمند است اما در عین حال غم انگیز است، شخصی است اما در عین حال جهانی است. عشق هسته مرکزی فیلم را تشکیل میدهد، اما برخلاف رویکرد کلیشهای آن نسبت به موضوع، شکستن امواج شش جنبه احساسی را مورد بررسی قرار میدهد: عشق مبدل، عشق قربانی، عشق رستگاری، عشق مخرب، عشق عاشقانه و عشق جنسی و بهرغم نتیجهگیری ناخوشایند آن، این فیلم هنوز در میان بهترینهای سال جای دارد.
تا به امروز، شناخته شده ترین اثر «فون تریه» در عرصه جهانی «زنتروپا» (در اروپا و در خارج از آمریکای شمالی به این نام شناخته میشود) محصول سال 1991 بود. کسانی که با کارهای قبلی کارگردان آشنایی داشته باشند احتمالا این فیلم برایشان غافلگیرکننده خواهد بود. این فیلم بهقدری هنرمندانه و ظریف است که کاملا «زنتروپا» را تحت شعاع قرار میدهد. در این اثر چشمانداز آنتیسپتیک نسبی جای خود را به چیزی بسیار ملموستر و درگیرکننده داده است. برخلاف آسانی تماشا کردن شخصیتها از منظر جداگانه در «زنتروپا»، چنین رویکردی برای «شکستن امواج» غیرممکن است.
این فیلم حماسی به نه بخش تقسیم شده است: پیش درآمد، هفت فصل و حسن ختام. «شکستن امواج»، در دهه 1970 در اسکاتلند رخ میدهد. (از آنجایی که میتوان با تغییر در موسیقی، نوع لباس پوشیدن و ماشینها آن را متناسب با دهههای بعدی دانست، اکتفا کردن به سال دقیق برای این فیلم بیمعنا است.) اکثر اتفاقات فیلم در روستایی بسته با اعتقادات مسیحی بنیادگرانه جریان دارد. بر اساس گفتههای «بزرگان» روستا که با مشتهایی آهنین حکومت میکنند، زندگی چیزی برای سرگرمی نیست و تنها برای خدمت به خداست. سکس نه برای لذت بلکه برای تولیدمثل است. غریبهها اجازه آمدن به روستا را ندارند و محکوم به جهنم هستند. بنابراین زمانی که «بس» خجالتی و خوشقلب «امیلی واتسون» اعلام میکند که میخواهد با «یان» (با بازی «استلن سارسگارد»)کارگر بیایمان دکل نفتی ازدواج کند، تمامی اهالی روستا در برابرش جبهه میگیرند.
برخلاف مخالفتهای بزرگان، ازدواج آنها سر میگیرد و «بس» خود را شادتر از همیشه و ورای تصوراتش میبیند. او به همان اندازه که از سکس لذت میبرد از خوابیدن در میان آغوشهای همسرش در حال خرناس کشیدن هم لذت میبرد. اما شکست عاطفی در پیش است و «یان» «بس» را تنها رها کرده و به دکل برمیگردد. بهگونهای که حتی بهترین دوست و خواهر شوهرش «دوروتی» (با بازی «کاتلین کاتلیج» فیلم «قبل از باران») هم نمیتواند او را از این افسردگی نجات دهند. یک دکتر محلی «آدریان روولینز» برای ارزیابی وضعیت روانی او فراخوانده میشود و بر عقل سلیم او گواهی میدهد. سپس تراژدی در نقش حادثهای غیرمعمول رخ نشان میدهد و «یان» از گردن به پایین فلج میشود.
محوریت روایت رابطه «بس» با خداست. برای بیشتر زمان فیلم «فون تریه» این مساله را که آیا او واقعا ارتباط روحانی مخصوصی با خدا دارد و یا اینکه فقط دیوانه است را مبهم نگه میدارد. آیا او واقعا صدای خدا را میشنود یا اینکه اینها همه نشانههایی از مشکلات روانی «شکست شخصیتی» او است؟ آیا «بس» ابزار رستگاری او «یان» است و یا اینکه او صرفا در حال تجربه کردن نوعی از توهمات خود ویرانگرانه است؟ متاسفانه، در صحنه آخر، «فون تریه» تعادل را به نفع یکی از این تفاسیر به هم میزند که این مساله تاثیر کلی فیلم را تحتالشعاع قرار میدهد.
با توجه به آنچه که گفته شد هنوز کمی تردید وجود دارد که «فون تریه» از «شکستن امواج» بهعنوان فرصتی برای مقابله با نگرشهای متعصبانه و نابخشودنی بزرگان در رابطه با نجابت «بس» استفاده میکند و به آن حالتی روحانی میبخشد. چراکه تلاشهای غیراخلاقی او برای نجات شوهر مصدوم خود با شکستن قوانین همراه است و موقعیت او را در جامعه در معرض خطر قرار میدهد. برای تاکید بیشتر بر روی قدرت جایگاه روحانی او، «فون تریه» رنجهای «بس» را با رنجهای مسیح همسان میکند: او بهوسیله صاحبان قانون محکوم شده است، برای نجات کسی که عاشقش است رنج میکشد و در نهایت راهی برای رستگاری مییابد.
«شکستن امواج» همچون گردشی در سینمای واقعگرایانه است. «فون تریه» در همکاری با تصویربردار «روبی مولر» از یک دوربین دستی در سراسر فیلم استفاده میکند. بهعلاوه برای دستیابی به تصاویر دانهدانه با رنگهای مات، سازندگان فیلم، چاپ وایداسکرین اصلی را گرفته و به ویدئو منتقل کرده و سپس دوباره به فیلم باز میگردانند. بنابراین اگرچه لحظاتی وجود دارد که در آن «شکستن امواج» ممکن است باعث ایجاد حسی همچون انزجار در بیننده شود (بهخصوص برای آنان که به پرده نزدیکترند)، این رویکرد حالتی مستندوار به خود میگیرد که موانع را کنار زده و ارتباطی نزدیک با درد و رنج شخصیتها در ما بهعنوان بیننده ایجاد میکند.
در بخشی از فیلم، «فون تریه» اشتباهی در زمینه اتمام بخشبندیها مرتکب شده است. هر بخش دارای عنوانی است که در طول وقفهای کوتاه از شروع سکانس که در آن تصاویر غنی همچون عکسی بر پرده درحالیکه موسیقی راک دهه هفتادی (مانند ترانه «التون جان» با نام «خداحافظ جاده زرد آجری» یا «زندگی بر مریخ» «دیوید بوئی» پخش میشود، ارائه میشود. بزرگترین مشکل با این الحاق این است که هنگامیکه این ابزار هرچند لحظهای درصدد کاهش شدت موجود در فیلم هستند، خود این تقطیع حس و حال باعث نوعی حواسپرتی ناخواسته میشود.
در ایفای نقش «بس» عمیقا آشفته، بازیگر تئاتری اهل بریتانیا «امیلی واتسون» بازیای شایسته دریافت جایزه از خود ارائه میدهد. بهخصوص زمانی که «بس» باید شماری از حوادث فیزیکی و روانی تحقیرآمیز را تحمل کند، درحالیکه شخصیت وی از آرامش احساسی به جنونی کامل مبدل میشود. کار «واتسون» در خلق شخصیتی باورپذیر به مرور در طول فیلم سختتر میشود اما با تکیه بر تواناییهای خود او هرگز در این راه شکست نمیخورد. بازیگران مکمل، ازجمله «استلن سارسگارد» و «کاتلین کارتلیج» بازیهای خوبی انجام دادهاند، اما هیچکدام از آنها آنگونه که «واتسون» لنز را به تسخیر خود درمیآورد عمل نمیکنند.
هیچ شکی نیست که «شکستن امواج» فیلم سختی برای تحمل کردن تماشایش تا انتها است. اما، هنوز علیرغم طولانی بودن زمانش، بیننده را برای کل مدت زمان 159 دقیقهایاش مجذوب نگه میدارد. بهجز در فواصل میان بخشها هیچ اتلاف زمانی در فیلم وجود ندارد و اگر صحنهی تقریبا اجتنابناپذیر در خاتمه (ضعیفترین قسمت فیلم) نبود «شکستن امواج» میتوانست بهمراتب درگیر کننده تر از آنی باشد که اکنون است. این دستاورد نشان میدهد که توانایی «فون تریه» در خلق شخصیتها اگر بیشتر از آنی نباشد که قبلا در خلق تصاویر نشان داده است، با آن برابری میکند.
موضوع: نقد و بررسی فیلم Breaking the Waves (شکستن امواج)
منبع : سایت نقد فارسی
مطالب مرتبط:
فیلم ایرانی که قسمت دوم آنها ساخته شد
با بدترین فیلم های سال 2017 آشنا شوید
نوستالژیک ترین تیتراژهای سریال های تلویزیون
فیلم مخمل آبی ؛ عفونت نهفته در پس ظاهر براق آمریکا
فیلم دانکرک ؛معجزهی رهایی 300 هزار سرباز