صحبت در مورد تمایل به اتلاف وقت، دلیلی ریشه ای می خواهد. بگذارید نگاهی به سه مثال محل کار و چگونگی درمان آن بیندازیم:
1. خستگی از کار
ممکن است کاری که انجام می دهید چالش برانگیز نباشد یا به شما انرژی ندهد. لورن را به عنوان مثال بیان می کنیم. موقعیت سازمانی او در اداره تغییر کرد و وظیفه اش مسوولیتهای اجرایی شد. این به معنی جدایی از کار پاسخگویی به مشتری بود که از آن خیلی لذت می برد. او با خودش فکر کرد که این نقش جدید می تواند برای کارش خوب باشد و او را برای سازمان ارزشمندتر کند. در ابتدا، کار را قبول کرد اما به مرور زمان فهمید که شخصیت این کار جدید، اشتیاقاش را از بین برده است.
اگرچه وظایفی که به تازگی به لورن محول شدهاند ضروری هستند، ولی چالشی در او به وجود نمیآورند و از آن مهمتر اینکه دلش برای کار قبلیاش تنگ میشود. وقتی کار و مسوولیتهایش باعث افزایش قدرت او نمیشوند، انگیزهدار ماندن برایش دشوار است.
درمان: نگاهی عمیق بیندازید به نقش کنونی تان برای شناختن آن جنبه های شغلی تان که باعث انگیزه و توانگرشدن تان می شوند و همچنین آن وظایفی که خسته کننده، تکراری یا باعث بی علاقگی تان میشوند. در این موقع است که باید با رییس خود صادقانه حرف بزنید و بخواهید نقش شما در شرکت را برای تناسب بهتر آن با توانایی های شما و نیازهای درون سازمانی، دوباره تعریف کند.
2. زیربار کارها و وظایف شانه خم کردهاید
احساس غرق شدن در کار میتواند به روشهای مختلف خود را نشان دهد. میتواند شامل داشتن وظایف چندگانه بدون اولویتبندی باشد یا بر عکس، وظیفهای باشد که به خوبی تعریف نشده و وقتزیادی باید روی آن بگذارید.
وظیفه توسعه خط تولید جدید در بخشی خاص بر عهده بیل قرار گرفت. رییساش این کار را به او محول کرد و تنها یک جمله گفت: «میخواهم تو این وظیفه را بر عهده بگیری.» این وظیفه در کنار کارِ خودشبه او محول شد. هیچ هدف مشخص، محدوده زمانی یا انتظاراتی برای او روشن نشده بود. اطلاع نداشتن از اینکه از کجا شروع کند و تردیدداشتن نسبت به توانایی خود باعث شد که بیل دچار بیهودگی شود. توجه او به سمت «چه می شود اگر» معطوف شد. «چه می شود اگر انتظارات رییسم را برآورده نکنم؟ چه می شود اگر نتوانم همه کارها را انجام دهم؟ چه میشود اگر پیشرفت نکنم و این آیا شهرتم را خراب میکند؟» کارش رنجآور بود و هیچ پیشرفتی در وظیفه جدیدش نداشت.
درمان: بهترین نقطه شروع، تهیه یک طرح است. این طرح باید شامل هدف، انتظارات، تنظیم محافظهکارانه مراحل انجام عملیات و برنامه زمانی باشد. این طرح را با رییس خود و اعضای تیم یا هر کسی که باید در این پروژه شرکت داشته باشد،مطرح کنید و اطلاعات و توافقشان را کسب کنید. این کار میتواند کمک کند که وظایف را برای این کار تقسیم کنید و برای موفقیت آن از پشتیبانی برخوردار شوید. به علاوه، میتوانید خط مشی خود را با رییس خود هماهنگ کنید. اگر در نقطه آغاز هستید، بسیار بهتر است هرچه زودتر بدانید که زمان تصحیح روشها چه موقعیست.
3. یافتن خطاها با کمک رییس تان
هیچ چیزی به اندازه رییسی که مدام خطاهای تان را می یابد و آن خطاها هم بسیار مهم هستند، نمیتواند قوه ابتکارتان را ویران کند.
به راحتی میتوان رییس فیلیپ را یک بیرحم توصیف کرد. هرکلام که از دهانش خارج میشود به منفیگرایی آلوده شده است. از نظرش هیچ چیزی به درستی انجام نشده یا به اندازه کافی خوب نیست. فیلیپ از هر کاری میترسد. برای محافظت از خودش، برای درمیان گذاشتن کارش تا آخرین لحظه صبر میکند، حتی گاهی به این کار متوسل میشود که کارش را در غیبت او به رییس ارائه دهند یا خود رییس، آن را روی میزش بیابد. ارتباط منفی بین فیلیپ و رییسش روی کار، گرایش و ارتباط فیلیپ با ارشد خود تاثیر گذاشته است.
درمان: اشکال تراشی مداوم از طرف یک رییس موقعیتی دشوار ایجاد می کند. در چنین موقعیتی، تنها چیزی که می توانید کنترل کنید این است که چگونه واکنش نشان می دهید. اولین کارتان در روز این باشد که قبل از زیادترشدن استرس، کار را با رییس تان مرور کنید. به لحن او توجه نداشته باشید، تنها به چیزی که می گوید گوش دهید. خیلی وقت ها، روش گفتن نظر بیشتر از خود نظر اثرگذار است. از همه مهم تر، مثبت باشید، آن نظر رییس را قدمی بزرگ درنظر بگیرید و باور به توانایی های تان را حفظ کنید.
دریافتن دلیل ریشه ای اتلاف وقت به شما کمک می کند که موقعیت درمانی اش را بیابید.